معرفی: آیت‌الله طالقانی در سال 1325 به درخواست اداره تبلیغات وقت، مجموعه مطالبی را برای رادیو ارسال کرد که در قالب سلسله برنامه‌هایی از 19 بهمن 1325 تا 4 تیر 1326 از این رسانه پخش شد. این مطالب توسط گوینده رادیو خوانده می‌شدند و طالقانی متن آن‌ها را بعدا در قالب کتاب «گفتارها» نیز منتشر کرد. این برنامه‌ها در روزگاری پخش می‌شد که عموم متشرعین و روحانیان استفاده از رادیو را دارای اشکال می‌دانستند. مطلب حاضر، متن یکی از این برنامه‌هاست که در تاریخ نهم فروردین ماه 1326 منتشر شده است.در این برنامه طالقانی، به ارتباط فطرت و خداشناسی اختصاص پرداخته و شیوه پیامبران را در دور شدن از محیط عادات برای نزدیک شدن به فطرت خود و خداپرستی شرح می‌دهد. همچنین توضیح می‌دهد که چگونه در طول تاریخ سوءاستفاده از دین باعث ایجاد اوهام، خرافات و شرک شده است.
تاریخ ایجاد اثر: 1326/01/09
منبع مورد استفاده: کتاب گفتارها در زمینه دین؛ اجتماع؛ اخلاق؛ فلسفه؛ تربیت، سید محمود طالقانی، بی جا، بی نا، بی تا، صص 50 تا 53
متن

سلسله سخنرانی‌های رادیویی؛ بیابان و مدرسۀ انبیاء

شب یکشنبه ۹ فروردین

حق‌پرستی و خداشناسی از اسرار فطرت است. اگر کسی بخواهد به این راز فطرت خوب آشنا شود باید خود را از محیط عادات بلکه معلومات بیرون آورد و اصطلاحات و لغاتی که هر موجودی را به آن نام‌گذاری کرده کنار گذارد و خود را مانند انسانی تصور کند که با عقل و شعور یک مرتبه به این عالم وارد شده و بی‌سابقه چشم به این عالم باشکوه و عظمت باز کرده و مانند طفل نوزاد ولی با عقل و ادراك، به این آسمان و زمین و کوه و بیابان و دریاها و گیاه‌ها بنگرد. یعنی با چشمی به عالم نگاه کند که کدورت‌های زندگی رونق آن را نبرده و با عقلی فکر کند که معلومات محدود و عوارض محيط آن را منحرف نموده و به موجودات از پشت پردۀ اصطلاحات و لغات ننگرد. در این حال خود را در عالمی می‌بیند که سراسر حکمت و عقل در آن حکومت دارد. موجودی مانند دریای نور در زمان معین و با نظم مخصوص سطح زمین و فضا را نورانی می‌کند و همۀ خفتگان را از جا حرکت می‌دهد و همۀ زندگان را به کار و فعالیت وا می‌دارد و در حرکت و مسیر خود تخلف نمی‌نماید. 

امروز که هشتم فروردین بود، آفتاب بنا به گفتۀ منجمین ساعت ۹ و ۷ دقيقه به نصف‌النهار افق ما رسیده و در هزارها سال پیش از این، آفتاب در همین وقت به این نقطه رسیده و در دقيقۀ معین طلوع و غروب نموده، بی آن که دقيقه تفاوت نماید و هزارها سال پس از این هم که جمعیت‌ها و مردمان دیگری روی زمین خواهند آمد، وضع آفتاب همین خواهد بود. وقتی آفتاب غروب نمود و پرده‌های زرین خود را از منطقۀ ما همراه برد، عالم بزرگ‌تر و نقطه‌ها و مجموعه‌هایی در منظر انسان نمایان می‌شود که پی در پی و منظم راه خود را پیش گرفته می‌روند. همۀ ما از آن وقت که چشم گشودیم به همین وضع این عالم را دیدیم و به تدریج عادت، بزرگی و رونق آن را از نظر ما برده و نام‌هایی برای این موجودات قرار دادیم که مرکب از چند حرف است. مانند آفتاب و ستاره و زمین و آسمان. پس جلال بی‌نهایت وجود را در میان چند حرف در هم پیچیدیم و سرگرم زندگانی و خیالات و اصطلاحات خود شدیم و از اسرار همۀ عالم وجود غافل گردیدیم و از فطرت اولی خارج شدیم. 

ولی انسان فطری یعنی کسی که گرفتار عادات و اصطلاحات نباشد، همۀ عالم پیش چشمش تازه و نو است. جمال و عظمت وجود بدون پرده است و اصطلاحات برای او رونق و تجلی دارد. بنابراین هر چه انسان از تأثیرات محیط و اصطلاحات دورتر باشد، نور فطرت و باطن مشتعل‌تر خواهد شد. از این مطلب سستی منطق کسانی که گمان می‌کنند خداشناسی از آثار محیط و توارث است به خوبی معلوم می‌شود. به این جهت کسانی با این حقیقت آشنایی بیشتر داشته‌اند که از خیالات و اصطلاحات محیط بیرون بوده‌اند. همۀ پیغمبرها و رهنمایان بزرك تجلیات این نور را در میان غارها و بیابان‌ها مشاهده کرده‌اند. 

ابراهیم خلیل خود را از محیط بابل بیرون برد و از عقاید میرانی رهانید و در میان غار حساب کواکب و ماه و آفتاب را نمود و همه را در تغییر و طلوع و غروب دید. آنگاه گفت اینها مسخر دیگری می‌باشند. دید آنها غروب کردند ولی عالم به جای خود باقی است و نبض زندۀ آن در حرکت است. گفت من با موجودات تغییرپذیر دل‌بستگی ندارم. من یک‌سره روی آوردم به کسی که آسمان‌ها و زمین را پدید آورده و از هر باطل و تغييرپذیری رو گرداندم و از میان آلودگان به شرك و محیط اوهام خارج شدم. 

موسی در میان بیابان و در طوفان سرما و ابتلائات به زن و فرزند، نور حق را از شاخۀ درختی هویدا دید.

پیغمبر گرامی اسلام از محیط اجتماع و عادات مکه بیرون آمد و در غار حرا به مطالعۀ عالم پرداخت تا صدای حق را از همۀ کوه و سنگ بيابان شنید. 

در قرآن کریم یک سوره است به نام سورۀ کهف. در این سوره بيان حال کسانی است که برای آشنایی با خدا از محیط فاسد و شرك‌زای خود بیرون آمدند.

افلاطون می‌گوید: مردان بزرگ را که عشق حقیقت در آنها سرشار باشد و از پستی و رذائل دور باشند تا به وسیلۀ آنها تشکیل مدينۀ فاضله بتوان داد. باید در غار تربیت نمود. پس به عکس آنچه بعضی گمان می‌کنند، هر چه انسان از محیط‌های افکار و عادات دورتر شد و به فطرت نزدیک‌تر گردید، خداشناسی در او راسخ‌تر می‌گردد و فروغ نور ایمان درخشنده‌تر می‌شود. به این جهت تا تاریخ از انسان سراغ می‌دهد، با اختلاف بی حد در معلومات و اخلاق، انسان خداپرست بوده و همۀ علوم و معارف صحیح عالم كمك‌كار این فطرت بوده. به این جهت تمام فلاسفه و دانشمندان بزرگ جهان خداشناس بوده‌اند. بلکه هدف معارف را همه خداشناسی می‌دانستند. حکمای هند و چین کهن‌سال و کلدانی‌ها و ایرانی‌ها و یونانی‌ها همه خداپرست بودند. امروز هم مردان بزرگ غرب که با فکر توانای خود اوضاع و افکار جهان را تغییر دادند، همه خداپرست می‌باشند. فقط چند نفری از حکمای یونان به نام فلاسفۀ مادی نامیده شدند که نام و نشان صحیحی از فلسفه و افکار آنها در دست نیست  و آنچه از سخنان آنها دیده می‌شود، تحير و شك آنها را نشان می‌دهد، نه انکار و نفی را. و اگر انکار و نفی هم در کلمات آنها دیده می‌شود، کوچک‌ترین برهان یا شبه برهان با آن همراه نیست.

چون دانش‌های محدود محيط محدودی را روشن می‌کند و مانند چراغی است که در بیابان تاریکی انسان روشن کند. این چراغ همان قدر که مسافت کمی را به خوبی روشن می‌کند، نور آن خود پرده می‌شود که فضای وسیع و ستاره‌های دور را شخص راه رو نبیند و این ندیدن دلیل بر نبودن نمی‌شود. 

کسی که با نور علم يك نقطه معین جهان را می‌بیند، اگر بگوید جهان همین است که من می‌نگرم بسیار در اشتباه است و این علم چشم فطرت او را هم محدود و ضعیف نموده. اگر از بعضی دانشمندان معروف که دارای نظریات صحیحی باشند، انکاری دیده شود، علت مهم آن را باید عکس‌العمل وضع دین‌داری و معتقدات جهال و اوضاع محیط دانست. قانون واکنش و عکس‌العمل، چنان که از قوانین مهم طبیعی است، در امور اجتماعی و عقاید هم این قانون با دقت جريان دارد. هر چه از حد اعتدال و میزان حقیقی خود بیرون رفت به اثر ضد منتهی می‌شود. این حقیقت در علوم طبیعی مثال‌هایی دارد: به قول شاعر زهرجا آتش آنجا درد خیزد. هر حقی وقتی باطل آن را از صورت خود خارج نمود، نتیجۀ عکس می‌دهد. 

فطرت خداپرستی همیشه وسیلۀ اطمینان خاطر بوده هرقدر قدرت و فروغ آن زیادتر بوده، زندگانی روشن‌تر و رشد و معنویت و آسایش و بهره‌مندی بیشتر بوده و چون این فطرت از قدرت‌های بزرگ اجتماعی و قوی‌ترین عواطف حیاتی است، عوارض آن هم زیادتر است. مردمانی از آن سوء‌استفاده می‌کنند و به نام خدا برای خود مقاماتی قائل می‌شوند و مال و جاه به دست می‌آورند!!!

در یونان قدیم که به واسطۀ موقعیت خاص، خود به خود يك جنبش فکری بزرگی به وجود آمده بود، هزاران خدا و بچه خدا بر عقل مردم حکومت می‌کردند و دستگاه‌ها و دربان‌ها و واسطه‌ها برای خدایان داشتند و مردم از راه همین فطرت پاك دچار خیالات و اوهام فاسد شدند. دست و پای عقل از حرکت فکری باز ماند. از این راه مردمی مصلح و دانشمند مانند سقراط و دیگران برای نجات خلق قیام کردند ولی همین دستگاه‌ها آنها را محکوم و مسموم نمودند. کسانی هم برای برچیدن این دستگاه‌ها در وجود مبدأ شك نمودند تا مردم را از شر وابسته‌های به خداها نجات دهند. 

چنان که پیدا شدن مزدك و مانی‌ها قبل از اسلام در ایران عکس‌العمل دستگاه‌های موبدها و عقاید شرك و وضع حکومت وقت بود.

در قرون وسطی هم که اروپا به واسطۀ رسیدن کتب و افکار مسلمین می‌خواست از خواب بیدار شود، خود را گرفتار دستگاه‌های دینی دید که به نام خدا و مسیح با هر فکر تازه و جنبشی سخت مقاومت می‌نمود. واکنش آن‌گونه عقاید که به نام دین تحمیل می‌شد و ظلم‌ها و کشتارها که به نام خدا و پسر خدا انجام می‌گرفت، پیدا شدن عقاید مادی‌گری شد. یعنی کسانی آراء شکست‌خوردۀ حکمای گمنام یونان را به صورت دیگری زنده کردند و آنها را با اصطلاحات و آب و تاب تازه ترویج نمودند. تا آن دستگاه‌ها را منزلز کنند. این مطالب فقط برای تذکر است.

اشخاص تحصیل‌کرده درست متوجه عرایض من هستند ولی اگر کسانی به خيال اصلاح، مادی‌گری و بی‌دینی را در میان مسلمين ترویج می‌کنند. باید متوجه باشند که تعلیمات و اصول اسلام زنده است و آن را نمی‌توان به دیگر دستگاه‌‌ها مقایسه نمود چون کتاب و روش مسلم مؤسسین اسلام بی‌کم و بیش باقی است. عموم مسلمان‌ها مقیاس و میزان دین را قرآن و روش مسلم بزرگان دین می‌دانند. به عبارت دیگر دین را به اشخاص و دستگاه‌ها نمی‌شناسند بلکه اشخاص را با میزان دین می‌سنجند. 

هرچه عقب‌ماندگی و بدبختی است از بی‌اطلاعی عموم است از سرچشمۀ دین به این جهت کسانی که بخواهند منطق فلاسفۀ مادی را که شاید بیشتر آنها قصد اصلاح داشته‌اند. در میان مسلمين ترویج کنند خود را خسته و فرسوده نموده و کمترین نتیجه هم نخواهند رسید. خداوند همه را به نور ایمان و علم هدایت کند.

//پایان متن

پی‌دی‌اف

کتاب گفتارها در زمینه دین؛ اجتماع؛ اخلاق؛ فلسفه؛ تربیت، سید محمود طالقانی، بی جا، بی نا، بی تا، صص 50 تا 53

نسخه صوتی

این محتوا فاقد نسخه صوتی است.

نسخه ویدیویی

این محتوا فاقد نسخه ویدئویی است.

گالری تصاویر

این محتوا فاقد گالری تصاویر است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *