زندگی نامه
سید محمود علایی طالقانی، روحانی نواندیش، مفسر قرآن و سیاستورز مسلمان، پیش از انقلاب سال ۱۳۵۷ از فعالین نهضت ملی شدن نفت و نهضت مقاومت ملی، از اعضای جبهه ملی دوم و از بنیانگذاران نهضت آزادی ایران بود. او همچنین، پس از پیروزی انقلاب، عضو شورای انقلاب، مجلس خبرگان قانون اساسی و نخستین امام جمعه تهران بود. طالقانی یکی از رهبران محبوب مردمی در جریان نهضت محسوب میشد و از اعتماد طیف گستردهای از نیروها و گروههای سیاسی و اجتماعی نیز برخوردار بود. او پس از تحمل سالها حبس در دوران حکومت پهلوی در جریان انقلاب از زندان آزاد شد و در فرصت کوتاه حیات خود پس از پیروزی انقلاب برای پیگیری امیدوارانۀ ایدههایش در ساختار جدید حاکمیت ایران با تمام توان تلاش کرد.
طالقانی در دورۀ استقرار حکومت انقلابی جدید به عنوان یک روحانی، از پذیرش مسئولیتهای اجرایی دوری گزید و همواره بر دو اصلِ تقویت «وحدت» میان اقوام، اقشار و عقاید مختلف و ضرورت تشکیل «نظام شورایی» در کشور تأکید داشت. او هشت ماه پس از پیروزی انقلاب، در حالی که از روندهای شکل گرفته در کشور ناراضی بود، ناگهان درگذشت. در ادامه مروری بر برخی از مهمترین مراحل زندگی وی خواهیم داشت:
از تولد تا کودکی در خانواده
۱۳ اسفند ۱۲۸۹ تا ۱۳۰۱ هجری شمسی
سید محمود فرزند سید ابوالحسن طالقانی و عذرا گورانی، اولین فرزند از ازدواج دوم پدری بود که به مجتهدی مشروطهطلب در جامعه شهرت داشت. پدر او که در حلقه یاران نزدیک سید حسن مدرس بود، از سید محمدحسن حسینی معروف به میرزای شیرازی و سید اسماعیل صدر اجازه اجتهاد داشت و پس از سالها زندگی در تهران، در اثر فشار استبداد صغیر محمدعلی شاه قاجار به ولایت آبا و اجدادی خود، گیلیرد طالقان بازگشت. یک سال بعد از آن بازگشت، سید محمود به عنوان اولین فرزند پسر او به دنیا آمد. سید ابوالحسن با وجود احترام محلی و جایگاه فقاهتی که داشت، از وجوهات شرعی در زندگی شخصی استفاده نمیکرد و به حرفۀ ساعتسازی مشغول بود.
در شناسنامهای که بعدها برای سید محمود گرفته شد، تاریخ تولد او ۲ اسفند ۱۲۸۲ ذکر شده است، اما بر اساس دستخط پدر در پشت جلد قرآن، زمان دقیق تولد سید محمود ۴ ربیع الاول ۱۳۲۹ قمری (مصادف با ۱۵ اسفند ۱۲۸۹ شمسی) است.
سید محمود چهار خواهر و سه برادر داشت که هر چهار خواهرش ناتنی بودند.
او در ۵ سالگی سوادآموزی را در مکتب خانه گیلیرد آغاز کرد و چهار سال بعد همراه خانواده به تهران مهاجرت و در محلۀ قنات آباد ساکن شد. پدر سید محمود در این دوران همواره دغدغۀ مشروطهخواهی داشت و در دورۀ استبداد رضاشاهی هم به جمع منتقدان وی پیوست و سرانجام در سال ۱۳۱۰ هجری شمسی، زمانی که در حدود ۷۰ سالگی به سر میبرد، درگذشت.
ورود به حوزۀ علمیۀ قم
۱۳۰۱ هجری شمسی
سید محمود طالقانی تحصیلات حوزوی را در سال ۱۳۰۱، بلافاصله پس از هجرت شیخ عبدالکریم حائری یزدی به قم و در مدارس صفویه و فیضیه این شهر آغاز کرد. او که نوجوانی ۱۲ ساله بود با گذراندن مقدمات تحصیل، در جلسات درس استادانی چون سید محمد حجت کوهکمرهای و سید محمدتقی خوانساری حاضر میشد. با درگذشت پدر در سال ۱۳۱۰ او قصد عزیمت به نجف برای ادامه تحصیل کرد و در آنجا نیز به مدت شش سال در درس استادانی همچون شیخ محمدحسین غروی و آقا ضیاءالدین عراقی حاضر شد و پس از آن مجدداً به قم بازگشت.
طالقانی در بازگشت به قم اجازۀ اجتهاد را از شیخ عبدالکریم حائری و سید ابوالحسن اصفهانی و اجازۀ نقل حدیث را هم از شیخ عباس قمی معروف به محدث قمی و همینطور سید شهابالدین مرعشی نجفی دریافت کرد. اما زندگی در قم برای او رضایتبخش نبود، به همین دلیل دورۀ دوم زندگی او در قم طولانی نشد و به تهران بازگشت.
۱۳۱۶-۱۳۲۰ هجری شمسی
آغاز فعالیتهای اجتماعی
۱۳۲۰ – ۱۳۳۰ هجری شمسی
پس از سقوط دیکتاتوری رضاشاه پهلوی در شهریور ۱۳۲۰، سید محمود طالقانی مسیر را برای فعالیت اجتماعی هموار یافت. او از سال ۱۳۲۰ با تأسیس کانون اسلام و انتشار مجلۀ دانشآموز این فعالیتها را آغاز کرد و به حمایت و ترویج نواندیشی دینی روی آورد. در این مسیر با مهدی بازرگان و یدالله سحابی رابطۀ دوستانه و صمیمی پیدا کرد و با انجمنهای اسلامی دانشجویان، مهندسان، پزشکان و معلمان مرتبط شد. عضویت در اتحادیۀ مسلمین ایران که توسط حاج سراج انصاری در سال ۱۳۲۴ تشکیل شد دیگر اقدام طالقانی بود. او در سال ۱۳۲۸ به عضویت در هیأت مدیره آن هم برگزیده شد.
طالقانی در آذر ماه سال ۱۳۲۵ و پس از واقعه آذربایجان و ماجرای حزب دموکرات، از طرف نشریۀ آیین اسلام به زنجان رفت تا گزارشی از اتفاقات رخ داده و ریشههای آن تهیه کند. وی گزارشی مستقل و با رعایت اصل بیطرفی از اقدامات فرقه دموکرات آذربایجان و ارتش ایران تهیه میکنه که این گزارش چندان مورد پسند برخی از افراد تهراننشین قرار نگرفت.
حضور و سخنرانی از طریق رادیو و انتشار مقاله در نشریات مختلف از دیگر اقداماتی بود که طالقانی در این دوره با انجام آنها، روحیۀ صفشکنی خود را در صنف روحانیت نشان داد.
«باید از حقوق جامعه و این جوانها حمایت کرد، «هو هو» کردن و سینه زدن و حسین حسین گفتن، درد اجتماع را دوا نمی کند، باید از حقوق خود و دیگران دفاع کرد.»
آغاز تفسیر قرآن و شرح نهج البلاغه به شیوه نوین
۱۳۲۳ هجری شمسی
سید محمود طالقانی در دهۀ ۲۰ شمسی، برای پیگیری برنامۀ بازگشت به قرآن، جلسات تفسیر قرآن را از سال ۱۳۲۳ در مسجد منشورالسلطان آغاز کرد. رویکرد نوین طالقانی به تفسیر قرآن سبب شهرت این جلسات شد. گفته میشود حضور نواب صفوی در این جلسات زمینۀ آشنایی طالقانی با فداییان اسلام را که به دنبال شکستن پوستۀ خشک و سنتی حوزههای علمیه و اجرای احکام اسلام بودند را فراهم کرد. این جلسات تا سال ۱۳۲۷ در مسجد منشورالسلطان ادامه پیدا کرد و سپس به مسجد هدایت منتقل شد که تا پیروزی انقلاب مردم ایران در سال ۱۳۵۷ ادامه پیدا کرد و تنها در ایامی که طالقانی در زندان یا تبعید بود، برگزار نمیشد.
از دیگر اقدامات برجسته سید محمود در این سالها اقدام به ترجمه و شرح نهج البلاغه در همکاری با میرزا خلیل کمرهای، به منظور تدوین دایرهالمعارف علوی، بود. حضور و همکاری طالقانی در این طرح به دلیل مشغلههای وی ناتمام ماند و تنها ترجمههای وی تا خطبۀ ۸۱ در سال ۱۳۲۵ منتشر شد. البته میرزا خلیل کمرهای در مقدمهای که در بخش جنگ دایرهالمعارف در سال ۱۳۲۴ نوشت از همکاریهای فکری طالقانی در اجرای این پروژه تقدیر کرد.
دغدغۀ توجه به نهج البلاغه و سیرۀ امیرالمومنین همواره با طالقانی ماند و در سال ۱۳۳۵ جلد اول از کتاب امام علی بن ابی طالب، تالیف عبدالفتاح عبدالمقصود، از اساتید دانشگاه اسکندریه مصر را با توصیۀ نمایندۀ آیتالله بروجردی در مجمع تقریب مذاهب اسلامی، شیخ محمدتقی قمی، ترجمه کرد. البته به دلیل گرفتاریهای علمی، اجتماعی و سیاسی، وی تنها موفق به ترجمه جلد اول این کتاب شد و در سال ۱۳۴۹ ترجمه جلدهای دیگر کتاب را به سید مهدی جعفری واگذار کرد.
سید محمود طالقانی درباره اهمیت قرآن نوشته است:
«این کتاب هدایت که چون نیم قرن اول اسلام باید بر همه شؤون نفسانی، اخلاقی، قضاوت و حکومت حاکم باشد، یک سره از زندگی برکنار شده است و در هیچ شأنی دخالت ندارد. دنیای اسلام که با رهبری این کتاب روزی پیشرو و رهبر بود، امروز دنبالهرو شده است، کتابی که سند دین و حاکم بر همۀ امور بوده، مانند آثار عتیقه و کتاب وِرد تنها جنبۀ تقدس و تبرّک یافته و از سر حد زندگی و حیات عمومی برکنار شده و در سر حد عالم اموات و تشریفات آمرزش قرار گرفته تا جایی که آهنگ آن، اعلام مرگ است.» (از مقدمه تفسیر پرتوی از قرآن)
ورود به سیاست
۱۳۲۹ هجری شمسی
سید محمود طالقانی، پس از اوج گرفتن نهضت ملی شدن صنعت نفت و روی کار آمدن دولت دکتر محمد مصدق، با حمایت از این دولت، به سیاست هم ورود کرد. او از طریق عضویت در یک تشکل روحانی به نام «هیأت علمیۀ تهران»، فعالانه از دولت مصدق حمایت کرد. طالقانی در این دوران از طریق دیدار و گفتوگو با چهرههای تأثیرگذار در این جنبش، مانند سید ابوالقاسم کاشانی تلاشهایی هرچند ناکام در جهت حفظ وحدت میان حامیان جنبش ملی شدن صنعت نفت داشت.
تنها اقدام طالقانی در آن زمان برای تصدی منصب سیاسی نیز در انتخابات هفدهمین دورۀ مجلس شورای ملی در سال ۱۳۳۰ رخ داد. نام او در این انتخابات از طرف مردم برای نامزدی از مازندران معرفی شد که در نهایت نتیجه آن انتخابات به دلیل تقلبهای صورت گرفته، لغو شد.
وی درباره علت ورود خود به عالم سیاست اینچنین نوشته است:
«آنهایی که امروز، مانند آغاز مشروطیت به آن بدبیناند، چه چیز میخواهند؟ نه امروز جواب روشنی دارند و نه آن روز داشتند. از جهت ضعف تشخیص و جمود به تقلید هر قدیمی را دین میپندارند و هر جدیدی را مخالف با آن و به نام مقدسمآبی و احتیاطکاری. جز کلمات نفی -نه، چطور میشود؟ باید ساکت بود و احتیاط کرد- هر بیدینی و فساد را اثبات و امضاء مینمایند و میدان را برای هوسبازان و بندگان شهوت و مال باز میگذارند و آنها را پشت سنگر قانون مینشانند تا هر چه خواهند به سر ملت مسلمان مظلوم مالیاتپرداز بتازند و اکثریت مردم مسلمان را به اسیری آنان دهند. آنگاه بنشینند و به حال مردم گریه کنند و آه و دود راه بیندازند و برای هر پیشامد کوچک و بزرگی به این و آن دست توسل دراز کنند. با این روابطی که زندگی با هم پیدا کرده مگر میتوان از وظایف اجتماعی به عنوان عدم دخالت در سیاست یکسره خود را کنار کشید؟» (از مقدمۀ تنبیه الامه و تنزیه المله)
شرکت در کنفرانسهای بینالمللی مسلمانان
۱۳۳۱ – ۱۳۴۰ هجری شمسی
سید محمود طالقانی از حامیان اتحاد مسلمانان بود. در همین راستا با «مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی» که به دستور سید حسین بروجردی تأسیس شد، در ارتباط بود. همین روابط زمینهساز حضور او در مؤتمر شعوب المسلمین در شهر کراچی پاکستان در سال ۱۳۳۱ شد. وی همچنین در مؤتمر اسلامی قاهره، مؤتمر اسلامی بیتالمقدس و همچنین کنگره دارالتقریب اسلامی در مصر هم شرکت کرد. در همین اثنا طالقانی در سال ۱۳۳۸ به نمایندگی از آیتالله بروجردی با شیخ محمود شلتوت، رئیس دانشگاه الازهر مصر، دیدار کرد. آخرین حضور طالقانی در چنین کنفرانسهایی به سال ۱۳۴۰ که مؤتمر اسلامی مجدداً در بیت المقدس برگزار شد، باز میگردد. علاوه بر این، دفاع از آرمان آزادی فلسطین -که در همان سالها به اشغال درآمده بود- جایگاه مهمی در منظومۀ فکری طالقانی پیدا کرد.
«راه تقریب که جمعی از علمای بیدار و مجاهد پیش گرفتهاند، همین است که با نور تفکر، محیط ارتباط اسلامی را روشن سازند، و با نوک قلم باقیماندۀ ابرهای تاریک را از افق فکری مسلمانان زایل گردانند، تا وحدت واقعی پایه گیرد، نه اتحاد صوری و قراردادی.» (از مقدمه کتاب امام علی ابن ابی طالب)
تشکیل نهضت مقاومت ملی
۱۳۳۲ – ۱۳۳۹ هجری شمسی
سید محمود طالقانی پس از وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه دولت دکتر مصدق، به نهضت مقاومت ملی پیوست که بلافاصله پس از وقوع کودتا، توسط سیدرضا زنجانی از روحانیان نواندیش و با همراهی تنی چند از چهرههای ملی و مذهبی تشکیل شده بود. این تشکّل مخفی در سالهای خفقان پس از کودتا تا سال ۱۳۳۹، توانست با فعالیتهای گاه و بیگاه خود، از جمله تدارک اعتصابات و انتشار نشریات و مجلات، پرچم آزادیخواهی را همچنان در جامعۀ آن روز ایران برافراشته نگاه دارد. در این سالها فضای سرکوب شدیدی در جامعه حاکم بود، اما مسجد هدایت در نگاه جوانان و دانشگاهیان مسلمان از معدود نقاط درخشان تهران در آن دوران محسوب میشد.
پناه دادن به چند تن از رهبران فداییان اسلام، از جمله سید مجتبی نواب صفوی، که در پی ترور ناموفق حسین علاء، توسط هیچ کدام از حامیانشان پناهی نیافته بودند، نیز در سال ۱۳۳۴ اتفاق افتاد. همچنین، او در نظر داشته که در جریان پناه دادن به آنها نصیحت و ارشادشان نیز بکند. یک سال پس از این واقعه، در آذر ۱۳۳۵، طالقانی دومین تجربۀ دستگیری خود را به مدت چند روز و به جرم حمایت از جمال عبدالناصر رهبر نهضت ملی کردن کانال سوئز در مصر، از سر گذرانید.
همچنین در این ایام ایشان با نوشتن مقدمه و حاشیه بر کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» نوشته علامه محمدحسین نائینی، این کتاب بسیار مهم در فلسفۀ سیاسی تشیع را که سالها مهجور مانده بود، مجدداً به جامعۀ علمی و سیاسی ایران معرفی کرد که تأثیر بسیاری در سالهای بعد بر متفکرین سیاسی ایرانی گذاشت.
«بسیاری از مردم در این اشتباه بوده و هستند که مردان صالح اگر زمامدار شوند، محیط اصلاح میشود… اشتباه در همین است که به نفسانیات انسان توجه ندارند که تابع و متأثر از محیط است. شخص زمامدار و پادشاه، چه بسا دارای نیت پاک و عواطف خوب باشد، ولی محیط عمومی و خصوصی، او را به هر جنایت وا میدارد و در همان حال خود را عادل و خدمتگزار میپندارد… هر ظلم و جنایتی را اطرافیان و حاشیهنشینان، عین عدل جلوه میدهند و مردمان جیرهخوار، هر بیدینی او را عین دین میشمرند.» (از مقدمۀ تنبیه الامه و تنزیه المله)
از تشکیل جبهۀ ملی دوم تا تأسیس نهضت آزادی
۱۳۳۹ – ۱۳۴۱ هجری شمسی
سید محمود طالقانی، برخلاف عرف آن زمان که حضور روحانیون در کادر احزاب را خلاف شأن روحانیت فرض میکرد، از پذیرش عضویت در احزاب ابایی نداشت. او پس از باز شدن نسبی فضای سیاسی و اجتماعی در آخرین سال دهه ۳۰ شمسی، عضویت در شورای مرکزی جبهه ملی دوم را میپذیرد. همچنین در ادامه وی به همراه مهندس بازرگان و دکتر سحابی، نهضت آزادی ایران را در اردیبهشت ۱۳۴۰ به عنوان تشکلی سیاسی با مشی ملی و مذهبی تأسیس میکند.
هرچند عمر فضای باز سیاسی در دورۀ زمامداری پهلوی دوم که تحت تأثیر فشار دولت دموکرات آمریکا ایجاد شده بود، کوتاه بود و محمدرضا شاه پس از نزدیک به دو سال با عزل دولت علی امینی و مطرح کردن «انقلاب سفید»، فضای فعالیتهای قانونی در کشور را محدود کرد تا نشان دهد تحمل تداوم فضای باز سیاسی را ندارد. با این وجود اقدامات طالقانی و همراهانش در این دوران تأثیر زیادی بر مسیر فعالین سیاسی و اجتماعی ایران در سالهای بعد گذاشت. تلاشهایی که بسته بودن مسیر فعالیت قانونی را در نظام استبدادی پهلوی، عیان کرد.
بازداشتهای طولانی مدت و واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲
۱۳۴۱ – ۱۳۴۲ هجری شمسی
سید محمود طالقانی در ۲۹ تیر ۱۳۴۰، در هنگام گرامیداشت یاد شهدای ۳۰ تیر ۱۳۳۱ در آرامستان ابن بابویه شهر ری، به همراه جمعی از جوانان به مدت دو روز بازداشت را تجربه کرد. اما اولین تجربه طولانی مدت زندان برای وی از سوم بهمن ۱۳۴۱ آغاز شد. طالقانی در این تاریخ به همراه رهبران نهضت آزادی و جبهه ملی ایران به علت اعتراض به انقلاب سفید شاهنشاه به زندان افتاد. این بازداشت ۵ ماه به طول انجامید و بدون صدور حکم محکومیت به صورت ناگهانی در ۴ خرداد ۱۳۴۲ که مصادف با اول محرم بود پایان یافت. این آزادی در حالی رخ داد که سایر رهبران احزاب ملی همچنان در زندان بودند، به همین دلیل وی این اقدام دولت را در راستای پروندهسازی علیه خود تصور کرد و پس از مشاهده فضای امنیتی حاکم بر شهر در ۱۲ خرداد ماه به صورت مخفیانه به لواسانات رفته و از حضور در مجامع خودداری کرد.
در ایام اختفای طالقانی، توطئه کشف مواد منفجره در منزل او که توسط دستگاه امنیتی نظام تدارک دیده شده بود، برملا و بیتأثیر شد.
واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و حمله به مدرسه فیضیه قم هم در آن ایامی رخ داد که طالقانی به علت اختفا، امکان مداخله در آن را نداشت. با این وجود صدور اعلامیه «دیکتاتور خون میریزد» از سوی نهضت آزادی ایران در واکنش به این واقعه، منجر به عزم دستگاه امنیتی نظام برای دستگیری وی شد. این اطلاعیه در شرایطی که همۀ رهبران شناخته شده نهضت آزادی در زندان به سر میبردند، توسط جوانان این تشکل نوشته و صادر میشود، اما دستگاه امنیتی نظام، طالقانی را عامل نگارش آن تصور میکند و به همین دلیل مصرانه به دنبال او میگردد و سرانجام او را در لواسان پیدا میکند. بدین ترتیب، طالقانی در ۲۲ خرداد ماه ۱۳۴۲، مجدداً دستگیر و به زندان منتقل میشود.
دادگاه سران نهضت آزادی و محکومیت ۱۰ ساله به زندان
۱۳۴۲ – ۱۳۴۶ هجری شمسی
سید محمود طالقانی در دوران بازداشت پس از خرداد ۱۳۴۲ که همراه با دستگیری برخی از جوانان نهضت آزادی اتفاق افتاد، در جلسات طولانی دادگاه نظامی برای بررسی به اتهام مخالفت با انقلاب سفید و همچنین نگارش متن اعلامیۀ «دیکتاتور خون میریزد» حاضر میشود. وی در تمام این جلسات به دلیل اعتقاد به قانونی نبودن دادگاه نظامی برای محاکمۀ یک فرد روحانی، سکوت میکند و در نهایت، دادگاه بدوی در ۱۶ دی ۱۳۴۲ به همراه هشت نفر دیگر از اعضای نهضت آزادی، به تحمل زندان محکوم میشود. محکومیت ۱۰ ساله وی که در تیر ۱۳۴۳ توسط دادگاه تحدیدنظر به ریاست تیمسار غرهباغی مورد تایید قرار گرفت، به صورت عمده در زندان قصر تهران سپری شد. وی سرانجام در ۲۴ آبان ۱۳۴۶ بر اثر فشار مؤسسات بینالمللی دفاع از حقوق بشر، پس از تحمل حدود ۵ سال حبس، به همراه مهندس بازرگان از زندان آزاد میشود.
طالقانی در جلسۀ پایانی دادگاه نظامی بدوی و پس از پایان قرائت حکم، خطاب به رئیس دادگاه آیات سورۀ فجر را میخواند و سپس میگوید:
«بروید به اربابتان بگویید که شما محکوم هستید، نه ما!»
تألیفات علمی در زندان
۱۳۴۲ – ۱۳۴۶ هجری شمسی
سید محمود طالقانی از فرصت حضور در زندان و همراهی یاران صاحب فکر، نهایت استفاده را میبرد و ضمن شکلدهی جلسات متنوع، دست به تألیف آثار علمی نیز میزند. شروع به تفسیر مدون آیات الهی در قالب تفسیر «پرتوی از قرآن» در همان سال ۱۳۴۲ آغاز میشود. این تفسیر حاصل پیادهسازی سخنان ایشان در جریان جلسات تفسیری است که هفتهای سه مرتبه در زندان تشکیل میشد. این مجموعه سخنرانیها پس از ویرایش و اصلاح نهایی، مجموعۀ سه جلد از این کتاب تفسیری را شکل دادند. تفسیر پرتوی از قرآن بنا به ابتکارات تفسیری و توجهی که به کشفیات و آرای علمی داشت، بسیار مورد توجه قرار گرفت.
طالقانی در زندان به مناسبتهای مختلف از جمله میلاد بزرگان، اعیاد و ایام سوگواری ماه محرم سخنرانیهایی ایراد میکرد که برخی از آنها بعدها به چاپ رسید.
تداوم فعالیت در مسجد هدایت و برگزاری نمازهای عید فطر
۱۳۴۶ – ۱۳۵۰ هجری شمسی
سید محمود طالقانی پس از آزادی از زندان با بازگشت به مسجد هدایت، فعالیتها و جلسات عمومی خود را از سر گرفت که در چندین نوبت دستگیریهای کوتاه مدتی را برای طالقانی به همراه داشت. وی در مهر ۱۳۴۹ در مسجد هدایت اقدام به برگزاری مجلس ختم برای جمال عبدالناصر و به منظور حمایت از مردم فلسطین کرد، اما زمانی که با همکاری مرتضی مطهری قصد تکرار این مراسم را در مسجد ارک داشت با ممانعت شهربانی مواجه شد. ارائۀ مشورتهای فکری در حوزۀ عقیدتی به رهبران اولیه سازمان مجاهدین خلق از دیگر اقداماتی بود که طالقانی در این دوران انجام داد.
برگزاری نماز عید فطر به روال سالهای پیش از دستگیری از دیگر اقدامات برجسته طالقانی در این دوره از آزادی بود که با استقبالی گسترده مواجه شد و خصوصاً با توجه به توصیۀ وی در پرداخت فطریه برای مردم فلسطین، باری دگر نام طالقانی را به عنوان یک روحانی سنتشکن بر سر زبانها انداخت.
ماه رمضان سال ۱۳۵۰ که با فاصلهای اندک پس از پایان جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی آغاز میشد، فضای متفاوتی را بر جلسات مسجد هدایت حاکم کرد و در طول این ماه مسجد در محاصره نیروهای امنیتی قرار داشت. اما در نهایت نیروهای امنیتی در روز عید فطر با حصر طالقانی در منزل مانع از برگزاری نماز عید شدند. یک ماه پس از این حصر، طالقانی بازداشت و تبعید شد.
تبعید به زابل و بافت
۱۳۵۰ – ۱۳۵۲ هجری شمسی
سید محمود طالقانی به علت فعالیتها و سخنرانیهایش در مسجد هدایت، در ۲۹ آذر ۱۳۵۰ مجدداً دستگیر شد و در نهایت به سه سال تبعید در شهر زابل از استان سیستان و بلوچستان محکوم شد. البته این محکومیت بعدها به ۱۸ ماه تقلیل یافت و مابقی آن به تبعید در شهر بافت از استان کرمان تبدیل شد. بنابراین بخشی از دوران تبعید ۱۸ ماهه وی در زابل و بخش پایانی در بافت گذشت. در این ایام طالقانی اقدام به تکمیل تفسیر پرتوی از قرآن کرد که تفسیر سوره آل عمران و ۲۳ آیه اول سوره نسا را شامل میشود. تبعید وی در اردیبهشت ۱۳۵۲ پایان یافت و به تهران بازگشت.
تقویت پایگاه مردمی
۱۳۵۲ – ۱۳۵۴ هجری شمسی
سید محمود طالقانی، به عنوان یک روحانی نواندیش که سالها را در حبس و تبعید گذرانده بود، اکنون بیش از پیش مورد مراجعات مردمی قرار میگرفت. پس از بازگشت وی از تبعید، علاوه بر مسجد هدایت، منزل شخصی او در پیچ شمیران هم به محل مراجعات مردمی تبدیل شده بود.
در این دوران طالقانی با توجه به دوری چندین ساله از خانواده و درک ضرورت ارتباط بیشتر با فرزندان، جلسات تفسیر قرآنی را که در دوران تبعید ترتیب داده بود، در خانه و با فرزندانش ادامه داد که همراه با تفاسیر متفرقه در زندان، برنامه تلویزیونی با قرآن در صحنه، که بعد از پیروزی انقلاب ضبط شد، در جلد نخست مجموعه آثار وی تحت عنوان «درسهای قرآنی» منتشر شده است.
این دوران آزادی اما برای طالقانی دیری نپایید و او مجدداً در ۲ آذر ۱۳۵۴ دستگیر شد.
سختترین دوران زندان
۱۳۵۴ – ۱۳۵۷ هجری شمسی
سید محمود طالقانی در پی اعترافات یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق و کشف ارتباطات وی با برخی از بنیانگذاران مجاهدین خلق، در دوم آذر ماه ۱۳۵۴ برای آخرین بار در نظام شاهنشاهی، دستگیر شد. در پی این دستگیری به مدت شش ماه خانواده و دوستان طالقانی از محل نگهداری او و همچنین اتهام وی بی خبر بودند و در نهایت، هم تا ۲ سال حکمی برای محکومیت وی صادر نشد و او را در وضعیت بلاتکلیف نگاه داشتند. این دوران بلاتکلیفی با روی کار آمدن دولت جیمی کارتر در آمریکا و اعمال فشار برای رعایت حقوق بشر به حکومت ایران پایان یافت و در نهایت، با حکم دادگاه، طالقانی ۶۵ ساله محکوم به گذراندن ۱۰ سال زندان شد.
دورۀ دو سالۀ ابتدای این حبس، سختترین ایام اسارت طالقانی بود و دستگاه امنیتی وقت از اعمال هرگونه فشار و شکنجه روانی بر او کوتاهی نکرد. دستگیری دختر او اعظم طالقانی، از جمله این اقدامات برای شکستن سید محمود طالقانی بود. در این مدت اعظم در سلولی نزدیک به محل نگهداری پدر مورد شکنجههای شدید قرار میگرفت به حدی که پدر صدای فریاد فرزندش را میشنید و در نهایت، نیز اعظم طالقانی محکوم به تحمل زندان ابد شد.
از سوی دیگر، اختلافات شدید زندانیان سیاسی و دستهبندیها و گروهکشیهای شکل گرفته در داخل زندان نیز از دیگر عواملی بود که سید محمود طالقانی را که تمام عمر برای ایجاد وحدت تلاش کرده بود، در این آخرین دوره زندان به شدت از لحاظ جسمی و روحی رنجور کرد.
آزادی از زندان و پیوستن به موج انقلاب
۸ آبان ۱۳۵۷ هجری شمسی
سید محمود طالقانی از چهرههایی بود که با اوجگیری حرکت انقلابی مردم و فشار سازمانهای خارجی و داخلی حامی حقوق بشر از جمله جمعیت ایرانی دفاع از حقوق بشر، در اولین لیست مشمولین عفو شاهنشاهی قرار گرفت. محمدرضاشاه پهلوی این عفو را به مناسبت چهار آبان که سالگرد تاجگذاری بود اعلام کرد اما آیتالله طالقانی با اطلاع از این مناسبت، از خروج از زندان خودداری کرد و در نهایت وی به همراه حسینعلی منتظری و بخش دیگری از زندانیان سیاسی در روز ۸ آبان ماه ۱۳۵۸ زندان را ترک کردند.
طالقانی پس از آزادی از زندان با شرایط و فضایی کاملاً متفاوت با آنچه که تا پیش از ورود به زندان درک کرده بود، مواجه شد. جامعه وارد فاز انقلاب شده بود و او که خود و رهبران سیاسی را آماده این شرایط نمیدید، نگران و البته امیدوار دورۀ جدید و کوتاه زندگی خود را آغاز کرد.
«همین که در آن وقت شب از زندان بیرون آمدم، آن چه را که دربارۀ تولد تازه و حرکت خروشان مردم در روزنامهها خوانده بودم و وسیلۀ اشخاصی که در زندان میآمدند، شنیده بودم، به چشم خود دیدم. در همان لحظه احساس کردم که با مردمی دیگر روبهرو هستم. مردمی که به حرکت درآمده، لباس غفلت و سستی قرون را از تن به در کرده و عازم هدف، از مبدا الله، در سیر لا اله الا الله و در پشت سر سالک آگاه به راه روح الله. قصد داشتم در همان شب به دیدن آقای منتظری بروم، زیرا از رادیو شنیدم که ایشان هم از زندان اوین آزاد شدهاند. اما موج جمعیت اختیار را از من سلب کرد، مرا با خود برد. آرزوی چهل سالهام برای به میدان آمدن مردم، بیش از حد انتظارم، تحقق مییافت.» (از سخنان پس از آزادی از زندان)
خانه آیتالله، یکی از مراکز انقلاب
از آبان ۱۳۵۷ تا شهریور ۱۳۵۸ هجری شمسی
سید محمود طالقانی پس از آزادی از زندان به مثابه یکی از رهبران مردم، مورد توجه عمومی قرار میگیرد و منزل وی از بدو آزادی تا زمان درگذشت، مبدل به یکی از مراکز اصلی انقلاب میشود. به همین دلیل او پس از چندی کمیتهای را برای مدیریت بر امور منزل شمیران منصوب میکند و خانواده برای اقامت به محل دیگری منتقل میشوند. این کمیته پیش و پس از انقلاب تا زمان حیات آیتالله طالقانی به فعالیت خود تحت نظارت وی ادامه داد. شخص طالقانی نیز تا پایان عمر به دلایل امنیتی از اقامت در یک محل ثابت خودداری کرد و به صورت عمده در منزل خلیل رضایی، پدر شهیدان رضایی و همچنین ولیالله چهپور، از فعالین بازاری، اقامت داشت.
زندگی طالقانی از لحظه آزادی از زندان تا درگذشت در شهریور ۵۸ بسیار پر فشار و سرشار از فراز و نشیبها مهم و تأثیرگذار بر وضعیت کشور بود.
«در زندان که شنیدم مرا آزاد کردهاند، پیش خودم گفتم یکی دو ماه در یک بیمارستان استراحت میکنم، شاید بیماریهای جسمیام کمتر شوند، اما همین که این مردم را با چنین جوش و خروش دیدم همه خستگیها و دردها و رنجها از تنم رخت بربست، خود را شاداب و با نشاط یافتم.» (از سخنان پس از آزادی از زندان)
راهپیمایی روز تاسوعا
۹ آذر ۱۳۵۷ هجری شمسی
سید محمود طالقانی، در فراخوانی تقاضا کرد تا به مناسبت تاسوعای حسینی مردم با حضور خود «ندای حقطلبانۀ ملت مسلمان ایران را به گوش جهانیان» برسانند. این فراخوان که همزمان با روز جهانی حقوق بشر نیز شده بود، با استقبال گستردۀ گروههای سیاسی و مردم قرار گرفت و به نوعی اولین تظاهرات میلیونی مردم در تهران را شکل داد. این تجمع در شرایطی انجام پذیرفت که نظام شاهنشاهی با اعلام حکومت نظامی، هرگونه تردد را در این روز ممنوع اعلام کرده بود.
در تجمع گستردۀ مردم در روز تاسوعا، برخی گروههای سیاسی برای روز عاشورا هم فراخوان گردهمایی دادند که منجر به تکرار این تجمع گسترده شد.
بخشی از متن فراخوان طالقانی برای راهپیمایی روز تاسوعا:
«روز یکشنبه روز یادآوری تاسوعای حسین است. روزی که پیشوای شهیدان زیر محاصره و محرومیت از اولینترین حقوق انسانی در برابر هرگونه پیشنهاد سازش و ائتلاف دشمن «نه» گفت. دامنۀ کشتار و خونریزی علیه مردمی که جز حقوق اولیه انسانی خود چیزی نمیطلبند، از حد و مرز و احصاء و عدد گذشت. از گرگان قهرمان تا بوشهرِ به پا خاسته، از سنندج مبارز تا برادران و خواهران اهل تسنن بلوچ، همه جا از قرا و قصبات تا شهرهای بزرگ زیر مخوفترین و حیلهگرانهترین روشهای جابرانۀ تاریخ قرار گرفتهاند. چنین رفتار سبعانهای که با ملت آزادۀ ما میشود، در تاریخ مدنیت و شهرنشینی بشری کم سابقه است. این ملت جان بر کف در نهایت خویشتنداری فقط یک کلمه فریاد میکنند که ما از ظلم و فساد رژیم موجود به جان آمدهایم.»
حضور در شورای انقلاب
دی ۱۳۵۷ هجری شمسی
سید محمود طالقانی، پس از آزادی از زندان و بدون اطلاع از اقدامات امام خمینی در خارج از کشور، در پی تشکیل شورایی دموکراتیک از فعالان سیاسی و افراد موجه ملی برای مدیریت امور انقلاب بود. به همین منظور تلاشهای متعددی نیز صورت داد که هر بار به دلیل عدم تفاهم نیروهای سیاسی با یکدیگر به شکست انجامید.
به موازات این تلاشها، برخی از نزدیکان امام خمینی مانند مرتضی مطهری نیز با ارائه لیستهایی به ایشان، تقاضای تشکیل چنین شورایی را داشتند، که در نهایت با دستور امام خمینی این شورا به صورت مخفیانه در دی ماه ۱۳۵۷ با ابلاغ به برخی چهرههای روحانی و غیر روحانی تشکیل شد. نام آیتالله طالقانی در ابتدا در میان اعضای این شورا نبود، اما پس از چند جلسه از طرف برخی اعضا، پیشنهاد اضافه شدن ایشان مطرح شد که با وجود مقاومتهایی، در نهایت امام خمینی پس از مشورت و اصرار برخی چهرههای همراهش، با حضور سید محمود طالقانی در شورای انقلاب موافقت میکنند. اعضای شورای انقلاب نیز بلافاصله طالقانی را به ریاست شورا انتخاب میکنند، اما مشغلهها و مراجعات فراوان ایام انقلاب، حضور طالقانی در این جلسات را کمرنگ میکند.
از تاکید بر ایده مدیریت شورایی کشور تا پیشنهاد نماز جمعه
بهار ۱۳۵۸ هجری شمسی
سید محمود طالقانی، پس از پیروزی انقلاب، با تأکید بر لزوم خودداری روحانیون از پذیرش مناصب اجرایی کشور، پیشنهادها و راهکارهای خود را برای نظام جدید بر سر کار آمده ارائه میداد. مهمترین پیشنهاد راهبردی ایشان را میتوان در موضوع شوراها متبلور دید. اندیشهای که او بر پایۀ تعالیم قرآنی بر آن تأکید میورزید و بر اساس حق عمومی مردم بر تعیین سرنوشت و امور خود استوار بود. با درخواست و پیگیری طالقانی برای اولین بار در تاریخ ایران، این اندیشه در جهت مدیریت و حل نارضایتیهای پیش آمده در حوادث کردستان، در شهر سنندج اجرایی شد. همچنین در ادامه این پیشنهاد به صورت یک اصل در قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی هم گنجانده شد، اما با درگذشت زودهنگام او، این اندیشه نیز پیگیری نشد.
از دیگر پیشنهادات طالقانی برای نظام جدید، برپایی مجدد نمازهای جمعه بود. پیشنهادی که با پیگیری وی مورد موافقت امام خمینی قرار میگیرد و بنا به حکم ایشان طالقانی مأمور به برگزاری نماز جمعه در تهران میشود. برپایی نمازهای جمعه از ۵ مرداد ۱۳۵۸ شروع میشود که با استقبال بینظیری نیز همراه بود. طالقانی در خطبههای نماز با اشاره به مشکلات و مسائل کشور و انتقاد از برخی انحرافات ایجاد شده، به صورت عمده مردم و گروههای سیاسی را به وحدت و دوری از تفرقه دعوت میکرد. با فوت زودهنگام طالقانی، وی تنها موفق به برگزاری شش نماز جمعه میشود (در میانه آن یک هفته نماز عید فطر اقامه شد) و پس از آن این میراث نیز مورد استفادۀ دیگران قرار گرفت و ادامه یافت.
نماینده اول مردم در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی
۱۶ مرداد ۱۳۵۸ هجری شمسی
سید محمود طالقانی، در اولین انتخابات برگزار شده پس از پیروزی انقلاب، برای تشکیل مجلس خبرگان بررسی پیشنویس قانون اساسی، با حمایت تمامی گروههای عمدۀ سیاسی حاضر در انتخابات، با کسب بیش از ۲ میلیون رأی که به معنای حدود ۸۰ درصد از آرای مأخوذه بود، به عنوان منتخب اول مردم تهران انتخاب شد.
تشکیل مجلس خبرگان به منظور بررسی متن پیشنویسی بود که توسط گروهی به سرپرستی دولت موقت تهیه شده و به تأیید شورای انقلاب و همچنین رهبری انقلاب نیز رسیده بود. به همین دلیل پیشبینی میشد زمان فعالیت این مجلس کوتاه باشد، اما به دلیل کنار گذاشته شدن متن پیشنویس قانون اساسی توسط اکثریت نمایندگان این مجلس، روند کار تصویب قانون اساسی جدید به درازا کشید و طالقانی تنها فرصت حضور در جلسات بررسی اصول اولیه قانون را پیدا کرد.
حضور کوتاه مدت طالقانی در جلسات مجلس خبرگان نیز حاکی از نارضایتی وی از روند حاکم بر این مجلس بود که در آخرین خطبۀ نمازجمعۀ وی که تنها سه روز پیش از درگذشت ایشان ایراد شد، به دلایل این نارضایتی اشاره شده است.
درگذشت
۱۹ شهریور ۱۳۵۸ هجری شمسی
سید محمود طالقانی، تنها سه روز بعد از آخرین نمازجمعهای که به مناسبت اولین سالگرد شهدای ۱۷ شهریور در بهشت زهرا برگزار شده بود، در نیمه شب ۱۹ شهریور درگذشت. طالقانی در آخرین خطبۀ خود با تأکید مجدد بر ضرورت تحقق ایدۀ شورا، از حضور تفکراتی در مجلس خبرگان قانون اساسی که از حق حکمرانی مردم بر سرنوشت خود ناراضی هستند،انتقاد کرد.
آخرین دیدار طالقانی با سفیر دولت شوروی بود که در محل اقامت وی انجام شد و تنها ساعاتی بعد از این دیدار، او دچار ایست قلبی میشود. در هنگام این سانحه خطوط تلفنی اطراف محل اقامت ایشان قطع بود و دسترسی به اورژانس با مشکل مواجه میشود. بر همین اساس برخی درگذشت ایشان را مشکوک توصیف میکنند.
به هر ترتیب، مراسم سوگواری درگذشت آیتالله طالقانی در سراسر کشور با حضور گستردۀ مردمی برگزار شد که شعار میدادند: «پیام طالقانی، شهادت است و شورا»