معرفی: آیت‌الله طالقانی زمانی که در زندان به سر می‌برده، به صورت منظم و نیز پراکنده سخنانی پیرامون درس‌آموزی از قرآن و بهره‌گیری از مضامین آن برای زندگی ایراد کرده است که بخش منظم آن در کتاب «پرتوی از قرآن» به صورت تفسیر قرآن و بخش پراکندۀ آن بعدها در بخش «با قرآن در زندان» در کتاب «درس‌های قرآنی» منتشر شده است. بخش اخیر بر اساس یادداشت‌های شخصی محمدمهدی جعفری، از یاران و همراهان طالقانی در زندان، از آن سخنرانی‌ها تهیه شده است و از 19 شهریور 1343 تا 23 اردیبهشت 1344 را در بر می‌گیرد. جعفری در این باره می‌نویسد: «این مطالب را نه می‌توان تقریرات آیت‌الله طالقانی دانست و نه سخنرانی‌های ضبط شدۀ ایشان به حساب آورد. بلکه برداشت‌هایی است، غالباً نقل به مضمون، از این کمترین که گاه برای تکمیل جمله‌ای و مطلبی از خاطرۀ دچار پیری شده و احیاناً به فراموشی افتاده، سود جسته‌ام و گاه نیز از منابعی استفاده شده است.» مطلب حاضر متن یکی از این سخنرانی‌هاست که در تاریخ پنجم آذر ماه 1343 ایراد شده و طالقانی درآن به تشریح فلسفۀ اجزای مختلف اقامۀ نماز پرداخته است.
تاریخ ایجاد اثر: 1343/09/05
منبع مورد استفاده: کتاب درس‌های قرآنی: با قرآن در زندان، در خانواده، در صحنه، (مجموعه آثار آیت‌الله طالقانی، جلد اول)، به همت مجتمع فرهنگی آیت‌الله طالقانی، نشر شرکت سهامی انتشار، 1386، چاپ دوم 1387، صص 127 تا 132، به نقل از یادداشت‌های شخصی محمدمهدی جعفری
متن

قبله، عامل رهایی بشر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

«وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ»

تابه حال بحثی که راجع به این آیه کردیم بحث‌های عمومی و کلی بود دربارۀ ضعف‌های انسان در حوادث زندگی و در راه پیش بردن عقیده و مرامش و همچنین مطالبی در جبران این ضعف‌ها گفته شد. و کلیاتی دربارۀ علل ضعف انسان و جنبه‌های نفسانی آن و وسیلۀ جبرانش، از جمله نماز و روح نماز که در معنی آن سخنانی گفتیم. حال می‌خواهیم دربارۀ خود نماز قدری بیشتر بحث کنیم.

نماز، راه ارتباط با مبدأ

مقدمتاً باید توجه داشت که بیشتر انسان‌ها، از ابتدای تاریخ تاکنون، خداپرست بوده‌اند و آن اقلیتی هم که وجود خدا را انکار می‌کنند، دلیل درستی برای انکار خود ندارند. یعنی اول تصمیم به انکار گرفته‌اند، بعد می‌خواهند مدعایشان را ثابت کنند! اینان از روی علل نفسانی و اجتماعی، که خیلی روشن است، تصمیم گرفته‌اند که معتقد نباشند. به خصوص عمل دین‌داران هم گاهی باعث عکس‌العمل و عناد شده است. به هر حال، اغلب مردم دنیا خداپرستند و بنا بر همین اصل، می‌خواهند راه ارتباطی با مبدأ پیدا کنند تا به او توجه داشته باشند و از عالم طبیعت انصراف حاصل کنند. حال، نوع این ارتباط از قومی و زمانی تا قوم و زمان دیگر فرق می‌کرده است. هر دینی شعائری مخصوص به خود دارد. مسیحیت و یهودیت هم آداب و شعائر مخصوصی در عبادت دارند.

مکان و لباس نمازگزار

در اسلام برای برگزاری نماز، جای مخصوصی تعیین نشده و پیغمبر فرموده است: «جُعلتْ لي الأرضً مسجدًا و طهورًا»[1]. مسجد از مکان‌های عمومی مسلمانان است و چون جای وسیع‌تری است، نماز هم در آن‌جا خوانده می‌شود. وگرنه مسجد تنها جای نماز نیست. مسجد، دانشگاه مسلمان‌ها و محل رتق و فتق امور آنهاست. پس، محل برگزاری نماز، مخصوص به مسجد نیست و این قید در اسلام برداشته شده است. نمازگزار لباس خاصی هم ندارد. ولی البته شرایط خاصی برای لباس او هست که از همه مهم‌تر این است که غصبی نباشد و حق غیری در آن نباشد تا پوشندۀ آن شایستگی ایستادن در مقابل حق مطلق را داشته باشد. به سخن دیگر، لباس انسانی به تن داشته باشد، نه درندگی. شرایط دیگرش آن است که نجس نباشد و از مردار چیزی در آن نباشد و مانند آن. نه دوخت لباس نمازگزار مورد نظر است، نه کوتاهی و بلندی آن و نه مثلاً رنگ آن. اما چون نماز فصل مهمی از تحول حیوانیت به انسانیت است، لباس نمازگزارنده و وضع او باید نمایندۀ روح انسانیت باشد. «يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ»[2] یعنی در مسجد زینت خود را همراه داشته باشید و لباس تمیز و معطر به تن کنید. در نماز مرد باید لباسش از حریر و ابریشم خالص نباشد و طلا همراه خود نداشته باشد؛ زیرا صف نماز مقدمه‌ای برای صف جهاد است و ابریشم‌پوش، حال رفتن به جنگ را ندارد! پس از فراهم کردن این شرایط، انسان شایستگی ایستادن در صف نماز خوانان را پیدا می‌کند.

اذان، یادآوری

با یک اذان و اقامۀ مکرّر، «الله اکبر» به بشر یادآور می‌شود که همه چیز در معرض فناست و تنها خدا باقی است و او از همه برتر است. توهم فانی هستی و بنابراین باید اثری باقی از خود بگذاری و از خود بگذری و هدف بالاتری را مقصد قرار دهی. اگر انسان به امور غير ثابت توجه کند، ثباتی برای خود او هم وجود نخواهد داشت. پس از درک عظمت «الله» می‌گوید: «أشهد أن لا إله إلا الله». همۀ مردم در خلقت به هم پیوسته‌اند و از یک فکر تحقق یافته‌اند. به دنبال این شهادت، به این فکر می‌رسند که خدا ما را بی‌هدف خلق نکرده است تا بیهوده رهامان کند. رسالتی و رسولی هم برای راهنمایی ما به سوی هدف غایی فرستاده است. پس: «أشهد أن محمدا رسول الله». سپس «حى على الصلاة، خى على الفلاح». اول هدف را پیدا کن، بعد برگرد به طرف تسبيب وسایل، برای رسیدن به آن هدف. این مقدمات انسان را از سطح حیوانی بالا می‌آورد.

نماز، فریضه‌ای فردی- اجتماعی

در عین حال که نماز انسان را بالا می‌برد و رشد می‌دهد، فریضۀ اجتماعی هم هست. نمازگزار در نماز می‌گوید: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ». اگر معتقد باشیم که زندگی در اجتماع آثاری دارد، خواهیم دانست که چه آثار اجتماعی‌ای بر نماز مترتب است. می‌دانیم که بدبختی هر ملتی در تفرقۀ آنهاست. اگر در میان ملتی عده‌ای بخواهند همدل و همزبان شوند و برای خوشبختی مردم خود بکوشند، باید چیزی باشد که آنها را با هم متحد کند و مهم‌ترین مقصد الهی در هدایت بشر همین متحد کردن بشر است. بزرگ‌ترین هدف شیطان هم تفرقه انداختن در میان بشر است و ترغیب کردن به امتیازطلبی. اگر افراد ملتی حاضر نباشند از امتیازات خود بگذرند، با هم تفاهم نخواهند کرد و در نتیجه به سرمنزل نجات نخواهند رسید. اولین مرحلۀ رسیدن به سعادت، گذشتن از منافع و آمال شخصی است. اما اتحاد در هدف باید باشد. وقتی که همه معتقد باشند خداوند بالاتر از هر چیزی است: «الله اکبر» و هدف خیلی عالی‌تر از چیزهای دنیایی است، در یک صف در خواهند آمد و بدون نفع مادی که سبب اختلاف است، یک‌دل و یک‌زبان، خواهند شد و چنین صفی همۀ اختلاف طبقاتی را از بین می‌برد: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ».[3]

بالاترین قدرت، دین است. همه، با هر فکری که دارند، اگر در یک صف قرار بگیرند، به یقین پیش خواهند برد. و این صفی است که تنها ملاک جلو ایستادن در آن تقواست. فرمانده، تقواست. «الله اکبر» فرمان می‌دهد. نه شخص، نه امام جماعت. همین قدرت فرماندهی بود که اعراب بیابان‌گرد بی‌تمدنی را پس از ایمان، در مدتی کم به چنان جایی رسانید. عمال شیاطین می‌خواهند همین قدرت را از بین ببرند تا مقاصد خود را عملی کنند: «وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ». در این صف، همه در کنار هم ایستاده‌اند و مدد یکدیگرند. قدرت ایمانی، قدرت اعجازآمیزی است که مردم مختلف را گرد هم می‌آورد و به یک طرف سوق می‌دهد.

قبلۀ رهاکنندۀ بشر از بندگی

«فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»[4] خداوند در همه جا هست. به هرجا رو بیاوری، خدا در آنجاست. حق جهت خاصی ندارد. مبدأ همۀ جمال‌ها و حکمت‌ها وقدرت‌ها و عزت‌ها خداست: «يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ‏ هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ».[5] از همان مبدأ «الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ» این پیامبر(ص) برای هدایت عالم برانگیخته شد. این نکته را هم باید ناگفته نگذاشت که هر کس برای خود قبله‌ای دارد. قبله همان طرفی است که شعور و حواس انسان متوجه به آن است و مجذوب آن است. قبلۀ ملل دنیا هر کدام در جایی است. اما اسلام مردم را به کدام قبله متوجه کند که بر ستم بنا نشده باشد؟ چه، توجه به هر قبله‌ای موجب پیروی از صاحب قبله است. پس، از همه بهتر قبله‌ای است که به نام آزادی بشر از همۀ قیود و تعلقات ساخته شده باشد و آن، جایی است که ابراهیم ساخت. همان کسی که اول بار به مردم گفت که پرستیدن سنگ و چوب، شایستۀ انسان نیست و باید سوی به خدا بازگردید و با این دعوت بشر را از بندگی آزاد کرد. جایی را که او مرکز توجه بشر قرار داده است، جای توطئه و بند و بست نیست. ساخته شدۀ منادی آزادی است. همان کس که گفت از همه چیز و همه کس آزاد شو! من هم سر راهت نمی‌ایستم؛ که تو دانی و خدای تو! او توقعی از مردم ندارد. آن خانه را ساخت تا همه بر گرد محور حق بگردند. قبله‌ای بنا کرد که به اسم حق است. قدرتی است قاهر و غالب و لا يزال. مردم را از بت‌پرستی رهایی داده است. و از این رو، آنان با بانگ «الله اکبر» همه چیز را به پشت می‌افکنند و رو به آن قبله می‌آورند.

آغاز، با سورۀ «حمد»

اینها مقدمات بود. حال به صف می‌ایستد. با همتی بلند و به این نیت و هدف که او از همه چیز بالاتر است: «الله اکبر». پس از آن، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» مبدأ رحمت و خير. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ». «حمد» یعنی خوش‌بینی و فهم و درک نعمت و خیربینی. هم سپاس است و هم ستایش! «رَبِّ الْعَالَمِينَ». ستایش و سپاس برای خدایی است که نه تنها به انسان، بلکه به همۀ جهان نعمت داده است. پروردگار همۀ جهان‌هاست. خلقت، هدایت، فرستادن پیامبر و کتاب، همه نعمت است و خلقت و هدایت، همۀ نظام آفرینش را در بر می‌گیرد. هر چه بالاتر بیایی، نظام «رَبِّ الْعَالَمِينَ» را بیشتر و گسترده‌تر می‌بینی.

«الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» تکرار انواع رحمت‌ها. «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» مالكيت روز جزا را دارد. اما مگر مالک امروز نیست؟ چرا هست ولی قسمتی از قدرت خود را امروز به انسان تفویض کرده است. با آن‌که بیشتر وجود ما غير مختار و اعمالش غیر ارادی است، ذره‌ای مالکیت هم به ما داده است که آن تنظیم فکر و اندیشیدن و عمل است و پیش بردن عمل به سوی هدفی. قدرت تفکر و عمل به انسان داده شده است. ولی چون عمل انسان، در همان دایرۀ اختیار او، وارد دایره و محیط بزرگ‌تر می‌شود، اختیار از دست او خارج می‌گردد. و این است معنی «لا جبر و لا تفویض»![6]

انسان، رحمت و نعمت و بقا و ابدیت می‌خواهد. حال، می‌بیند همۀ این چیزها را دارد و همه را نیز از خدا دارد. لذا خطاب به خدا عرض می‌کند: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ». چون همه چیز از تو به ما ارزانی شده است، پس تنها تو را می‌پرستیم و برای پیمودن این راه به تو رو می‌آوریم.

«اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» راه راست را به ما بنما. راهی که بدون انحراف باشد و باثبات. این راه سه نشان دارد. یکی راهی است که کسانی آن را پیموده‌اند. بنابراین توجه به راه طی شدۀ گذشتگان، فقط برای عبرت گرفتن است. نظر به گذشته، تنها باید برای عبرت گرفتن باشد. یعنی عبرت از گذشته و توجه به آینده. این راه کسانی است که مثل برق از آن گذشته‌اند. دوم راهی است غیر راه آنان که به جای رفتن به سوی حق، درجا زده‌اند و تنها به گذشته نگریستند. و سوم راهی است غیر راه آنان که از راهی که به آنان نشان داده شد منحرف شدند. پس، «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ». ما را به راه راست و پایدار راهنمایی کن. راهی که به ما عزت و استقامت دهد و ما را بر سر پا نگه دارد.

«صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ». «نعمت» چیست؟ نعمت، «خود را فهمیدن است و نیز راه و هدف و مقصد زندگی را شناختن». راه کسانی که سپاس نعمتی که به آنان داده‌ای می‌گذارند و به سوی آن مقصدی که رهنمونشان شده‌ای، رهسپارند.

«غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ». نه راه آنان که سر جای خود مانده‌اند و با وجود شناخت، راه راست را در پیش گرفتند و مغضوب و ذلیل دیگران شدند. «وَلَا الضَّالِّينَ» و نه راه آنان که مقداری از راه را رفتند، ولی منحرف شدند. این سه جمله از این آیه، نظری به گذشته و سرّ تطور و تحول ملل است.

با آخرین جمله، سورۀ حمد تمام می‌شود. به دنبال آن هر سوره‌ای که می‌خواهید می‌توانید بخوانید. و آن بستگی به توجه انسان دارد. تا اینجا عظمت پروردگار در قلب انسان پرتو می‌افکند. و چون قلب خضوع کرد، باید جوارح انسان نیز در مقابل خدا خضوع کند و بگوید: «سبحان ربي العظيم و بحمده». آن‌گاه از این خضوع، سراسر وجودش در برابر عظمت پروردگار تواضع می‌کند و دو بار در برابر او سر به سجده می‌گذارد و خود را با خاک برابر می‌داند. تا آخر نماز که هر رکن و هر ذکر و هر کلمۀ آن رمزی است آگاهی بخش!

والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته.

پایان متن//

 

[1]) سراسر زمین برای من عبادت‌گاه و جای پاک قرار داده شده است. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، همان، ج ۸، باب الشفاعة، ص ۳۸، حدیث ۱۷؛ همان، ج ۱۶، باب فضائله و خصائصه...، ص ۳۱۳، حدیث ۱.

[2]) «ای فرزندان آدم، جامۀ خود را در هر نمازی برگیرید». اعراف (۷)، ۳۱.

 

[3] «در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرواپیشه‌ترین شماست». حجرات (۴۹)، ۱۳.

[4]) «و مشرق و مغرب از آن خداست. پس به هر سو رو کنید، آنجا روی [به] خداست. آری، خدا گشایشگر داناست». بقره (۲)، ۱۱۵.

[5]) «آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، خدایی را که پادشاه پاک ارجمند فرزانه است، تسبیح می‌گویند. اوست آن کس که در میان بی‌سوادان فرستاده‌ای از خودشان برانگیخت». جمعه (۶۲)، ۱-۲.

[6]) این سخن امام جعفر صادق(ع) است در برابر اهل حدیث و جبرگرایان که معتقد به جبر مطلق بودند و می‌گفتند انسان هیچ اختیار ندارد. و معتزله که می‌گفتند خدا همۀ اختیارات و قدرت خود را به انسان تفویض کرده و همۀ اعمال او ارادی است. فرمودۀ امام صادق (ع) که: «لا جبر و لا تفویض، بل أمر بين الأمرين» به این معنی است که انسان نه مطلقاً مجبور است و نه مطلقاً مختار و آزاد. بلکه در حالتی میان جبر و آزادی است. نک: مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، همان، ج ۵، کتاب العدل والمعاد، ص ۱۲، حدیث ۱۸؛ همان، ص ۱۷ حدیث ۲۷.

پی‌دی‌اف

کتاب درس‌های قرآنی: با قرآن در زندان، در خانواده، در صحنه، (مجموعه آثار آیت‌الله طالقانی، جلد اول)، به همت مجتمع فرهنگی آیت‌الله طالقانی، نشر شرکت سهامی انتشار، 1386، چاپ دوم 1387، صص 127 تا 132، به نقل از یادداشت‌های شخصی محمدمهدی جعفری

نسخه صوتی

این محتوا فاقد نسخه صوتی است.

نسخه ویدیویی

این محتوا فاقد نسخه ویدئویی است.

گالری تصاویر

این محتوا فاقد گالری تصاویر است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *