پرتوی از قرآن، جلد ششم؛ تفسیر سورۀ الزلزال
سورة الزلزال، مدنی یا مکی و دارای 8 آیه است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا» (١)
«وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا» (٢)
«وَقَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا» (٣)
«يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا» (٤)
«بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا» (٥)
«يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ» (٦)
«فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ» (٧)
«وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» (٨)
به نام خدای بخشندة مهربان.
آنگاه که زمین به لرزه درآید. به لرزشی که میباید. (1)
و زمین بیرون دهد سنگینیهای خود را. (2)
و گوید انسان: چه پیش آمده زمین را!؟ (3)
در آن روز بازگوید خبرهای خود را. (4)
به این که پروردگارت مر او را وحی نموده. (5)
در آن روز مردم گروه گروه و پراکنده بیرون آیند تا اعمالشان به آنها نمایانده شود. (6)
پس کسیکه به اندازة سنگینی ذرهای نیکی کند آن را ببیند. (7)
و کسیکه به اندازة ذرهای بد کند آن را ببیند. (8)
شرح لغات:
زُلزل، ماضی مجهول: زمین به جنبش درآمد، شخص هراسان گردید، شتر به سختی رانده شد. شاید ریشة اصلی این که فعل رباعی زلّ (ثلاثی به تشدید لام)، یا زلز، باشد که برای تشدید یا تکرار مفهوم فعل، زاء یا لام افزوده شده است. زلّ: لغزید، فرو افتاد. زلز: به اضطراب درآمد.
اثقال، جمع ثِقل (به کسر ثاء و سکون قاف): بار سنگین، وزن ثَقَل (به فتح ثاء و قاف) هر چیز نفیس، توشة مسافر.
مثقال، به معنای اسم مصدر: وزن، سنگینی. به معنای اسم آلت: آنچه به وسیلة آن وزن و سنجیده میشود.
اوحی، از وحی: به او اشاره نمود، نهانی با وی سخن گفت، در ضمیرش الهام نمود، احساس به نگرانی کرد.
یصدر، مضارع صدر: از جایی برگشت، از محل آبخور بیرون آمد، به سوی جایی رفت، از پشت مکانی سر برآورد، کار انجام شد، به نتیجه رسید.
اشتات: جمع شت و شتات: پراکنده، پراکندگی.
ذره: اجزای گرد که در هوا منتشر است. (هباء، کمترین جزء جسم، مورچه).
«إِذا زُلزِلَت الأَرض زِلزالَها»: اذا ظرف فعل ماضی «زلزلت« که محقق الوقوع در آینده و منسوب به فاعل و عامل مجهول است. زلزالها، مفعول مطلق و مضاف، دلالت بر عظمت و خصوصیت آن زلزله دارد: آنگاه که زمین به لرزه درآید، آن لرزه مخصوص و بزرگش.[1]
انواع زلزلههایی که پیوسته در زمین رخ میدهد موضعی و کوتاه و گذرا میباشد.
ولی این که زلزلهای که قرآن با قاطعیت و اوصاف خاص از آن خبر داده، نهایی و فراگیرنده است که با آن یا پس از آن زمین دگرگون میگردد و رستاخیز عظیم رخ مینماید. اما علل طبیعی چنین زلزلهای چه خواهد بود خدا میداند. چنانکه هنوز علل واقعی و اصلی این که زلزلههای موضعی و گذرا، چنانکه باید معلوم نشده است. تاکنون بیش از این نمیدانیم که این زلزلهها از آثار حرارت فوقالعادة اعماق و قسمتهای مرکزی زمین است که مواد آن را بیش از حد گداخته میدارد و گاه در لایهای طبقات بالا نفوذ مینماید و به سبب تبخیر آبهای درونی و فشار آن و یا فرو ریختن صخرههای بزرگ و جا بجا شدن آنها سطح بالای زمین به لرزه درمیآید. آنچه نمیدانیم این است که اینگونه حرارت درونی زمین که منشأ زلزلهها و آتشفشانها و تبدل عنصرها میشود چگونه پدید آمده و سرانجام آنچه خواهد بود؟
«بر مبنای فرضیة «کانت- لاپلاس» که از اوایل قرن هیجده پدید آمد و تا اوایل قرن کنونی پذیرفته شده بود؛ حرارت درونی زمین از شعلهوری آن که از خورشید جدا شده بود، باقیمانده و بهتدریج سرد میشود. ولی فرضیة جدا شدن سیارات از خورشید، به وسیلة محققینی مانند «کلرک ماکسون» مردود شناخته شد و پس از آن فرضیههای دیگر پیشامد و اکنون فرضیة تأیید شده آن است که «کوییپر و تیسزاخر» پس از بررسیهای علمی ابراز داشتهاند. بنابراین فرضیه، چون سیارات منظومة شمسی از گاز سرد و ذرات غبار بین ستارهها پدید آمده و با تراکم خورشید متراکم شده و شکل یافتهاند، باید اشتعال و حرارت درونی زمین پس از تراکم وجود آن پدید آمده باشد. پس سبب این حرارت شدید و گدازندة درون زمین چیست؟ آیا در اثر فشار قسمتهای بالا و محیط زمین پدید آمده یا سبب دیگری دارد؟ با بررسیهای خواص فیزیکی اجسام این نظر تأیید شده که حرارت و ذوبان هستة زمین نتیجة تشعشع مواد «رادیو آکتیو» است. بنابراین بهعکس فرضیة «کانت- لاپلاس« که بهتدریج حرارت مرکزی فرو مینشیند، شاید پیوسته گرمتر شود و به قسمتهای بالا و سطح زمین برسد و دچار تشعشعها و لرزههای نهایی گردد و یکباره بهصورت نیروی مشعشع درآید: «یَوم تُبَدَّل الأَرض غَیرَ الأَرض»[2] «وَ أَشرَقَت الأَرض بِنُورِ رَبِّها»[3]، و مواد سنگین آن از سنگینی خارج و مبدل شود: «وَ أَخرَجَت الأَرض أَثقالَها». و شاید که این زلزله و انفجار نهایی زمین از آثار انفجارهای خورشیدی رخ دهد. برای آشنایی به نظریات مشروح و مستدل دربارة ساختمان مادی خورشید و سیارات و وضع نهایی آنها رجوع شود به نوشتههای «ژرژگاموف» به خصوص فصل 15 و 18 از کتاب «ماده، زمین و آسمان« و همچنین به توضیحاتی که به تناسب آیات در بخش اول از جزء آخر این تفسیر آمده».
«وَ أَخرَجَت الأَرض أَثقالَها»: و اخرجت عطف به زلزلت، تکرار و تصریح به اسم ظاهر «الارض» به جای ضمیر، برای توجه بیشتر و اتکاء به حوادث زمین است. اثقال اگر جمع ثقل (به کسر ثاء و سکون قاف) باشد، منظور یا اجسام فشرده و سنگین وزن درون زمین یا گران قیمت آن است: و آنگاه که زمین بیرون دهد مواد سنگین و فشردهای را که آن را استوار و برقرار میدارد، یا ذخائر و معادنی را که وسیلة زندگی در آن است. و چون چنین پیش آید زمین پوک میگردد، دیگر نه خود استقرار دارد و نه برای ساکنین در آن قراری خواهد بود. و اگر اثقال جمع ثقل (به فتح ثاء و قاف) باشد مقصود همان نفائس و ذخائر ارزشدار زمین است. بنابراین میشود که واو «و اخرجت…» حالیه و خبر از گذشته یعنی پیش از وقوع آن زلزله باشد: آنگاه که چنان زلزله رخ دهد، و حال آنکه زمین نفائس خود را بیرون داده و در دسترس آدمیان قرار داده است.
«وَ قال الإِنسان ما لَها»: الانسان ناظر به نوع یا افراد است. ما، برای اعجاب و از قبیل حدیث نفس است: انسان که چنین حادثهای را برای زمین آرام پیشبینی نمیکرد، گوید چه شده زمین را که به چنین وضعی درآمده و چه بر آن عارض شده است!؟ این آیه نیز یا عطف به زلزلت و به اعتبار اذا، خبر از آیندة محقق میباشد و یا بیان حال گذشته و پیش از وقوع چنین حادثه است.
میشود که آیة «اذا زلزلت…» و دو آیة معطوف به آن، از قبیل استعارهای در کلام و خبر از ظرف آینده از جهت علاقه به مظروف باشد، چنانکه گویند زمین از جمعیت میلرزید یا موج میزد یا زمین تکامل یافته. اگر این که معنی مطابق با محاورات متعارف زمان نزول قرآن باشد، شاید این که آیات از دورانهای نهایی و تکامل زمین از جهت جنبشهای فکری خبر میدهد: پس از دورههای بسیار درازی که آدمیان آرام و بیخبر روی زمین زیست مینمایند و از درون و اسرار زمین و جهان آگاهی ندارند، ناگهان دورهای فرا رسد که مغزها و عقولی که خود از پدیدههای زمین است به حرکت درآید و جنب و جوشی در سراسر زمین روی دهد: «إِذا زُلزِلَت الأَرض…» و چنان منابع و نفایس و نیروهای زمین بیرون آید و به کار افتد: «وَ أَخرَجَت الأَرض أَثقالَها»، که انسان را به شگفتی و هراس آورد: «وَ قال الإِنسان ما لَها!؟».
گرچه این تأویل و اشارات، با مضامین پنج آیة اول سازگاری دارد، ولی با ظواهر آیات آخر «یومَئِذٍ یصدُرُ النّاس…» که خبر از بروز مردم در قیامت است سازگار نیست. مگر آنکه این که روز رستاخیز بزرگ، در پایان و پیوسته به آن حوادث باشد.
«یَومَئِذٍ تُحَدِّث أَخبارَها، بِاَنَّ رَبَّک أَوحَی لَها»: یومئذ، بدل اذا «اذا زلزلت…» و تحدث، جواب و عامل شرط «اذا- یومئذ» است. هیأت و معنای تحدث دلالت بر استمرار در ابراز حوادث، و اضافة اخبار به ضمیر «ها» اشعار به اختصاص دارد:
باء «بِاَنَّ» سببیه یا وصلیه، اضافة رب به مخاطب: اشاره به ربوبیّت و مبدأ وحی است. لها، به جای الیها اختصاص یا انتفاع را میرساند. به مورد و مطلب وحی از جهت نامفهوم بودن یا مفهوم بودن از آیة قبل تصریح نشده است: زمین در آن روز نوآوردها و اخبار مخصوص خود را پیدرپی ابراز میدارد، به سبب این که، یا به این که پروردگار تو برای زمین یا مردم زمین وحی نموده است.
وحی القای حقیقت یا انشاء و هدایت و نمایاندن طریق انجام کاری در ضمیر و درون وحیگیرنده است. چنانکه به همین معنای وسیع در آیاتی از قرآن کریم ذکر شده: «وَ أَوحَی رَبُّک إِلَی النَّحل أَن اتَّخِذِی مِن الجِبال بُیُوتاً وَ مِن الشَّجَرِ وَ مِمّا یَعرِشُونَ» (النحل 16/68)، «وَ أَوحَی فِی کل سَماءٍ أَمرَها» (فصّلت 41/12)، «فَأَوحَینا إِلَیه أَن اصنَع الفُلک بِأَعیُنِنا وَ وَحیِنا» (مؤمنون 23/27). «إِذ أَوحَینا إِلی أُمِّک ما یُوحَی، أَن اقذِفِیه فِی التّابُوت» (طه 20/38 و 39)، «وَ إِذ أَوحَیت إِلَی الحَوارِیِّین أَن آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی» (مائده 5/111).
وحی به زمین گویا همان امر و تدبیر ربوبی است که از آغاز تکوین زمین و دور از چشم و شناخت انسان انجام میگیرد و پیوسته مواد و ترکیبها و عناصر و صورتهایی پدید میآورد که هر یک آثار و خواصی در بردارند. این آثار و رازهای مکمون در دورة تحرک و تحوّل نهایی، به سبب نیروی برتر یا قدرت علمی بشر، چون بیان و حدیث رسایی پیوسته بروز مینماید.[4]
و شاید وحی و حدیث زمین این باشد که در آن مرحلة نهایی که تحول بزرگی برای زمین پیش آید، نیرویی در آن پدید میآید که امواج آثار و اعمال آدمیان را که در آن ثبت شده بهصورت اصوات منعکس مینماید، چنانکه از رسول اکرم(ص) به این مضمون رسیده است: «آن حضرت فرمود آیا میدانید که اخبار زمین چیست؟- گفتند خدا و رسول او داناترند- گفت: خبرهای آن چنین است که زمین گواهی میدهد بر هر مرد و زنی به آنچه در روی آن انجام داده است: میگوید در چنان روز چنین عملی انجام داده. و همین است اخبار زمین»[5]. بعضی از مفسرین (مانند صاحب کشاف و مجمع البیان) گفتهاند: «شاید در زمین چیزی سخن مانند پدید آید که از آن به سخنگویی تعبیر شده است». (مجمع و کشّاف، ذیل همین آیه).
«یَومَئِذٍ یَصدُرُ النّاس أَشتاتاً لِیُرَوا أَعمالَهُم»: یوم، در اینگونه موارد، به اصطلاح قرآن دورههای حوادث جدید است. اذ، به عکس اذا، برای ظرف زمان ماضی و اشعار به تعلیل دارد و تنوین به جای جملة مدخول آن است. صدور در اصل ریشة لغوی، بازگشت و بیرون آمدن از آبشخور میباشد. اشتات، جمع شت و شتات، دلالت به پراکندگی یا پراکندگان بیشتر دارد. لام لیروا، برای تعلیل و غایت و فعل مجهول برای ناشناس بودن فاعل و عوامل ارائه است، اعمالهم، به جای جزاء اعمالهم، دلیل بر این است که اعمال بهصورتِ باقی و مشهود درمیآید.
«یومئذ یصدر…» بعد از «یومئذ تحدث»، ظرف و جواب بعد از جواب یا جواب مستقل، برای «اذا زلزلت»، است، و شاید جواب اذا زلزلت از جهت عظمت و بیش از اندیشة مردم بودن مقدّر شده تا هر کس به اندازة قدرت اندیشة خود در آن بیندیشد. به هر صورت ظروف و فصولی که پیدرپی در این آیات آمده اشعار به ترتیب حوادث دارد: آنگاه که زمین دچار چنان لرزشی شود و… در پی آن اخبار و رازهای خود را بازگو نماید… در پی آن، مردم از درون زمین و حوادث آن بس پراکنده و گروه گروه بیرون آیند تا اعمالشان به آنها نمایانده شود و نمایش اعمال خود را بنگرند.
شاید فعل «یصدر» اشعار به این حقیقت داشته باشد که حقیقت بسیط حیات یا روح شکلنگرفتة انسانی، بعد از آنکه در میان عناصر طبیعت و زمین دَمِش یافت و از منابع و آبشخوارهای این جهان و اکتساب اعمال و اخلاق مایه گرفت و کامل و متشخص و متمایز گردید، در چنین روزی که زمین تبدّل مییابد و بندها باز میشود، با صورتهای گوناگون و پراکنده، به سوی عالم اصلی خود که عالم قدرت و بروز و نمایش اعمال و صورتهای باطنی است، باز میگردند.
«فَمَن یَعمَل مِثقال ذَرَّةٍ خَیراً یَرَه، وَ مَن یَعمَل مِثقال ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَه»: فمن یعمل، تفریع و تفصیل آیه یا آیات قبل. «مثقال» به معنای اسم مصدر مفعول یعمل، «خیراً» تمیز یا حال برای مفعول «مثقال ذرّة» است.
با توجه به این ترکیب، منظور آیه انجام عمل سنگین از خیر یا شرّ است، گرچه سنگینی آن عمل به اندازة ذرهای باشد، زیرا اگر مقصود چنانکه عموم فهمیدهاند این باشد که هر کس عمل خیر یا شری انجام دهد، گرچه بسی سبک و به اندازة ذرهای باشد، تعبیر دیگری، مانند «فمَن یَعمل خَیراً و لو اخفَّ مِن ذرةٍ» میباید. خلاصه آنکه ظاهر آیه انجام عمل سنگین و دارای وزن است گرچه وزن آن در نظر سبک آید.
سنگینی وزن عمل انسانی به مقدار قدرت تعقل و اختیار و ارادة آگاهانه است. همین قدرت اختیار و اراده است که عمل را دارای اثر تکلیفی و بهصورتِ ثابت و باقی میگرداند. از این جهت اعمال طبیعی و غریزی و بدون اختیار هرچه به ظاهر بزرگ و سنگین باشد، وزن تکلیفی و اثر باقی ندارد. کارهای طبیعی و غریزی مانند کار ماشینهای مولد است که پیوسته ماده را به نیروهای محرک در میآورد و در همان حدود و ظروف محدود، بهصورتهای مختلف درمیآید و دور میزند. ولی همینکه این که قوای طبیعی و غریزی در ساختمان اسرارآمیز انسان وارد شد و مبدّل به نیروی ادراک و حرکت ارادی و عضوی گردید و عقل و اندیشه در آن تصرف نمود، از محیط و مدار طبیعت صعود نموده و دارای قدرتی برتر و میدانی وسیعتر از حدود جهان طبیعت میگردد و همی وسعت و بقا مییابد و پیش میرود و در حد قدرتی که دارد قدرتهای فکری و طبیعی را مسخر مینماید و مسیر آنها را تغییر میدهد و در درون ذرات ماده و ماوراءی آن اثرِ باقی میگذارد و یا خود آنها را بهصورتِ باقی درمیآورد.
پس این قدرت خلاق و صورتبخش انسان است که پیوسته مواد و ذرات و نیروهای زوالپذیر طبیعت را میگیرد و در پرتو عقل نیرومند و مجرد و ارادة سازنده، آنها را به کار باقی و ثابت مبدّل مینماید. «فَمَن یَعمَل مِثقال ذَرَّةٍ خَیراً یَرَه…»
همینکه جلال و قهر ملکوت، طبیعت و زمین و وضع آرام و به هم پیچیدة آنها را با یک جنبش نهایی دگرگون و بارز کرد، همة اسرار و خطوط و آثار آن آشکار میگردد، چنانکه هر عامل و مبدأ تولیدی عمل و مولود خود را مینگرد، نه فقط جزای و ثواب یا عقاب آن را، چنانکه مفسرین اضافه نمودهاند: «لیروا اعمالهم- یره»[6].
طول بیشتر آیات این سوره به تقریب یکسان است. از آیة اول با وزن شدید «مستفعل- فعلل- فعلالها» آغاز شده و همی اوزان خفیف و کوتاه شده تا آیة 6 که متضمن بیان تفصیلی است و طول بیشتری دارد: آهنگ آیة اول با حروف قریبالمخرج و مکرر- «ذ- ز- ض« و تکرار لام و صداهای حرکات بالا و پایین، لرزههای متنوع و پیدرپی را مینمایاند. و همچنین است حروف و حرکات آیات دیگر، با دقت و بررسی. فصول پنج آیة اول که به «ها» منتهی میشود، نمایانندة وسعت و پیشرفت حوادث و تحولات است. آیة مفصل 6 که با فصل «هم« بسته میشود و دو آیة تفریعی 7 و 8 که به فصل کوتاه «یره» منتهی میگردد تناسب آهنگی پایان کار خلق و برخورد نزدیک با اعمال دارد.
آهنگ لغات و کلمات خاصی که در این سوره آمده: زلزلت. زلزالها. اثقالها. تحدث اخبارها. لیروا. است.
گویند: صعصعة بن ناجیه، جد فرزدق، با نمایندگان قبیلة بنی تمیم به حضور رسول خدا (ص) رسید و آن حضرت به وی وصیتها و سخنانی فرمود. چون این آیة «فَمَن یَعمَل مِثقال ذَرَّةٍ…» را شنید گفت: «همین بس است مرا گرچه از قرآن جز این آیه نشنوم.»
عبداللّه بن مسعود میگفت: محکمترین آیه در قرآن، «فَمَن یَعمَل مِثقال ذَرَّةٍ…» است و آن را جامعه مینامید.
(هر دو روایت از مجمعالبیان، در پایان تفسیر این سوره، نقل شده است).
// پایان متن
[1] رجوع شود به تفسیر و توضیح آیة «یوم تَرجُف الرّاجِفَةُ»، (نازعات) [ج 5 مجموعه آثار، ص 127] و آیات «إِذَا الأَرض مُدَّت وَ أَلقَت ما فِیها وَ تَخَلَّت» (انشقاق) [ج 5 مجموعه آثار، ص 376] (مؤلّف).
[2] ابراهیم (14)، 48.
[3] زمر (38)، 69.
[4] زمین، مانند ملل و اقوام، تاریخ پر حادثه و عبرت انگیزی دارد. اکنون در پرتو علم و جنبش فکری، بسیاری از حوادث و اخبار آن آشکار گردیده و محققین زمینشناس مانند محققین تاریخ آنها را مینمایانند: اوضاع و تحولات و تغییراتی که در آن پیش آمده و حوادثی که بر آن گذشته و گیاهها و جانورانی که پدید آمده و از میان رفتهاند، کاروانهای تمدنسازی که از آن عبور نموده و جای پا و آثار قدرت و نقشهایی که از خود گذاردهاند و آنچه از آثار موجود به حوادث و پدیدههای مفقود دلالت مینماید، همة اینها مانند کلمات و خطوط و صفحات منظم و پراکندة کتابی است که از اعماق زمین و دریاها تا قلة کوهها بالای هم چیده و صفحهبندی شده است. و در همة این آثار و خطوط، شخص بصیر و متفکر، دست توانای حکیمی را مینگرد که این خطوط را رسم و منظم نموده است: «قُل سِیرُوا فِی الأَرض فَانظُرُوا کیف بَدَأَ الخَلق ثُم اللّه یُنشِئ النَّشأَةَ الآخِرَةَ إِن اللّه عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ» (عنکبوت 29/20): «یَومَئِذٍ تُحَدِّث أَخبارَها…» (مؤلّف).
[5] مجمعالبیان، ذیل همین آیه.
یوم دین که زلزلت زلزالها
این زمین باشد گواه حالها
کو تُحدِّث جَهرةً اخبارَها
در سخن آید زمین و خارها
نطقِ آب و نطقِ خاک و نطقِ گِل
هست محسوس حواس اهل دل
[مثنوی مولوی، دفتر اول، بیت 3276]
در روایتی از رسول خدا (ص) نقل شده است که میفرمود: «وضو را نگه دارید. بهترین اعمال شبها نماز است. و از زمین تحفظ نمایید زیرا آن مادر شما است، احدی کار خیری یا شری انجام نمیدهد مگر آنکه زمین خبر دارد، یا خبر میدهد.»
ابوسعید خدری میگفت: چون در وادی باشی صدایت را به اذان بلند ساز. چون از رسول خدا (ص)، شنیدم که میفرمود: «جن و انس و سنگی نیست که آن را بشنود مگر آنکه به آن گواهی میدهد.» (مؤلّف).
هر دو حدیث از مجمعالبیان، جلد آخر، ذیل تفسیر همین آیه نقل شده است.
[6] در چه کردی جهد کان با تو نگشت
تو چه کاریدی که نامد رَیع کَشت
فعل تو کآن زاید از جان و تنت
همچو فرزندی بگیرد دامنت
(مثنوی مولانا، دفتر ششم، بیت 418 و 419)
متهم کن نفس خود را ای فَتَی
متهم کم کن جزای عدل را
توبه کن مردانه سرآور به رَه
که فَمَن یَعمَل بِمِثقال یَرَه
در فسون نفس کم شو غرّهای
کآفتاب حق نپوشد ذرّهای
هست آن ذرات جسمی ای مفید
پیش این خورشید جسمانی پدید
هست ذرات خواطر وَ افتِکار
پیش خورشید حقایق آشکار
(مؤلّف)، همانجا، 430 تا 434
کتاب پرتوی از قرآن، جلد پنجم، (جلد هفتم مجموعه آثار آیتالله طالقانی)، سید محمود طالقانی، تهران: شرکت سهامی انتشار، مجتمع فرهنگی آیتالله طالقانی، چاپ اول 1398، صص 291 تا 301.
نسخه صوتی موجود نیست.
نسخه ویدئویی موجود نیست.
گالری موجود نیست.
- آیتالله طالقانی, اسلام, امیرالمومنین, انسان, پرتوی از قرآن, پیامبر اسلام, تفسیر, تفسیر قرآن, جز سی, خیر, درباره فلسفه و علم, ذره المثقال, رسول الله, زلزله, زمین, زمین لرزه, سورۀ الزلزال, شر, شرکت سهامی انتشار, طبیعت, عقوبت, عمل, قرآن, قرآن و نهج البلاغه, مذهبی, نتیجه عمل
- دربارۀ فلسفه و علم, قرآن و نهج البلاغه
- شرکت سهامی انتشار