معرفی: متن حاضر تفسیر آیات 38 تا 40 سوره نباء به قلم آیت‌الله طالقانی است که در جلد پنجم کتاب «پرتوی از قرآن» آمده است. طالقانی در شرح و تفسیر آیات پایانی سورۀ نباء از وضع انسان در قیامت کبری سخن می‌گوید و به سیاق آیات بر عمل و انتخاب افراد تأکید می‌کند. این جلد از این مجموعۀ شش جلدی، تفسیر بخش نخست جزء سی‌ام، از سورۀ نبأ تا سورۀ طارق را در برمی‌گیرد. تفسیر جزء سی‌ام پس از جزء اول قرآن کریم و در مدت حبس در زندان قصر به نگارش درآمده و پس از آزادی مؤلف، توسط وی در سال 1346 ویرایش و منتشر شده است. لازم است یادآور شویم کتاب‌های «پرتوی از قرآن» از مهمترین آثار آیت‌الله طالقانی است. او راه رهایی مسلمانان از تفرقه و نیز راه رستگاری انسان را در ناملایمات و گمراهی‌های عصر مدرن بازگشت به قرآن کریم می‌دانست. بنابراین پس از سال‌ها تفسیر شفاهی قرآن بر منبر و در جلسات مختلف، از سال 1341 تصمیم گرفت یک مجموعه تفسیر را به رشته تحریر درآورده و منتشر کند.
تاریخ ایجاد اثر: 1346
منبع مورد استفاده: کتاب پرتوی از قرآن، جلد پنجم، (جلد ششم مجموعه آثار آیت‌الله طالقانی)، سید محمود طالقانی، تهران: شرکت سهامی انتشار، مجتمع فرهنگی آیت‌الله طالقانی، چاپ اول 1398، صص 107 تا 115
متن

پرتوی از قرآن، جلد پنجم؛ تفسیر سورۀ نباء، آیات 38 تا 40

 

«يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَۀُ صَفًّا لَّا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا» ‎(٣٨)

‏«ذَلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآبًا» ‎(٣٩)

«إِنَّا أَنذَرْنَاكُمْ عَذَابًا قَرِيبًا يَوْمَ يَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنتُ تُرَابًا» ‎(٤٠)‏

 

روزى كه آن روح و فرشتگان در حالى كه به صف درآمده قيام كنند، سخن نگويند مگر كسی كه خداى رحمان به او اذن داده و صواب‏گو باشد. (٣٨)

همين است روز حق، پس هر كه خواهد راه بازگشتى به سوى پروردگار خود پيش گيرد. (٣٩)

به راستى ما شما را از عذاب نزديكى بيم می‌دهیم، روزى كه شخص همى نگرد آنچه دو دستش (عملش)، پيش فرستاده، و كافر گويد اى كاش من خاك بودم. (٤٠)‏

شرح لغات:

روح: مبدأ حيات و حركت، نفس انسانى، مبدأ وحى.

ملائكه: (رجوع شود به شرح و تفسير آيۀ 30 سورۀ بقره، ج2، مجموعه آثار، ص 185به بعد)

صف: به‌پا داشتن يا به‌پا شدن با نظم و مستقيم.

صواب، مقابل خطا: رأى مطابق با واقع. از اصاب: تير را به نشان زد.

حق: واقع و ثابت، مقابل باطل.

 

«يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ»: تواند كه ظرف براى فعل قبل، يا فعل مقدر باشد: از جانب خدا مالك گفتگويى نيستند، يا قيام مي‌كند، در روزى كه‌‌... و مي‌تواند «مانند: يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ» عطف بيان يا بدل از «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ» باشد، به هر صورت اين آيه بيان روز نهايى يا نهايت روز الهى مي‌باشد. مقصود از قيام بروز و ظهور كامل است، مانند: «يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ، يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ، يَوْمَ يَقُومُ الاشْهادُ». از همين جهت به آن عالم و آن روز، قيامت گفته شده. اگر مقصود از «الروح» روح آدمى يا اعمّ از آن باشد، الف و لام براى جنس يا استغراق است، و اگر مقصود روح خاصى (روح اعظم يا فرشتۀ وحى، به قول مفسّرين). باشد، الف و لام معرّف و نشان دهندۀ آن است.

ظاهر اين است كه روح همراه با ملائكه  كه اين آيه از قيام آن، و سورۀ قدر از نزول آن: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَة وَ الرُّوحُ»، و سورۀ معارج از عروج آن: «تَعْرُجُ الْمَلائِكَۀُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ» خبر داده، مبدأ عمومى حركت و حيات و علم و كمال باشد[1]، و الف و لام اشاره به معروفيّت آن است از نظر هدايت وحى و ايمان به آن و از جهت مشاهدۀ آثار و مظاهر آن. نسبت اين روح به پيكرۀ جهان مشهود و محسوس طبيعت، نسبت ارواح جزئى به ابدان است، نسبت و ملازمت ملائكه با آن، نسبت قواى ادراكى، تعقل، حفظ، تخيّل، حواس، و قواى تدبيرى و تحريكى با روح انسانى است. روح انسانى (حقيقتش هر چه باشد) مبدأ اراده و تنظيم و به كار‌انداختن قواى ادراكى و حركتى است، و اين قوا، شعب و آلات و ادوات آن مبدأ اراده مي‌باشند. از اين رو شخصيّت واحدى كه همۀ اعمال و اعضا، به آن نسبت داده مي‌شود همان است. اگر مراكز مغز و اعصاب را مبدأهاى ادراكات بدانيم (نه مظهرهاى آن) باز منشأ ارادۀ برترى بايد باشد، چنانكه هست، تا به خواست او هر يك از اين مبادى به كار افتد. با ادراكات و اعمال گوناگون است كه شخصيت آن كه در آغاز تنزّل در بدن، يا در آمدن به‌صورت بدن، بسيط و غير مستقل بوده، تشخّص و استقلال می‌‏يابد، و تشخّص و استقلال آن همى كامل‌تر مي‌شود (عروج می‌‏نمايد).

انسان چون نمونۀ كامل و فشرده‌‏اي‌ست از عالم هستى و آنچه دارد و با خود آورده از ظاهر و باطن همين عالم به وى افاضه شده، اين عالم متشخص و واحد نيز، بايد از آنچه‏، انسان كه مولود كوچك آن است دارد، سرشار باشد. همان اراده و قدرتى كه در بدن و قواى آن ظاهر شده و آن را اداره مي‌كند، به‌صورت بالاتر و وسيع‌‏تر قوۀ متحرّك و محرّك (روح) جهان بزرگ است و آن را با نظامات واحد به سوى كمال و خير مطلق پيش مي‌برد و قوا و شعب آن «ملائكه» در باطن و جهات عالم پراكنده‌‏اند. اين روح اعظم (به اصطلاح روايات و تفسيرها) در عالم طبيعت و دنيا، يا به صورت آن، تنزّل مي‌يابد، و خود و عالم را به سوى كمال و عروج پيش مي‌برد و در نهايت به‌صورت بارز و حقيقى خود با فرشتگانى كه مانند قوا و شعب نور خورشيدند، قيام مي‌كند و پس از تكميل عالم، خود و قواى پراكندۀ آن همه به جمع و «صف» مي‌گرايند و به سوى مبدأ المبادى و رب العالمين برمي‌گردند. «وَ أَنَّ إِلى‏ رَبِّكَ الْمُنْتَهى»‏.[2] (مانند مهندس و بنّا و كارگر كه انديشه و كارشان در ميان مواد و قسمت‌هاى مختلف آن است و پس از تكميل بنا، فكر و عملشان از ميان آب و خاک بيرون مي‌آيد و قيام مي‌كند).

بنابراين كه مقصود از روح، روح مدبّر عالم، و قيام آن و فرشتگان، فراغت از تدبير و كمال و برگشت و قيام آنها به ربّ العالمين باشد، اين آيه از مسير نهايى و حركت غايى و قيامت كبراى عالم خبر مي‌دهد، چنانكه آيۀ قبل از مسير نهايى و قيامت انسان، يا انسان برتر «متقى» خبر داده است.

«لا يَتَكَلَّمُونَ...»: ضمير جمع بر حسب سياق آيه راجع به روح و ملائكه است، بنابراين تكلّم آنان بايد به تناسب وجودشان، نوعى از ابراز اثر و درك باشد، و بنا بر تعميم، ضمير جمع، مقصود همۀ حاضرين در قيامت كبرى، روح، ملائكه و انسان‌ها مي‌باشد: چنان در آن مقام مقهور قدرت و سطوت حق مي‌گردند كه هيچ‌گونه تكلّم و ابراز وجودى از خود ندارند.

«إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمانُ وَ قالَ صَواباً». اگر فعل‌هاى ماضى «اذن، قال» خبر از گذشتۀ پيش از اين قيامت باشد، مقصود اين است كه: هيچ‌كس قدرت تكلّم و ابراز ندارد جز آنان كه بر طبق سنّت الهى و رحمت شامل او، اذن دريافت كرده‌اند، و قابليت دريافت اذن اين است كه به صواب به حق و مطابق مصلحت و مشيّت خداوند سخن گفته‏‌اند، چه باطل و لغو از ميان مي‌رود و حق و صواب بقا مي‌يابد. و اگر خبر از مقامى است كه به آن رسيده‏‌اند، مقصود اين است كه كسانى سخن گويند كه در آن مقام اذن دريافته و سخن به صواب گويند.

مى‏شود كه مورد استثنا گروه‌‏هاى ديگرى از ارواح و نفوس مدبّرۀ عالم باشد: همه مقهور وجود و فانى در حق مطلق مي‌شوند، جز آنان كه به تدبير و شئون و امور خلق و تدبير به اذن پروردگار و در طريق صوابند، زيرا خلق و تدبير و تكميل و قيامت به اذن مبدأ رحمت به پايان نمي‌رسد «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ».[3]

«از حضرت صادق (ع) منقول است كه فرمود: مایيم به خداوند، همان‌هايى كه به آنان در روز قيامت اذن داده شده و گويندگان سخن درست هستیم، پروردگار خود را تمجيد مي‌كنيم و بر پيمبر درود مي‌فرستيم و براى پيروان خود شفاعت مي‌نمایيم».

 

«ذلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ»: اشاره است به «يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ» كه قيامت كبرى باشد، يا اشاره به «يَوْمَ الْفَصْلِ» است كه آغاز طلوع قيامت مي‌باشد. روزى است كه غبارهاى طبيعت و موادّ متراكم جهان، و اشباح و سايه‏‌ها و انعكاس‌هايى كه از آن نمودار گشته و درهم آميخته، از ميان مي‌رود يا به اصل خود برمي‌گردد. چون شب دنيا به پايان رسيد حقایق و وجودهاى اصيل و حقيقت هر چيز چنانكه هست آشكار مي‌گردد.

«فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى‏ رَبِّهِ مَآباً»: براى انسانى كه بخواهد به اين روز رسد و هستى خود را تحقق دهد و به حقایق پيوسته شود، راه همين است كه (مشيّت) ارادۀ آزاد خود را (كه يگانه موهبت انسانى است) به كار اندازد و با قدرت ربوبى كه پروردگارش به وى داده، به مبدأ اين قدرت و صفت گرايد. همين صفت ربوبى است كه انسان را از استعدادها و و محرّک‌هاى به سوى كمال و خير، سرشار ساخته و با پرورش استعدادهاى عقلى و عملى، افاضات و كشش صفت ربوبى بيشتر مي‌گردد تا يكسره مربوب را برمي‌گرداند و از گهوارۀ زمين كه بر وى تنگ گشته مي‌رهاند و به سوى «رب» و به «الْيَوْمُ الْحَقُّ» مي‌رساند.[4]

«إناَّ أَنْذَرْناكُمْ عَذاباً قَرِيباً»: اين آيه بيان انذار و اعلامى است در پايان اين سوره و بعد از بيان مراحل سير انسان از مهد زمين تا يوم‌الفصل و نفخ حيات و سقوط طاغيان در كمين‌گاه جهنّم و رستگارى متّقين تا مسير نهايى انسان و جهان، انذار به عذابى است نزديك، كه هم به مقياس زمان نزديک است و هم به مقياس ابديّت و نهايت و روز ربوبى كه رحمت رحمانى عام و شامل كه دو بار ذكر شد. شامل و شفيع هر قابل و شايسته‌‏اى مي‌گردد و از جهنّمى كه در طريقش بوده او را مي‌رهاند. و همچنين اين عذاب نزديك است از اين جهت كه مايۀ آن با خود انسان و محصول عمل است:

«یومَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداهُ‏»: «يوم» ظرف براى «انذرنا» يا «عَذاباً قَرِيباً» است: انذار به روز، يا عذاب قريب در روزى كه‌‌... «ما» استفهاميه يا موصوله است: آدمى بنگرد تا چه؟ آنچه، دو دستش پيش فرستاده. چه دست و سرانگشتان انسان مظهر انديشه و اراده است، از آن است كه قبض و بسط، ظلم، عدل، نوشته، صنعت، و هر كار مؤثرى صادر مي‌شود و عكس‌العمل و آثار آن در نفسِ عامل و ديگران و محيط مربوط به آن ثبت و ضبط مي‌گردد و تغيير صورت مي‌دهد، چنانكه نيكوكار و بدكار هر گاه هشيار شود و به خود آيد، طليعه‏‌ها و آثار بهشت و جهنّم را از نزديك مي‌نگرد.

«وَ يَقُولُ الْكافِرُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً»: در آن روزى كه ناظر و منظور از پرده بيرون آيد و فاصله‏‌ها از ميان برداشته شود، كافر كه استعدادهاى عقلى و عملى به قدرت ربوبى خود را پوشانده يا ضايع كرده و طريقى به سوى «رب» پيش نگرفته اتخاذ مآب به سوى او نكرده و از استعدادهاى سرشارش جز جهنّم و جهنّمى نرویيده آرزو مي‌كند: كه كاش‏ خاك بودم و در مرتبه خاكى يا آنچه به خاک برمي‌گردد می‌‏ماندم.[5]

اين سوره در بيان «نبأ عظيم» و شواهد خلقت و منازل و مراحل انسان و جهان، با آيات و مقاطع كوتاه و آهنگ شديد و سريع شروع شده، و هر چه آيات به نهايت سوره كه بيان مسير بی‌‏نهايت است نزديک‌تر مي‌شود، هماهنگ با معانى، آيات و مقاطع طولانى و كشيده‌‏تر (قهراً آهنگ حروف و كلمات آهسته‌‏تر) مي‌گردد، آخرين آيۀ اين سوره طولانی‌‏ترين آيات آن است كه با بيان و انعكاس آه و حسرت، و نالۀ آرزوى كافران به پايان مي‌رسد، و مانند شعله، وجود آنان خاموش مي‌شود.

در پايان پرتو سورۀ «نبأ» سه حديث از رسول خدا (ص)، بايد خواند و به ياد داشت، فرمود: فرا گيرید سورۀ «نبأ» و سورۀ «ق» و سورۀ «و النجم» و سورۀ «و السماء ذات البروج»، و سورۀ «و السماء و الطارق» را، چه اگر دريابيد آنچه را كه در اين سوره‌‏ها هست، هر كارى را كه به آن اشتغال داريد وامي‌گذاريد. با قرائت اين سوره‏‌ها به خداوند تقرب جوييد، چه به سبب اين‌ها خداوند هر گناهى جز شرک را مي‌آمرزد.

چون به آن حضرت عرض شد، اى رسول خدا! پيرى زود به سراغت آمد! فرمود:

سورۀ «واقعه» و «مرسلات» و «عم» و «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» پيرم كرد.

فرمود: هر كس سورۀ «عم يتسائلون» را بخواند روز قيامت خداوند به او مشروبى خنک و گوارا بنوشاند!».

// پایان متن

[1] صدر المتألهين، در فصل سوم از مفتاح هشتم كتاب «مفاتيح الغيب»، دربارۀ اقسام موجودات ملكوتى مي‌گويد: «قسم آخر آنها موجوداتى هستند كه خداوند تعالى آنها را ابداع كرده، اين‌ها وسایط جود و رحمت، و حجاب‌هاى جلال و عظمت او، و مبادى سلسله موجودات و غايات آنان، و منتهاى شوق‌هاى نفوس و نهايات آنها هستند، و «اهل جبروت» ناميده مي‌شوند، معظم و رئيس اين گروه فرشتگان، «روح اعظم» است كه خداوند متعال در: «يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَة صَفًّا» به آن اشاره فرموده‌‌...» از امير المؤمنين(ع) نقل شده: «روح فرشته‏‌اي‌ست از فرشتگان كه براى او هفتاد هزار روى و هر روى را هفتاد هزار زبان و هر زبان را هفتاد هزار لغت است كه با آن لغات خداوند تعالى را تسبيح گويند و از هر تسبيح آنها، خداوند فرشته‏‌اى مي‌آفريند كه در روز قيامت با فرشتگان پرواز مي‌كنند».

مجمع البحرين، در لغت روح، از بعض مفسرين نقل مي‌كند: «مقصود از روح فرشته‏‌اى است عظيم، كه هزار روى دارد و در هر روى هزار زبان كه خداى را به هفتاد هزار لغت تسبيح گويد، اگر اهل زمين آن را بشنوند جان مي‌دهند‌‌... و چون خداى را ياد كند از دهان او قطعه‏‌هاى نورى به اندازۀ كوه‏‌هاى بزرگ خارج شود. موضع دو كام او مسير هفت هزار سال است. براى او هزار بال است. در روز قيامت به تنهايى قيام كند و ديگر فرشتگان همگى با هم قيام كنند و دربارۀ همين حقيقت است قول خداى تعالى: {يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَة صَفًّا}.

گويا مقصود از روى «وجه»، جهات مختلف توجه آن به عالم خلق است، و مقصود از «زبان»، آثارى است كه از ذات آن صادر مي‌شود، و مقصود از «لغت»، مظاهر خلقت. دربارۀ ملائكه و تسبيح آنان (به آيۀ 30 سورۀ بقره، ج2، مجموعه آثار، ص 185 به بعد رجوع شود).

از اين روايت و روايات مانند آن معلوم مى‏‌شود كه فرشتگان پيوسته رو به افزايش و آفريده شدن مي‌باشند. مقدار و عددى كه ذكر شده بيان كثرت و افزايش است، نه تحديد و تعيين، از اين جهت در مضمون اين دو روايت اختلاف حقيقى نيست.

این حقيقتى كه قرآن به آن اشاره كرده و در اين‌گونه روايات دينى فراخور درك عمومى توصيف شده «قوۀ القوى» يا به اصطلاح قرآن «شديد القوى» است كه منشأ قواى ديگر مي‌باشد، همين قوا هستند كه به‌صورت انرژى، نيروى در حال تبدّل، و امواج نور، الكتريك، صوت، رنگ تبدیل می‌شود (این تموجات و تبدّلات، مظهری از تسبیح است که با هزاران زبان بروز می‌کند). سپس به صورت ماده و عناصر اولیه، و ترکیبات عالی و عالی‌تر و ظهور حيات، و درك و تعقل درمی‌آید و از همین تموجات و صور است که فرشتگانی آفریده می‌شود و به پرواز در می‌آید و طريق عروج و تکامل را می‌پیمایند، و در پایان این روح أعظم با فرشتگان قیام می‌کنند. و نظر همۀ سران ادیان و فلاسفۀ بلنداندیش این است که در پایان، عالم یکسره به خير و نور مطلق برمي‌گردد و ظلمت و نقص از آن زائل می‌گردد. اندیشۀ حكما و عرفای اسلامی این است که روح و عقل مطلق که اولین صادر از مبدأ ربوبی ا‌ست، چون به طبیعت و تدبير مادون روی آورده به‌صورت نفس درآمده، و چون مشتاق برگشت به سوی مبدأ و تنزيه و صفای ذاتی خود می‌باشد، طبیعت و ماده را به حرکت آورده و با شوق ذاتی و تنظیم حرکات به سوی خیر و کمال و نور مطلق روی می‌آورد، همین که به مقام اعلای خود رسید، طبیعت و اقشار آن را از خود خلع می‌کند و طبیعت چون قیام به خود ندارد، متلاشی می‌شود و از میان می‌رود. و ظاهر آیات قرآن راجع به حشر و معاد و قیامت عمومی این است که باطن و ظاهر جهان و سراسر عالم به سوی مبدأ و کمال پیش می‌رود: {الا الی الله ترجع الامور}: از این نظر طبیعت و ماده، لباس و قشر جدای از عالم عقول و نفوس نیست. (مؤلّف)

[2] و اینکه نهایت مسیر به سوی پروردگارت است. (النجم (52)، 42).

[3] هر روزی او در کاری است. الرّحمان (55)، 29)

[4] اين زمين چون گاهواره كودكان    بالغان را تنگ مي‌دارد مكان‏
بهر طفلان، حق زمين را مهد خواند    شير در گهواره بر طفلان فشاند
خانه تنگ آمد از اين گهواره‌ها     طفلكان را زود بالغ كن شها!
هان مكن اى گاهواره خانه تنگ  تا تواند رفت بالغ بي‌درنگ‏
خانه، اى گهواره رو ضيّق مدار    تا تواند كرد بالغ انتشار

(مؤلف)، (مثنوی مولانا، دفتر ششم، ابیات 4755 به بعد)

 

[5] پس چو كافر ديد كو در داد و جود  كمتر و بي‌مايه‏تر از خاك بود
از وجود او گُل و ميوه نرُست    جز فساد جمله پاكي‌ها نجست‏
گفت واپس رفته‏ام من در ذُهاب    حسرتا!! یا لَيْتَنِي كُنْتُ تراب!
كاش از خاكى سفر نگزيدمى    همچو مرغان دانه‏اى مى‏چيدمى‏
چون سفر كردم مرا ره آزمود      زين سفر كردن رهاوردم چه بود
ز آن همه ميلش سوى خاكست كاو    در سفر سودى نبيند پيش رو

***

ميل روحت چون سوى بالا بود    در تزايد مرجعت آنجا بود
ور نگون سارى سرت سوى زمين    آفلى، حق لا يحب الآفلين

(مؤلف)، (مثنوی مولانا، دفتر دوم، ابیات 105 به بعد)

 

پی‌دی‌اف

کتاب پرتوی از قرآن، جلد پنجم، (جلد ششم مجموعه آثار آیت‌الله طالقانی)، سید محمود طالقانی، تهران: شرکت سهامی انتشار، مجتمع فرهنگی آیت‌الله طالقانی، چاپ اول 1398، صص 107 تا 115

نسخه صوتی

این محتوا فاقد نسخه صوتی است.

نسخه ویدیویی

این محتوا فاقد نسخه ویدئویی است.

گالری تصاویر

این محتوا فاقد گالری تصاویر است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *