معرفی: اثر حاضر، متن سخنرانی آیت‌الله طالقانی به مناسبت عید قربان است که در سوم اردیبهشت ماه 1343 و پس از نماز عید، در بند چهار زندان قصر ایراد شده است. او در این سخنرانی پس از شرح معنای عید و انواع آن، به تفصیل درباره اعمال حج و معانی آنها و نیز جایگاه عید قربان توضیح می‌دهد. طالقانی سخنانش را با بحث دربارۀ نسبت قیام امام حسین(ع) و حج به پایان می‌رساند.
تاریخ ایجاد اثر: 1343/02/03
منبع مورد استفاده: «عید قربان، قربانیان راه حق»، سید محمود طالقانی، هفتمین سالانه مکتب تشیع، اردیبهشت 1344، صص 111 تا 126.
منابع دیگر: کتاب جهاد و شهادت و سه مقالۀ دیگر، سید محمود طالقانی، به همت بنیاد فرهنگی آیت‌الله طالقانی، انتشارات قلم، چاپ دوم، شهریور 1359، صص 27 تا 37.
متن

سخنرانی عید قربان در زندان قصر

 

قربانیان راه حق

معنی لغوی عید:

عید از عود به معنای برگشت است و در اصطلاح هنگام یا روزی‌ است که در آن تکرار و تذکر فرح‌انگیز و امیدبخش باشد یا از جهت سرور و خوشی و یا از جهت فوایدی که عاید فرد یا جمع و یا ملتی می‌گردد. حال ببینیم آن‌چه را از جنبۀ انسانی و بشری برای بشر عوایدی دربردارد و مطلوب است، چیست؟

در مجامع بشری روزهایی برای تذکار و جشن و خوشی سابقۀ زیاد دارد. این اعياد را می‌توان به چند قسم تقسیم نمود. عید فصل که به مناسبت تحول در عالم طبیعت جشنی برگزار می‌کنند. مثل عید نوروز ما ایرانی‌ها که از سرما و جمود زمستانی بیرون می‌آییم و داخل در جهان حرکت و جنبش و نشاط طبیعت می‌شویم. در ایران باستان این‌گونه اعياد زیاد بوده است. مثل سده (۱۰ بهمن)، مهرگان (۱۶ مهر ماه) و هر روزی از ماه که نام آن روز با نام آن ماه یکی است و غیر از ایران شاید هیچ کشوری به جشن‌های فصلی تا این حد اهمیت نمی‌داده است و عیدهایی که جنبۀ تشریفاتی دارد و رمزی نیست و گاهی هم جنبۀ تحمیلی دارد. جشن‌هایی که به مناسباتی برای قدرتمندان تأسیس می‌شود. این جشن‌ها عموماً شخصی یا برای تحکیم قدرت‌های فردی است که البته پایدار و دائم نیست. قسم دیگر عیدهایی که منشأ تحولاتی شده. این جشن‌ها در چند قرن اخیر بیشتر معمول شده. اعیاد ملی و اجتماعی نامیده می‌شود. مانند انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب کارگری، انقلاب بلشویسم روسیه، انقلاب مشروطیت ایران، روز استقلال مستعمرات از بند رسته و غیره.

منشأ اعیاد و جشن‌ها:

منشأ این‌گونه جشن‌ها و عيدها، نمونۀ حرکت فکری و اجتماعی و نظرهای تحولی و آزادی‌خواهی می‌باشد که در افکار مردم ریشه‌ای دارد. جشن‌های قسم اول، اعياد طبیعی است که مربوط به نظام طبیعت و خارج از ارادۀ بشر است. زیرا آن‌ را نظام خلقت و طبیعت به ارادۀ مدبر ليل و نهار و محول احوال پیش می‌آورد.

اما جشن‌های قسم دوم که به دست و ارادۀ بشر صورت می‌گیرد، باید بررسی کرد که بشر برای چه تحولی ارزش قائل است؟ چه این تحول به دست فرد صورت گرفته باشد، چه به وسیلۀ اجتماع. زیرا اگر منشأ آن فرد باشد، نتیجه‌اش به اجتماع برمی‌گردد. چنانچه یک اجتماع هم منشأ تحول شده باشد، باز از این جهت ارزش دارد که این تحول به دست خودشان صورت گرفته است.

تحول یعنی از وضعی به وضع دیگر برگشتن. این دگرگونی هم ممکن است پیشرفت و به سوی جلو باشد و هم بازگشت به عقب و مرتجعانه که شق اخیر، عزا است نه عيد. ولی اولی را می‌توان گفت تحول تکاملی اجتماع. یعنی مجموعه افرادی که از جهت فکری و عقیدتی جامعه را تشکیل داده‌اند و این تحول باعث رشد و ترقی و از منشأ شخصیت و قدرت یک ملت است. مثلاً برای ایرانی‌ها، تأسیس قانون اساسی و اجرای آن عید است و به مناسبت آن سرش را بلند می‌کند و می‌گوید: بلی، ما آن‌قدر لایق بودیم و شخصیت داشتیم که توانستیم استبداد را به مشروطیت بدل کنیم!

پس قبل از تحول و پس از تحول اجتماعی هر ملت، آنچه مهم است تحول فکری و روحی افراد است. اصولاً از نظر فلسفی، ممیز و مشخص انسان وجود تکاملی او است. به هر صورتی هست، برگشتش به این است که وضع روحی و فکری و اخلاقی و در نتیجه اجتماعی خود را تغییر دهد. محرک کمالی انسانی او را نمی‌گذارد که آرام و راحت بنشیند. اگر به مال و آسایش توجه کند و به سوی آن برگردد، می‌خواهد به منتهای حد مطلوب خود برسند و هر قدر انسان ثروت و آسایش داشته باشد، چون به حد مطلوب خود رسید یا چنان‌چه از رسیدن به حد مطلوب مأیوس شد، آیا در همان جا و پای آن می‌لمد؟ اساساً محرک انسان تکامل است. یعنی انسان هر چه می‌تواند می‌خواهد که خود را از عالم حیوانات بالاتر گیرد. اگر به او نسبت حيوان بدهند، بدش می‌آید. اگرچه کارش حیوانی باشد و جز خوردن و خوابیدن کاری نداشته باشد. این سرّ واقعی تکامل بشری است.

مرحلۀ انسانیت چیست؟

از خصوصیات انسان این است که با وجود داشتن مشترکاتی چون خوردن و خوابیدن و تولید مثل با حیوان، ‌‌چون حیوان همیشه محکوم شهوت و غضبش نیست بلکه می‌تواند و می‌خواهد که حاکم بر آنها باشد و هر چه نیروی عقل و فکر صحیح بیشتر بر غرایز و عواطفش حاکمیت پیدا کند، انسانیتش بالاتر و بیشتر است. ممکن است علم شخص عالم تا اندازه‌ای به این صفتش کمک کند ولی قدرت آن را نداشته باشد. ولی یک شخص عامی امکان دارد در اثر ایمان نظری قاطع، این قدرت را داشته باشد و تا آنجا دنبال میل و شهوت رود که به شخصیت انسانیش ضرر نزند.

عید واقعی

بنا بر آنچه بیان شد، عید واقعی برای انسانیت تحقق این آرزو است که برای افراد تا اندازه‌ای در یک اجتماع کوچک‌تری تحقق پیدا کرده باشد. عید واقعی، عید تحول و تکامل است. البته تحول و تکاملی که با فکر و ایده‌آل هم مربوط باشد. روزهای ولادت و یا پیشامدهای فردی که سرّ تکامل و تحول در آن نمودار نباشد، تحمیلی و تشریفاتی است. زیرا اگر آن مولود انسان به معنای صحیح نباشد، با توالد و تناسل با سایر حیوانات فرقی ندارد. «أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ  أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ» و اگر فرد شایسته و دارای مقام انسانی باشد، همان تذکار مقام عالی انسانی می‌باشد.

همچنین عیدهای تشریفاتی و عاطفی و طبیعی عید بشریت نیست. مگر آن اندازه موجب رشد و ترقی باشد یا آرمانی در بشر ایجاد کند، مثل عید مشروطیت ایران و روزهای استقلال و آزادی‌های ملل.

عید واقعی آن است که مرحلۀ تکامل را در افراد محقق کند. آن عید چیست؟ عیدی که بشر بتواند برای مدتی گرچه معدودی هم که شده بر شهوات و منافع شخصی خود غالب شود و هدفش آن‌قدر بالا باشد که جز خدا را نخواهد و با توجه به عظمت پروردگارش برای خود آن‌قدر عزت نفس بخواهد که اختلافاتش را با دیگران از بین ببرد و همه در کنار هم به صلح و صفا زندگی کنند.

اعیاد اسلامی:

اسلام که دین فطرت و دین تحول و تکامل است، تذکارها و جشن‌ها از نظر اسلام دو قسم است:

یک قسم روزهای تذکاری است که به نام ولادت شخصیتهای بزرگ تأسیس می‌شود که یاد آن موجب توجه به شخصیت عالی انسانی و تعالیم و اخلاق و راه و روش آن شخصیت است که جنبۀ تذکاری دارد و همچنین جشن عید غدیر برای شیعیان. زیرا در روز عید غدیر نمونه‌ای از یک ولایت‌نامۀ پی‌ریزی شده، هم توجه به شخصیت «ولی» و هم به سر خلافت و ولایت به حق و الهی است. جشن غدیر و تذکار آن، آن‌قدر مهم و مؤثر است که آرزوی چنین ولایتی و تحقق آن همیشه باید زنده باشد. جشن یا روز ولادت پیغمبر صلی الله علیه و آله و ائمه هدی علیهم‌السلام، تذکار شخصیت و هدف‌ها و تعاليم آنان است. پس این‌گونه اعیاد که برای شخصیت‌های عالی‌قدر سنت شده، فایدۀ آن همان عوایدی است که عاید مردم می‌گردد.

قسم دوم همان تحقق تحول و تکامل مقام انسانی است که با فکر و ایده‌آل همراه می‌باشد که مظهر شاخص آن در اسلام یکی عید فطر است، بعد از ماه مبارک رمضان که یکی از اعیاد واقعی اسلام بلکه بشریت است. در این اجتماع که بعد از اتمام ماه تشکیل می‌شود، اعلام می‌دارد که انسان‌ها و افرادی به این مرحله از انسانیت رسیده‌اند که بر شهوات و آرزوهایشان مسلط شده و از آن برای مدتی رسته و حاکم بر خود شده‌اند. دیگر عید قربان است که از مناسک مکمل حج است.

حج و اعمال آن

حج: اعمال و مناسکی است که مراحل منازل عبادت خدا و راه تکمیل ایمان و اخلاق می‌باشد. حج با مخاطرات فراوانی همراه است و مبنایش هم همین است که این معبد و قبلۀ عمومی مسلمانان، در آن درۀ گرم و سوزان و بد آب و هوا قرار دارد. اگر خانۀ خدا در دامنۀ کوه شمیران بود، همه حاجی می‌شدند، مثل زائرین امام‌زاده داوود. یا اگر در دامنۀ کوه‌های لبنان تأسیس می‌شد، همه گونه مردم به آنجا روی می‌آوردند و هیچ‌گونه موجب آزمایش ایمان و اخلاق و مظهر آن نمی‌شد.

اما مرکز و محل انجام مراسم را در بیابان پرتی برده که نه گل و سنبل دارد و نه مرکز تجارتی و صنعتی است. فقط جنبۀ خدایی دارد. همه لباس‌های مختلف که عنوان شغل‌های مخصوص و شعارهای طبقاتی است، از تن می‌کنند تا فاصله‌های لباسی به طور موقت از بین برود، تا بیش از هر چیز خود را انسان و بندۀ خدا بنگرند. این شعور به عظمت خدا و بندگی خدا به صورت شعار، لبيك اللهم لبیک لبیک داعي‌ا لله... سیاه و سفید، غنی و فقیر، حاکم و محکوم، کارگر و کارفرما، همه یکسانند.

این وضع تا اندازه‌ای آرزوی بشریت را مبنی بر وحدت و صلح و صفا تحقق بخشیده است. عید آرزو و ایده‌های تخیلی نیست. حتی جمعیت‌هایی که می‌گویند مرام و مسلک ما تحققی است، می‌نگریم با عمل خیلی فرق دارد. یکی از رفقا کاخ‌نشین است و دیگری در معدن‌ها جان می‌کند. ولی اسلام می‌گوید همۀ رفقا و برادران در یک صف هستند. آنها که خیال می‌کنند دستورات اسلام ایده‌آلی است، اشتباه می‌کنند. تا آنجا که ما تشخیص دهیم و قدرت عملی کردنش را داشته باشیم، عملی است.

این تحقق و عملی شدن، وحدت و رفع امتیازات و اختلافات است که همۀ طبقات از بالا و پایین به یک زمان (و در یک سطح) می‌گویند: الله اكبر. لباس‌های رنگارنگ و مختلف را درمی‌آورند و یکسان می‌شوند. زیرا این بشر کوتاه فکر است که با لباس نو و شعار پوشش، گردنش را با لباس راست نگه می‌دارند و خود را گم می‌کنند و حال آن‌که او است که انسان است و لباس به او مفتخر است نه او به لباس و این از بدبختی و بیچارگی بشر است. انسانیت نه لباس است نه بدن بلکه عقل و ایمان و هدف داشتن است. چون احرام پوشیدیم، بچۀ آدم و بندۀ خدا می‌شویم. پس از آن طواف و سعی است که گویا رمز تغییر، مجوز فکر و اندیشه و عمل می‌باشد تا از محور خود‌پرستی و مال‌پرستی به سوی خدا و حق‌پرستی برگردد.

البته محور گردش، چند سنگ روی هم چیده شده بیش نیست. ولی رمزی است از خدا و از توحید. آنان که می‌گویند ما روشن‌فکریم و احتیاج به پرستش خدا نداریم، خودپرست و موجود‌پرست می‌باشند. همین‌گونه مردمی که به عقیدۀ خود از ایمان به خدا و حق مطلق، رهایی یافته، هوی و موجودات ضعیف و ناتوان را می‌پرستد. هیچ‌کس نمی‌تواند از پرستش، آزاد و رها باشد. همان‌ها که از قبلۀ خدایی و وحدت مطلق روی می‌گردانند. به سوی کاخ‌های سیاسی جهان که مرکز استبعاد و استثمار بندگان است، روی می‌آورند و چشم اعجاز و قدرت و دستگیری به آنها دارند و چون شخص از فواصل و مميزات لباس بیرون آمد و به گرد حق و رمز آن طواف نمود، پس از آن در روز نهم باید در بیابان عرفات خود را برساند. در آنجا فاصله و مميز دیگر که انسان‌ها را از شناسایی حقیقت خود و دیگران دور داشته که فاصلۀ بنا و ساختمان است، خارج می‌شود. همین که این پرده‌های امتیازات لباس و ساختمان از میان رفت و خود را طائف اراده و خواست خدا دید، مراتب عرفان به خود و حقوق دیگران باید رخ نماید.

(عرفات!) در همۀ این مراتب محرک‌های شهوانی و خشم و هواها باید مقید شود و به هیچ موجودی حتی جانوران و حشرات کوچک نباید تعرض نماید، چون همۀ اینها به خودی خود حق حیات دارند. تعرض به آنها و کشتن حیوانات استثنایی است در اینجا و در آن شرایط اگر حیوانی را کشت، باید گوسفندی قربانی کند. در این مقام با تعرض به حیوانات و جانوران و محرکات حیوانی به زندگی نازل عادی خود برگشته و باید در مقامی که خود را از همۀ اینها رهانده و به مقام عالی انسانی رسانده، همین که برگشت فدیه دهد.

«فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ» به حسب همین احراز شخصیت انسانی و دستورات، قریب یک میلیون نفری که برای انجام مراسم حج در آنجا جمع می‌شوند، هیچ تصادمی ندارند و همه با هم زیر نظام الهی هستند. حتی اتومبیل‌ها هم تحت نظم خاصی درمی‌آیند و این تنها مربوط به مقررات راهنمایی کشور سعودی نیست.

این اجتماع حج در طواف کعبه و بیابان عرفات با این حدود و شرایط، در واقع سان بشریت است. این تحقق آرزوی بشریت است. در عرفات همین که همه حق همدیگر را شناختند و به وظایف بندگی خود عارف شدند، از آنجا شب عید قربان به مشعرالحرام می‌روند.

چه نام‌ها و عناوین دل‌ربایی: عرفات، مشعرالحرام، محل بیداری شعور یا شعار حق‌پرستی و محیطی که احترام و حرمت بشری که دائم بر سر و کله هم می‌زنند و زندگی را محيط تنازع ساخته‌اند. به این علت است که شعور انسانی‌شان و حرمت آن از میان رفته، بیدار می‌شود و همه در حریم امن در می‌آیند.

پس از طی این مراتب، روز قربان به آخرین مدارج حج که قربانی باشد می‌رسد.

چرا قربانی می‌کنند؟

این قربانی دستوری است به جای قربانی انسانی. گویا پس از اتمام ساختمان خانه به وسیلۀ ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام، ابراهیم سه شب متوالی در خواب دید که باید فرزندش را قربانی کند. این آخرین مرحله‌ایست که خدا و فرمان او بر تمام عواطف انسانی تسلط پیدا می‌کند. این معنی اسلام است. همان اسلامی که ابراهیم برای خود و پسرش اسماعیل درخواست کرد: «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ»؟ تا سه شب این خواب به سراغش آمد. آیا واقعاً این دستور حقیقت داشت؟ نه، جنبۀ امتحان داشت. به پسرش اسماعیل گفت: «إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ». گفت در خواب می‌بینم که تو را ذبح می‌نمایم. پسرش چنان‌که قرآن از زبان او نقل می‌کند، بی‌درنگ گفت: «يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ». پدر جان مأموریت خود را انجام ده. به خواست خدا مرا از صابرین خواهی یافت.

گویند ابراهیم چشم اسماعیل را بست. تا مبادا چشم‌های پر از عاطفۀ پدر و پسر به هم بیفتد و دستش بلرزد. کارد به دست گرفت ... چه مرحله‌ای از این فداکاری بالاتر است که تسلیم ارادۀ خدا و حق مطلق شوند؟ مظهر کامل ایمان و فداکاری در راه ایمان، همین و آخرین مرحلۀ تسلیم است. چون بدین مرحله رسید، خداوند ندا در داد: «يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا» ای ابراهیم خوابت را محقق کردی. حال به جایش گوسفندی ذبح کن و نتیجه این شد که آخرین مدارج حج تسليم مطلق و فنا و فداکاری کامل در راه خدا و به اراده و دستور خداست. این تسلیم و فنا، در صورت قربانی کردن فرزند دلبند به دست خود و به آرامش و سکوت تجلی کرده.

آیا بالاتر و کامل‌تر از این می‌شود؟

اینک چند آیه از سورۀ حج: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ... آیۀ ۲۵ » آنان که کافر شده و در راه خدا سد می‌شوند و مردم را از آن باز می‌دارند، از مسجدالحرام باز می‌دارند... راه خدا در زمین و یا آسمان، یا نقطۀ معینی نیست. از این جهت پس از سبیل‌الله، مسجدالحرام آمده که مظهر مادی و محسوس راه خدا است که راه کمال و خیر بشریت است.

«وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ...» چون ابراهیم را از هر سو گرداندیم و در مکان خانه او را جای دادیم و فرمان دادیم که هیچ‌گونه شرک به من نیاور و خانۀ مرا پاک نگهدار... «وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا...» به مردم برای حج ندا در ده تا پیاده و سوار بر هر مرکب لاغر و از هر درۀ عمیق روی می‌آورند. برای روی آوردن به حج، احتیاج به تبلیغ و عوامل مادی نیست. همان جاذبۀ خدایی و مقام انسانی، مردم را به سوی این خانه می‌کشاند. می‌آیند برای آن‌که بهره‌های انسانی خود را بنگرند و نام خدا را در روزهای معلوم به یاد آرند. بر آنچه خداوند از حیوانات زبان بسته روزیشان کرده، بخورند و به درمانده و بینوا بخورانند. بخورند به نام خداوند. اول باید به مقام انسانی رسید و با ذکر خداوند، فکر و روح را برتر آورد تا حیوانات برای انسان حلال شود وگرنه به چه حقی می‌تواند حیوانات بی‌زبان را قربانی خود کند؟ «ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ...» سپس از آلودگی‌ها خود را پاک سازند و از آلودگی خود را برهانند و عهدها و نذرهای خود را انجام دهند و به این خانۀ کهن طواف کنند.«ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ...» چنین است که هر که حرمت‌های الهی را معظم دارد، برای او نزد پروردگار خیر است و حلال شده برای شما چهارپایان، جز آن‌چه برای شما بیان شده. پس باید از پلیدی بتان و از گفتار ستم‌کارانه و دروغ، خود را برکنار دارید. همه با اخلاص کامل به خدای رو آرید و به او شرک نیاورید. آنها که به خدا مشرک می‌شوند و به او تسلیم نمی‌گردند، گویا از آسمان (یا سطح عالی انسانی ) فرو افتاده، چنان دست‌خوش هواها می‌شود که مرغ او را می‌رباید و چنان سبک و بی‌ارزش میگردد که باد او را در جای دوردست و پرتگاه‌های ناپیدایی پرت می‌کند. آری، چنان انسان مشرک و منقطع از حق یا باید خورده و طعمۀ لاشخورها شود، یا باید او را به جای بی‌نام و نشانی پرت کند.

«ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ» چنین است هر که معظم می‌دارد شعائرهای خدایی را، این از تقوای قلوب آنان است... آن‌گاه آیات بعد منافع شعارها را تذکر می‌دهد و مناسک و آداب دینی ملل را دربارۀ گوشت حیوانات. قربانی آنها به نام خدا، تا همه خدای واحد را بپرستند و تسلیم او شوند. سپس میفرماید: «وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ». بشارت بده آنان را که رو به خدا می‌آورند و چون نام خدا را می‌آورند، قلبشان شاد می‌شود و به جلا درمی‌آید. در مقابل مشکلات خود را نمی‌بازند و صبر می‌کنند. نماز به پا می‌دارند و از آن‌چه به آنها روزی کرده‌ایم انفاق می‌کنند. آن‌گاه می‌گوید شترهای قربانی را از شعائر الهی قرار دادیم که در آنها خبر است و نام خدا را در حالی که در صف درآمده‌اند، یا شترهایی که لاغر و مردنی نشده‌اند که پشمشان ریخته باشد، بر آنها بخوانید و از آن بخورید و به قانعین و بینوایان بخورانید. اینها را مسخرش گرداندیم. باشد که شکرگزار شوید. وقتی که پهلوی این قربانی‌ها به زمین آمد، آنچه پس از قربانی شدن و خوردن گوشت آنها جنبۀ ثابت خدایی دارد، گوشت و خون آن نیست، بلکه محصول آن تقوای شما است. یک قسمت گوشتی است که به شما می‌رسد ولی قسمت دیگر جنبۀ ابدی دارد که جنبۀ خدایی ثابت می‌ماند. این خلاصۀ مضامین حج و شعائر و دستورات قربانی و آثار و نتایج و اسرار آن است.

چنان‌که بیان شد، حج و مجموع دستورات و مناسک آن تا قربانی یک مجتمع عملی و تحول تحققی است در وضع و فکر و ارادۀ انسانی. پس از این تحول و الهام گرفتن از این مناسک، اول وظیفۀ جهاد و مبارزه برای تحقق بخشیدن این صورت عالی الهی در مجامع بشری است. کار وظیفۀ الهی به انجام حج پایان نمی‌یابد بلکه پس از دریافت هدف و تمرین، آمادگی اول وظیفۀ وسیع افرادی است که تسلیم حق مطلق شده‌اند. گویا از همین جهت که پس از آیات تعالیم حج و قربانی، دستور جهاد آغاز می‌گردد: «إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا... تا آخر آیۀ 31»

خلاصۀ مضمون این آیات: خداوند از کسانی که ایمان آورده دفاع می‌کند. (آنها که دارای ایمان به این هدف‌های عالی هستند و صف خود را فشرده کرده‌اند). خداوند خیانت‌کاران کفرپیشه را دوست نمی‌دارد و این مؤمنین به یقین بدانند خداوند برای طرد خیانت‌کاران و کفرپیشگان پشتیبان مؤمنان است. به آن کسانی که مورد تهاجم و ستم واقع شده، اجازۀ کارزار داده شد و خدا به نصرت اینها بس توانا است. آنهایی که به ناحق از خانه و دیار خود رانده شده‌اند، گناه آنها همین است که می‌گویند پروردگار ما خدا است. (سپس، سرّ عمومی نظام جنگ را بیان می‌فرماید.) اگر نه این باشد که خداوند بعضی از مردم را به وسیلۀ بعضی دیگر دفع می‌کند، همۀ معابد و مساجدی که نام خدا در آن برده می‌شود، منهدم و خراب می‌شد. خداوند به طور حتم کسانی را که او را یاری می‌کنند (هدف مقدس الهی را یاری می‌کنند) خدا بس نیرومند و تواناست (هدف نهایی مجاهدین و صفوف آنها چیست؟) آنهایی که اگر در زمین استقرار و مکانت یافتند، نماز به پای می‌دارند و زکات می‌دهند و به معروف امر و از منکر نهی می‌کنند و عاقبت کارها از آن خدا است.

ملاحظه می‌فرمایید که حج از آداب احرام و مناسک آغاز می‌گردد و به قربانی پایان می‌یابد. قربانی حیوانات، تذکر و توجه به قربانی شدن انسان در راه خدا است. پس از حج که آمادگی برای فداکاری و قربانی دادن است، وظیفه و جهاد در راه خدا پیش می‌آید و وظیفه به همان عنوان حاجی شدن تمام می‌شود. در هیچ ملتی چنین عیدی نیست که همه‌اش عمل و تحقق آرمان‌های انسانی باشد و به عنوان عید خوانده شود.

قربانی و فداکاری در راه خدا، کامل‌ترین مقام انسان و برترین راه برای از میان بردن مزاحمین راه حق و عدل است. با این جنگ فی سبیل‌الله (جهاد) است که می‌توان جنگ‌های اقتصادی و مادی را از میان برد و در زمین حق و عدل را مستقر ساخت. پس عید قربان، رمز ظهور کمال انسانی و هدف انسانی است. حج با مقاصد عالی و در مرتبۀ عالی فداکاری و قربانی دادن در آخر سال شصت هجری و اول شصت و یک به صورت قهرمانی فوق تصور و تخیل ظاهر شد. در همان سال که معاویه پس از بیست سال سلطه شوم خود مرد. معاویه پردۀ ضخیمی از ریا و تزویر بر نفوس مسلمانان کشید و عامۀ مسلمین را در حال بی‌خردی و دوری از تعالیم دین نگه داشت و دین خدا را با رسوم ارتجاعی جاهلیت مسخ کرد. پس از او فرزند جاهل و کفرپیشۀ فاسقش در چهرۀ خلافت اسلامی درآمد. در این سال عدۀ زیادی از مسلمانان به مکه روی آوردند تا هم اعمال حج انجام دهند و هم در آن کنگرۀ بزرگ و اجتماع سران اسلام وظیفۀ خود را تشخیص دهند. در گوشه‌ای از مکه و کنار خانۀ خدا و در شب هشتم ذیحجه که حجاج آمادۀ مناسک اساسی حج می‌شوند، از میان سراپرده‌ای که فرزند خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و وارث فکر و خون ابراهیم خليل، حسین ابن علی جای داشت، صدایی با کلمات شمرده و محکم که حاکی از قدرت و تصمیم گوینده بود طنین انداخت.

«اَلْحَمْدُلِلّهِ ما شاءَ اللّهُ، وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلى رَسُولِهِ، خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلى جیدِ الْفَتاةِ». سپاس بر خدای راست و مشیت از آن اوست و هیچ قدرتی جز به او و به وسیلۀ او نیست. مرگ بر فرزندان آدم حتمی و خط زیبایی است مانند گردنبند بر گردن و سینۀ دوشیزۀ جوان. «وَ ما أَوْلَهَنی إِلى أَسْلافی اِشْتِیاقُ یَعْقُوبَ إِلى یُوسُفَ». چقدر من والۀ نیاکان گذشتۀ خود هستم چون اشتیاق يعقوب به یوسف. «وَ خُیِّرَلِی مَصْرَعٌ اَنَا لاقیهِ». برای من قتل‌گاهی برگزیده شده که به ملاقات آن شتابانم.«کَأَنِّی بِاَوْصالی تَقْطَعُها عَسْلانُ الْفَلَواتِ بَیْنَ النَّواویسِ وَ کَرْبَلاءَ». گویا می‌نگرم که بندهای اعضای مرا گرگان حریص بیابان‌های میان نواويس و کربلا قطعه قطعه می‌کنند. «فَیَمْلاَنَّ مِنِّی اَکْراشاً جَوْفاً وَ اَجْرِبَةً سَغْباً». شکم‌های گرسنه و تهی خود را از پاره‌های تن من پر می‌کنند، (همان گرگ‌های حریص و گرسنۀ آدم‌نما). «لا مَحیصَ عَنْ یَوْم خُطَّ بِالْقَلَمِ». از روزی که قلم تقدیر سرنوشت کرده چاره‌ای نیست. «رِضَى اللّهِ رِضانا اَهْلَ الْبَیْتِ». خشنودی ما اهل بیت، همان خشنودی خداوند است و «نَصْبِرُ عَلى بَلائِهِ وَ یُوَفّینا اَجْرَ الصّابِرینَ». با گرفتاری‌ها و امتحانات خدایی صبر می‌کنم. او به ما پاداش کامل صابرین را خواهد داد. «لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللّهِ (صلى الله علیه وآله) لَحْمَتُهُ وَ هِىَ مَجْمُوعَةٌ لَهُ فى حَظیرَةِ الْقُدْسِ». تار و پود پیامبر خدا از او جدا و دور نخواهد ماند. تار و پود و رشته‌های پراکندۀ پیامبر جمع‌آوری شده و در پیشگاه قدس الهی همه پیوسته و جمع خواهد شد. «تَقَرُّ بِهِمْ عَیْنُهُ وَ یُنْجَزُ بِهِمْ وَعْدُهُ». چشمان پیامبر به آنها روشن و وعده‌های او برای آنها منجز می‌شود. «مَنْ کانَ باذِلا فینا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا فَاِنَّنِی راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شاءَ اللّهُ تَعالى.» هوشیار باشید. هر آن کس که در میان ما و در راه ما و مقصد ما، خون دل خود را رایگان بخشد و برای ملاقات خداوند توطين نفس می‌نماید، با ما کوچ کند. چه من همین بامدادان کوچ خواهم کرد ان‌شاءالله. 

این خطابه و اعلامیه از وارث کعبه و بنیان‌گذار آن در شب هشتم ذیحجه، اعلام تصمیم، اعلام سرّ واقعی حج، اعلام هدف نهایی و تحقق آن بود. همان سرّی است که قرآن پس از آیات حج اعلام نموده. در این زیبایی مرگ را در راه خدا بیان فرموده و نهایت آن را که حیات ابدی در پیشگاه قدس الهی است، نشان داده و تا پاره پاره شدن بدن‌ها و پیکر خود و یارانش را با دندان و چنگال گرگان گرسنه پیش‌بینی فرموده و تسلیم کامل خود را به خواست و رضایت او بیان داشته و در پایان، تنها کسانی را به همراهی و هم‌‌قدمی خود دعوت کرده که یک‌سره ملاقات خدا را جویند و در این راه، آخرین قطرۀ خون قلب خود را با شوق و رضایت بخشند. یعنی هوا و دنیا و فتح و پیروزی دنیوی در میان نیست. در میان آن همه حجاج، فقط اندکی به این حقیقت توجه کردند و سرالاسرار حج را درک کردند. باقی مسلمانان پیرامون کعبه درک نکردند که حج مقدمه و تعلیم برای تحقق بخشیدن و توسعه دادن آن به همۀ مجتمعات بشری است. بعضی هم از روی نادانی و یا دسیسۀ عوامل بنی امیه معترض بودند که چرا حسین ابن علی در ایام حج آن را ترک کرد و حج را بدل به عمرۀ مفرده ننمود؟ آیا رساتر و گویاتر از این هدف حج را از پرورش‌یافتۀ دامن وحی و کعبه می‌توان بیان کرد؟ که وقتی وظیفه ایجاب کرد، باید به مقصد حج پرداخت نه به ظاهر آن و باید بدل قربانی‌های در میان کوه‌های منا را به قربانی واقعی و مردان فداکار که همان قربانی اصیل اسماعیل ذبیح است تبدیل نمود. نه، بلکه این قربانی‌ها بدل و عوض آن است. ولی حجاج آن روز، مانند همیشه به ظواهر خشنودند و همان را وظیفه و تکلیف نهایی می‌پندارند.

//پایان متن

پی‌دی‌اف

«عید قربان، قربانیان راه حق»، سید محمود طالقانی، هفتمین سالانه مکتب تشیع، اردیبهشت 1344، صص 111 تا 126.

نسخه صوتی

این محتوا فاقد نسخه صوتی است.

نسخه ویدئویی

این محتوا فاقد نسخه ویدئویی است.

گالری تصاویر

این محتوا فاقد گالری تصاویر است.
 
 
 
 

دیدگاه‌تان را بنویسید

اگر در رابطه با محتوای فوق اطلاعات تکمیلی دارید، از طریق کادر زیر با کتابخانه «طالقانی و زمانه‌ما» در میان بگذارید.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *