معرفی: این متن، مقاله‌ای از آیت‌الله طالقانی است که در خرداد 1338 در نشریۀ مجموعۀ حکمت به چاپ رسیده است. او در این مقاله با تشریح پیچیدگی‌های بدن انسان از مسئولیتی که انسان در مقابل این دستگاه پیچیده دارد، سخن می‌گوید. البته، آیت‌الله طالقانی این محتوا را پیش از این، در جلسۀ چهارم از سلسله سخنرانی‌های رادیویی خود در سال 1325 ایراد و بعدتر نیز متن آن سخنرانی را بدون هیچ تغییری در سال 1328 در مجلۀ آیین اسلام منتشر کرده بود. اما این متن، اصلاح شدۀ آن محتواست که او در سال 1338 در مجموعۀ حکمت بازنشر داده است.
تاریخ ایجاد اثر: خرداد 1338
منبع مورد استفاده: مجموعۀ حکمت سال سوم، شمارۀ چهارم، دورۀ جدید، 15 ذیقعده 1378، خرداد 1338، صص 4-7
منابع دیگر: مناره‌ای در کویر؛ مجموعه مقالات آیت‌الله طالقانی، جلد اول (توحید و استبداد)، محمد بسته‌نگار، چاپ اول، 1377، انتشارات قلم، صص 125-128
متن

مسئولیت انسان نسبت به خود 

واضح است که انسان را در مرحلۀ اول همین جسم محسوس و قوای آن تشکیل داده. علمای فن تشریح و طب با این همه اسباب و وسایلی که به دست آورده‌اند و تجربیات و معلوماتی که از هزاران سال گذشته به آنها رسیده، هنوز در اسرار ساختمان و ترکیب و چگونگی عمل و روابط دستگاه‌های مختلف جسم متحيرند و آن‌قدر از معلومات که کشف شده در برابر آنچه در پشت پرده جهل انسان باقی‌ست، بسیار ناچیز و اندک است. سبحان‌الله!! پیکره‌ای از عناصر و مواد مختلف به راه و کارافتاده که پیوسته با نظر عادی و سطحی به آن می‌نگریم. ولی با اندک توجه و نظر عبرت، جهانی از اسرار و حکمت است که در مشتی خاک تجلی نموده. این همه سیم‌کشی‌ها و لوله‌کشی‌ها و دستگاه‌های تجزیه و تحلیل و ساختن مواد شیمیایی و خبرگیری که بعضی تحت ارادۀ انسان و بعضی خودکار یکسره و منظم و بدون اشتباه در کار و حرکتند و آنی در وظیفه و کار مخصوص خود سستی و غفلت نمی‌نمایند!! در میان جمجه و استخوان‌های درشت و ریز آن با پیچ و مهره‌ها و دندانه‌های دقیقی که دارد مقداری مواد سفید و زردی با شیارهای مخصوصی قرار گرفته که در چشم بینا و از نظر علمی صدها قضات و حسابگران و پرونده‌داران در خلال آن بر کرسی‌های وظیفه نشسته و خبرها و اثرهایی که سیم‌های خبرگزاری اعصاب می‌رسانند، بررسی می‌نمایند و روی آن حکم می‌دهند. پرونده‌های بعضی را بایگانی و بعضی را به اجرا می‌اندازند. این مأمورین سریعالحساب صورت‌هایی را که از دریچه و اعصاب چشم و امواج صوتی که از راهروهای پر پیچ و خم گوش و بوهایی که از لولۀ بینی و طعم‌هایی که از صفحۀ حساس زبان و احساساتی که از طریق اعصاب حس لمسی می‌رسد، آناً بررسی می‌نمایند و نسبت آنها را با هم می‌سنجند و روی آن حکم می‌کنند. آیا مطبوع است یا نامطبوع، دوست است یا دشمن و به حسب صلاح زندگی خود مطلوب است یا منفور و هر یک را با قضاوت‌هایی که درباره‌اش نمود، در مخزن‌های مخصوص جای می‌دهد. پس از این، ادراکات جزئی که در هر دقیقه صدها از آن به وسیلۀ سیمهای اعصاب می‌رسد و ضبط می‌شود، صور جزئيه را از جهات و اندازه و محدودیت برهنه می‌نماید و صور كلی آنها را می‌گیرد و آنها را به شکل‌های دلیل‌های فطری در می‌آورد و نتایج کلی استخراج می‌کند و باز آن نتایج کلی را در مخزن‌های عالی‌تری ضبط می‌کند و در موقع حاجت این صور جزئی و کلی را با قضاوت‌هایی که شده با خارج تطبیق می‌دهد. همین صور جزئی و کلی است که منشأ طلب و هرب، اندوه و فرح، عشق و شوق و حرارت و نشاط، خنده و گریه و محرك عواطف و شهوات می‌گردد. از یک سو به ذهن نیروی تفکر، از سوی دیگر به اعصاب حرکت و عضلات نیروی کار می‌دهد.

در میان جمجمه دو دریچه باز شده و در آن چند پرده رقیق و زیبا قرار گرفته که چشمش می‌نامیم. رنگ‌آمیزی و تلؤلؤ با موهای لطیفی که برای پرده‌داری پیرامونش را گرفته‌اند، با سیاهی و سفیدی مخصوص دل‌های عشاق و شعرا را شیفته می‌نماید و از این عضو کوچک که چشمش می‌گوییم، چشمه‌هایی از ذوق و عشق از دل‌های جریان یافته در همین دریچۀ کوچک و زیبا موجودات بزرگ آسمان و زمین منعکس می‌شود. دوربینهای عکاسی و دستگاه فیلمبرداری با دقت در اندازه‌گیری عکس‌هایی که برمی‌دارد، مطابق با اصل صورت نیست و محدود است. پردۀ حساس چشم در هر دقیقه بیش از پنجاه عکس از صور مختلف برمی‌دارد و در اندازه‌گیری با اختلاف حجم و دوری نزدیکی اشتباه نمی‌کند. عدسی‌ای که از سنگ ساخته شده با مراقبت پس از چندی فرسوده می‌شود، این پرده باریک چشم سال‌ها در کار است، اگر پاک کردن و حفظ آن به ما واگذار می‌شد، از چشم خود چشم می‌پوشیدیم.

هزارها دستگاه‌های خودکار در پیكر ما به کار افتاده که بی‌درنگ و یکسره از آن‌گاه که جسم ما در رحم تکوین شده تا هنگام مرگ در کارند که ما هزار و یک کارهای آنها را نمی‌دانیم یا توجه نداریم. کارخانه‌ها و ماشینهایی که از فلزات سخت ساخته شده با آن‌که همیشه در کار نیست، پس از چندی فرسوده و بیهوده می‌شود. این دستگاه قلب و شراین، این لوله‌های هضم و تغذیه، این دریچههای نازک ریه، این اعضای هضم و تجزیه با آن بافته‌های باریک و دقیق عمرانه شب و روز در کارند. اگر این اعمال و حرکات به اختیار ما واگذار میشد، زدن تلمبه‌ی قلب به دست ما داده می‌شد، از زندگی خسته می‌شدیم.

نیمه شبی که چشم باز می‌کنید منظره خفتگان را بنگرید می‌بینید که مردمی با آن هواها و هوسها و افتخارات از غنی و فقیر و شاه و گدا همه از خود و محیط خود بی‌خبرند. ولی قلب‌ها در درون سینهها می‌زند؛ خون‌ها در حرکت است؛ جهازات در فعالیتند. «فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ». دستگاه هاضمه هضم می‌کند. غده‌ها به تناسب غذاها، مایعاتی افراز می‌کنند. کبد مواد غذایی ساده را به صورت ترکیبات شیمیایی درمی‌آورند. شریانها مواد خواربار و افواج منظم گلبول‌ها را به اطراف بدن می‌رسانند و با تناسب دقیق به همۀ سلول‌های بدن غذا می‌رسانند و سرحدات کشور را بررسی می‌کنند و از نفوذ دشمنان میکروبی دفاع می‌نمایند. کارگران غذا را تبدیل به استخوان و عضله و رگ و پی و نیروهای ادراکی و حسی می‌نمایند. غده‌های تناسلی خمیرمایه هزارها بشر و نسل آینده را عمل می‌آورند. آن‌چه از این کوشش و فعالیتها گاه گاه احساس می‌نماییم، همان احساس گرسنگی و تشنگی و تمایلات و شهوات و خواب و بیداری‌ست که اعلام خالی شدن و پر شدن و آماده شدن و احتیاج به نیروی جدید است که این دستگاه مرموز به ما می‌نماید که ما را به طلب یا استراحت و خورد و خواب و وصل فصل وامی‌دارد.

ما را که در این دستگاه اختیار و علمی نیست چسان این جسارت را داریم که بگوییم مالك آن هستیم؟ چه مالکی که نه از ملكش و نه از کار کردنش و نه از نتایج کارها خبر دارد و نه در اختیار و اراده او می‌باشند. 

مالک آن کسی است که این دستگاه را به راه انداخته و با ارادۀ قاهره او پدید آمده و به سود ما مسخرش ساخته و ما را در برابر آن مسئول گردانده تا به افراط در غذا و شهوات فرسوده‌اش نسازیم و در راه هدف و مقصودی که ساخته شده از آن استفاده نمائیم «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا».

انبیا که ترجمان نظام خلقت و زبان خداوند حکیمند، مسئولیت و وظایف ما را بیان کرده‌اند و مصالح ما را به صورت واجب و حرام ابلاغ نموده‌اند تا هر چه بتوانیم از این قوا و نیروها برای کمال خود بهره‌مند شویم و آنها را تزکیه نماییم و رشد و نمو دهیم. «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا». نظام طبیعی این دستگاه را برهم نزنیم و به عادات و اعمال زشت و فرسوده‌کننده آن را مختل نسازیم. تا با این همه سرمایه دچار خسران نگردیم یا سرمایه‌ها را به زیان خود به کار نبریم. «وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا». صدق الله العلى العظيم. 

//پایان متن

پی‌دی‌اف

مجموعۀ حکمت سال سوم، شمارۀ چهارم، دورۀ جدید، 15 ذیقعده 1378، خرداد 1338، صص 4-7

نسخه صوتی

این محتوا فاقد نسخه صوتی است.

نسخه ویدئویی

این محتوا فاقد نسخه ویدئویی است.

گالری تصاویر

این محتوا فاقد گالری تصاویر است.
 
 
 
 

دیدگاه‌تان را بنویسید

اگر در رابطه با محتوای فوق اطلاعات تکمیلی دارید، از طریق کادر زیر با کتابخانه «طالقانی و زمانه‌ما» در میان بگذارید.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *