مناسک حج
کعبه بنایی است اسرارآمیز و مناسک آن اسرارآمیزتر. نخستین بنایی است برای تربیت آدمی و اول علامتی است برای رهروان بشر. «غرض از کعبه نشانی است که ره گم نشود» و با همۀ اسرار و رموزی که علمای بزرگ و محققین گذشته و امروز نوشتهاند باید يک كلمه جامع گفت:حج مدرسه ابراهیم است پس همان مقامات توحید و معرفت و اخلاق و عمل که ابراهیم طی کرد و در آخر به منصب امامت و پیشوایی مطلق برای عموم بشر مفتخر شد «اني جاعلك للناس اماما» به صورت و دستورات و مناسک حج برای بشر فريضه گشت، از احرام و طواف و سعی و عرفات و منی و رمی و ذبح و آن حق و حقیقتی که ابراهیم مکشوف و مجرد میدید و برای آن همه چیز را بر خود حرام کرد و به اطراف آن طواف نمود و برای رسیدن به آن سعی کرد و به دستورات و نظاماتش عرفان یافت و موانع را از جلو راه طرد کرد و پسرش را برای آن قربان ساخت، به صورت خانه و مناسکی درآمد که مهبط صوری و نماینده ظاهری آن حقیقت است تا بشرِ آمیخته با ماده و سرشته از آب و گل آن را با صورت خاکی بیند و چون مهبط و محل صوری آن را دید به تدریج به حقيقت و معنایش پی برد. برای آشنایی زیادتر به رموز مناسك و حکمت حج باید کتاب اسرار حج را با تامل و دقت نظر کرد «ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ».
این روش ابراهیم که نقشه ابدی حيات حقیقی آدم است و به صورت خانه و مناسك روی خاك ترسیم شده، پس از ابراهیم عنایت حق اساس آن را برپا داشت و چون هوسهای دورههای جاهلیت و نقش و نگارش آن را آلوده کرد و مناسك آن را تغییر داد، مجدد ملت «راه و روش» ابراهیم، خاتم انبیا صلى الله عليه وآله، آن را از آلودگیها پاك كرده و تکمیلش نمود و در روز فتح مکه نقوش و صور جاهلیت را محو ساخت و مناسك آن را بیان کرد و امروز بهترین مناسك برای ما که از آلودگیهای شرك و جاهلیت دور باشد همان مناسکی است که از خانواده طهارت رسیده، همان خانوادهای که آثار جاهلیت آلودهشان نکرد. پس این مناسك منتسب به زید شهید که در واقع و همان طوری که در مقدمه بیان شده از حضرت سجاد و عموم خاندان نبوت است بهترین رهبر رهروان این کوی و کاملترین دستور محصلین مدرسه ابراهیم و لبيكگویان دعوتش میباشد و رهآورد نفیسی است که حضرت علامه شهرستانی از مسافرتهای خود به مسلمانان هدیه کرده، به خصوص با مقدمهای که برای آن نوشته و تحقیق در اسناد آن را به حد کافی استیفاء فرمودهاند، به طوری که حجیت آن برای هر فقيه و آشنای با موازین روایت و درایت ثابت و محقق میگردد.
پس بر هر عازم حجی است که این مناسك را همراه دارد و بر طبق آن عمل نماید و باید متذکر باشد که اصطلاح این کتاب با اصطلاحات فعلی فقها فرق دارد. مثلاً عموماً واجبات و مستحبات را به یك امر بیان نموده پس باید حتیالمقدور به انجام همۀ اوامر سعی نماید. (چنانکه اوامر باب اول به فتوای فقها مستحب است جز پوشیدن دو جامۀ احرام).
همچنین اصطلاح کراهت اعم از حرام و مکروه مصطلح است. پس باید حتیالامكان ترك نماید و نیز احکامی است در احرام و حج که عموم فقها ذكر نمودهاند ولی در این مناسك ذکر نشده و این جهت وضوح و مسلم بودن آنها است. پس باید متوجه آنها بود و ما موارد مقتضی را در پاصفحه اشاره خواهیم کرد.
سید محمود طالقانی
برای مناسك منسوب به زید شهید (عليه وعلى آبائه الطاهرين افضل السلام )
بسم الله الرحمن الرحیم
گوید علامه استاد و حجه و ملا سید هبهالدین پسر محسن پسر مرتضی پسر محمد پسر علامه امیر سید علی کبیر از سلاله ولی سعیدحسین پسر زید شهید پسر علی بن الحسين سبط رسول خدا، پسر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(عليه السلام): اما پس از حمد خداوند و درود بر محمد مصطفی و آل او ائمه راهنمایان به راه او، من در اثنای سياحتم در سواحل یمن در سال ۱۳۳۱، هنگامی که در طریق حج بودم مناسك امام زید شهید علیهالسلام را دیدم. ولی برای من استنساخ و مطالعه آن میسر نشد و پس از، از دست دادن آن، در حسرت و پشیمانی «هنگامی که پشیمانی سودی نداشت» باقی ماندم. تا آنکه خداوند در سال ۱۳۳۶ بر من منت گذارد به زيارت عدهای از کتابهای نفیس از تألیفات ائمۀ بزرگ زیدیه که به خطوط قديمه نوشته شده بود از آن جمله مناسك زيد شهید علیهالسلام بود. پس آن را به جهت تقرب خداوند سبحان و برای خدمت به دین عظيمالشأن در تحت نظر گرفته، استنساخ کردم و نسخۀ اصل آن به خط فاضل جلیل فقيه جمالالدین علی بن عبدالله محبشه آسی است که در تاریخ سال ۱۰۸۰ نوشته شده. به اسناد خودش از ابی حازم محمد بن على و شای مقری «معلم قرائت» از ابوالحسين زید پسر محمد پسر جعفر معروف به ابن ابیالناس از حسین پسر حکیم از یحیی پسر هاشم از ابوخالد عمرو[1] پسر خالد واسطی روایت کرده از زید بن علی علیهم السلام.
ح [2]علامه فقيه جمالالدین علی بن عبدالله آسی به کتابت از امام همام احمد بن عیسی به سند متصل از شریف ابی عبدالله حسن «رض» به اسناد خودش از قاسم بن ارقم از زید بن علی(عليهما السلام) مناسك او را به ما رسانده (ح) فاضل فقيه جمالالدین علی بن عبدالله به مكتوب وخط خودش به ما رسانده، گوید این مناسك شریف را یعنی مناسك زيد شهید را روایت کرده محمد بن منصور مرادی رحمهالله علیه در کتاب امالی امام احمد بن عیسی از عباد بن يعقوب، گوید خبر داده ما را یحیی بن سالم فراء از ابيالجارود[3] از ابی جعفر باقر(ع) آنگاه مناسك را ذکر کرده (ح) به اسناد پیشین از عباد بن يعقوب از محمد بن سالم گوید این مناسك را بر حسین ابن علی( مراد برادر زید شهید است ) عرضه داشتم پس گفت علی بن حسين (مقصود سجاد است) اعمال حج را از روی همین کتاب از اول تا اینجا به جا میآورد. احمد بن عیسی گوید مقصود تا اینجا تا آخر کتاب است. سپس میگوید: پس این مناسك امام علی بن الحسين(ع) و مولای ما زید بن علی و برادرش محمد باقر و برادران دیگرش عليهمالسلام میباشد. پس آن را محکم بدار – الحمد الله الذي هدانا لهذا وما كنا لنهتدي لولا أن هدانا الله- گفتۀ پسر پیغمبر تا اینجا به پایان رسید.
میگویم در مقدم داشتن این بیان ما دو منظور داشتیم. اول تحقيق مصدر این مناسك شريف و اینکه منتسب به کیست و ظاهر این است که این مناسك سیدالساجدین زینالعابدین امام علی بن حسین علیهما السلام میباشد! دلیل بر این آن است که دو شیخ گروه حقه ما، ابوجعفر طوسی محمد و ابوالعباس نجاشی احمد هر دو در فهرست خود ذکر کردهاند که ثقه فاضل یحیی بن حسین علوی از ذریه حسين اصغر کتاب مناسک جدش امام سجاد علی بن الحسين(ع) را روایت کرده و آن دو نفر از او به واسطه حافظ ثقه جليل احمد بن عقده، عالم زیدیه مشهور به علو قدر روایت میکند . این به علاوه شهادت حسین اصغر پسر امام سجاد(ع) و احمد بن عیسی پسر زید قبلا ذکر شد، و این دو بزرگ دو عالم مرضی از بزرگان عترت نبوتاند. هر دو گواهی میدهند بر این که این مناسك از اول تا آخر همان مناسك علی بن حسين(ع) است و آن همان مناسکی است که امام سجاد و اولاد امجادش از روی آن عمل حج را انجام میدادند و میتوان گفت انتسابش به زید به سبب آن باشد که او مشهورترین و مقدمترین راویان آن است.
مقصود دوم، تحقیق حجیت این مناسك شریف است برای ما و تصحیح سندهای ما است تا برسد به این ائمۀ بزرگوار از آل محمد (ص). پس میگویم وثوق فقط به خداوند سبحان است، که سندها و طرق روایت این مناسك (بحمدالله) از ائمۀ عترت اگر چه متعدد است همان طور که بعضی آن را قبلاً شنیدی ولی اعتماد ما بر استوارتر و واضحترین طرق است و آن همان طریق احمد ابن عیسی است در کتاب امالی[4] خود، چه امالی احمد ابن عیسی کتاب مشهور و متواتری است و هر کس با شیعۀ زیدیه آمیزش نموده و به بنگاههای ترجمۀ اسلامی مأنوس باشد تواتر نسبت این کتاب را به مؤلف شریفش محمد ابن منصور مرادی میداند، پس ما بعد از این احتیاج به تصحیح طریقۀ خود که منتهی به این کتاب میشود نداریم. همان طور که آنچه از نهجالبلاغه روایت میکنیم احتیاج به تصحيح طريقه خودمان که منتهی به این کتاب میشود نیست، و این ابن منصور آن کسی است که جلالت و احاطه سرشارش به احادیث فقهای عترت مخفی نیست و او همان مؤلف امالی شیخ شریف خود احمد ابن عیسی، پسر زید شهید(رض) است و این ابن عیسی از اكابر فقهای آل محمد(ص) و از بزرگان ائمه حدیث است و شیخ اشراف عترت طاهره است و به احمد «المختفی» معروف بوده، زیرا که از خلفای بنیعباس مستور بوده تا آنکه در زمان متوکل در حدود سن هشتاد وفات کرد. پس ما را چون به حدیثی خبر دهد و یا کتابی را روایت کند که آنها را به جدش زید یا به جد پدرش امام سجاد علیهالسلام یا یکی از عموهای امجادش(ع) اسناد دهد، شکی نماند در این که خبرش مفید ظن قوی است، اگر نگوییم علم عادی عرفي به صدق و صحت اسنادش حاصل میشود و «شکی» نیست در اینکه مانند چنين ظنی که ناشی از خبر دادن عدل مزکی از بزرگان محدثین عترت میباشد حجت است که مشهور بلکه جمهور عاملين به اخبار آحاد و اعتمادکنندگان بر خبر عدل بر آن باید اعتماد کنند، چه رسد به قائلين حجيت مطلق ظن، و اما اهل علم همان کسانی که جز بر علم اعتماد نمیکنند، میشود که از مصدر خبری و يقين به صحت نسبت و از قراین و از طرق دیگر آن استفاده علم نمایند «و العلم عندالله سبحانه»
باکی نیست در این که برای تأكید اطمینان به این مناسك شریف به این گفتار چند کلمه دیگر اضافه کنیم.
کلمۀ اول؛ ابوالفرج محمد بن اسحاق مشهور به ابن ندیم از فرزندان قرن چهارم هجری در کتاب فهرست خود آنچه گفته عبارتش این است: پس از ذکر علمای زیدیه گوید مرادی محمد بن منصور زیدی است از کتب او یکی تفسیر کبیر است و دیگر تفسير صغير و امالی احمد بن عیسی و سیره ائمه عادله «الخ» و فهرست ابن ندیم از کتابهای معتبره است و مؤلف جليل آن نزديك به عصر محمد بن منصور بوده است.
کلمۀ دوم؛ به بعضی از افاضل علمای شیعه زیدیه در مجموعهای که تألیف کرده و به خط خودش نزد من است گفتهای دارد که عبارتش این است: و کسی که دوست دارد بشناسد آثار پیشینیان ما را، باید در کتابهای آنها نظر کند مانند کتاب علوم آل محمد(ص) تالیف محمد بن منصور کوفی حافظ محدث و آن معروف است به امالی احمد بن عیسی و آن اساس علم زیدیه و منقحترین کتب آنان است و پس از آن کتاب جامع كافی است[افتاده].
دریای شریعت بهرهمند شوند، ائمه حدیث مانند پدرِ کریم او را تجلیل میکردند. وی پیرمرد سالخورده بود همان کسی است که امالی احمد بن عیسی را گرد آورده و او یکی از چهار نفریست که در کتاب جامع کافی، امام محمد بن علی بن حسن بن عبدالرحمن علوی بر آنها اعتماد کرده و در این کتاب کافی اعلام ائمۀ عراق را جمع کرده به طوری که در این کتاب استقصا و جمع شده در غیر آن جمع نشده و دوم از این چهار نفر قاسم بن ابراهیم است و سومشان احمد بن عیسی پسر زید است و چهارمشان حسن ابن یحیی پسر حسین پسر زید است و محمد بن منصور در کوفه میان عترت مانند ابی حنیفه بود در میان فقهای مذهب خودش، و این محمد بن منصور علامه عراق است، در جامع ذكر نموده که این كتاب از حدود سی و اندی تصنیف از تصنیفات محمد بن منصور جمع کرده، صاحب الجامع در خطبه «المقنع» گوید، آنچه از مذاهب فقهی که صاحبش را ذکر نموده و به اطلاق گفتهام همان مذهب محمد بن منصور است، مقری در شرح خطبۀ الفتح گوید بخاری معروف به صاحبِ صحیح، بیست و پنج سال با محمد بن منصور مرادی مصاحبت کرده صارمالدین سید علامه ابراهیم بن محمد گوید برای محمد بن منصور تفسیری است، من گویم بعضی شیوخ ما ذکر کردهاند که محمد بن منصور مؤلف كتاب تفسیر کبیر و تفسير صغیر و کتاب احمد بن عيسى(مراد امالی است) و کتاب نامۀ او به خراسان و کتاب جواب و نقض حسن ابن زيد به طبرستان. سخن ابن ابي الرجال پایان یافت. در گفتارش که همین قدر گفت که «مراد امالی است»، اشاره به عهود میان جمهور است و دلالت دارد که این كتاب احمد بن عیسی به امالی مشهور است و نسبتش به او به طوری مشهور است که معارضه نیست. در طی کتاب «مطلع البدور» تعظیم «محمد بن منصور » و شیخش مکرر ذکر شده، چنانکه در ترجمه محمد بن سلیمان میبینی که گوید این محمد بن سليمان ظاهرا از تلميذهای شیخ فاضل صالح محمد بن منصور مرادی است که صاحب «القاسم» و شاخص علما در زمان خودش در شهر خودش و غیر شهر خود بوده
کلمۀ چهارم؛ ابوالفرج در کتاب «مقاتل الطالبين»، تاریخ احمد بن عیسی را سرشار بیان کرده و وفاتش را در سال ۲4۷ ذكر و مناقبش را بیان نموده لكن نسابه عترت طاهره احمد ابن علی داودی در کتاب « العمده»، گفته اما احمد المختفی ابن عیسی موتم الاشبال[5] پسر زید شهید عالم فقیه بزرگوار پارسایی بود مولدش سال ۱5۸ و در سال ۲4۰ وفات کرد و در آخر عمرش نابینا شد، تا آنجا که گوید: چون الهادی عباسی در سال ۱۷۰ مرد نزد رشید بود تا بزرگ شد و بر رشید خروج کرد، پس از آن گرفتار و زندانی شد سپس مستخلص گشته مخفی شد تا سنش از هشتاد تجاوز کرد و در بصره مرد از این جهت المختفی نامیده شد. ابوالفرج اصفهانی در «الاغانی» گوید اسحاق موصلی مغنی معروف در رمضان سال ۳۳۵ مرد. خبر مرگش به متوكل رسید. متوكل عزادار شد و بسیار بر او اندوهناك و محزون گشت، و گفت صدرنشین عظیمی از جمال و بها و زینت ملك از میان رفت. سپس خبر مرگ احمد بن عیسی پسر زید بن علی(ع) رسید، متوکل گفت اندوه جبران شد و دو حالت تكافو نمود، فیروزی که به مردن احمد دست آمد جایگزین مصیبتی است که به سبب اسحاق رسید پس خدا را بر این پیشآمد سپاسگزارم. شریف داودی گوید چون این قضیه را خواندم بالبداهه شعري گفتم و در حاشیۀ «الاغاني» نوشتم:
يرون فتحه مصیبات الرسول ويغ تمون لومات في الاسلام عواد
یعنی مصیبتهای رسول را فتح میپندارند و چون در عالم اسلام مرد چنگی بمیرد برایش غمگین و مصیبتزده میشوند. این بود آنچه میخواستیم ذکر کنیم برای توضیح مصدر این مناسك شريف و تصحیح صدوران و نسبتش والله اعلم خادم شرع مبین هبه الدين الحسینی.
قال الامام زید بن علی بن الحسين عليه السلام في منسك الحج و احكامه
بسم الله الرحمن الرحیم
اذا توجهت الى مكه انشاء الله تعالی فعليك بتقوى الله وذكره كثيرة و قله الكلام الا في خير فأن من تمام الحج و العمره أن يحفظ الرجل نفسه مما حرم الله تعالى كما قال «فلا رفث ولا فسوق ولا جدال في الحج» والرفث هو الجماع و الفسوق هو الكذب و الجدال هو من قول الرجل لا والله و بلى والله و المفاخره. فعليك بورع یحجزك عن معاصي الله وحلم تملك به غضبك وحسن الصحابه لمن صحبك ولا قوه الا بالله.
پیشوای بزرگ زید بن علی بن الحسين عليهما السلام در مناسك حج و احکام آن گوید
بسم الله الرحمن الرحیم
چون انشاءالله تعالی متوجه مکه شدی باید ملازم تقوی باشی و ذکر خدا فراوان گویی و جز درباره خیر سخن کم گویی، چه تمام و کمال حج و عمره این است که مرد نفس خود را از آنچه خدای تعالی حرام کرده حفظ کند چنانکه در قرآن فرموده «در حج نه رفث و نه فسوق و نه جدالی است» مقصود از رفث جماع است و فسوق دروغ است و جدال همان گفتار مرد است نه به خدا و بلى به خدا و فخر فروشی. پس بر تو است ملازمت ورعی که از معاصی خدا تو را باز دارد، و حلمی که مالك غضب تو شود و خوش رفتاری با کسانی که همراه و رفیق تواَند ولاقوه الا بالله.
(1) باب الإحرام
واذا اردت العقيق انشاء الله تعالى فاتتف ابطیك و اقلم أظفارك و اطل عانتك ولا يضرك بایها بدأت … ثم اغتسل والبس ثوبيك وليكن فراغك من ذلك كله عند زوال الشمس فان ذلك من السنه فاذا صليت الظهر وانت تريد الاحرام حين تنصرف من الظهر تقول «اللهم اني اريد الحج فيسره لي وان لم يكن حجه فعمره» وقل … «احرم لك بالحج شعری و بشری و لحمي ودمي من النساء والطيب ابتغي بذلك وجهك الكريم والدار الاخره و محلي حيث حبستنی فيه بقدرتك التي قدرت على» ثم لبه.
(1) باب احرام
چون انشاءالله تعالی ارادۀ وادی عقیق نمایی پس موی زیر بغل خود را بِستر و ناخن خود را بگیر و بر عانه خود نوره بکش، و به هر کدام قبلا شروع کردی ضرری ندارد… سپس غسل کن و دو جامۀ احرام خود را بپوش و باید تا هنگام زوال آفتاب از همه اینها فارغ شوی چه این هم از جمله سنن است. چون نماز ظهر را به جای آوردی ومیخواهی محرم شوی هنگامی که از نماز ظهر منصرف میشوی میگویی: «اللهم اني اريد الحج فيسره لی وان لم يكن حجه فعمره»، ترجمه: بارالها من اراده حج دارم آن را برای من آسان گردان واگر حج میسر نشد، عمره باشد. و بگو «احرم لك بالحج شعری و بشری و لحمي و دمي من النساء والطيب ابتغی بذالك وجهك الكريم والدار الاخره و محلي حيث حبستني فيه بقدرتك التي قدرت علی»
ترجمه: خداوندا به قصد حج برای تو احرام میبندم و حرام میکنم مو و پوست و گوشت و خون خود را از زن و بوی خوش و به این کار وجه کریم تو و خانه آخرت را میجویم، و محل حل من همان جایی است که مرا در آن نگاه داری، به قدرت خود که به آن به هر چیز توانایی. آنگاه تلبيه بگو.
(2) باب التلبیه
وقل: « لبيك اللهم لبيك لا شريك لك لبيك إن من الحمد والنعمه لك والملك لا شريك لك » فان شئت اجزأك وان شئت الحقت «لبيك ذا المعارج لبيك داع الى دار السلام لبيك لبيك غفارالذنوب لبيك لبيك بحجه وعمره تمامها واجرها عليك لبيك مرغوب و مرهوب اليك لبيك تبدیء و المعاد اليك لبيك لبيك تستغنی و نفتقر اليك لبيك لبيك اهل التلبيه لبيك لبيك ذا الجلال والاكرام لبيك لبيك ذا النعماء والفضل الحسن الجميل» وقد تجزيك التلبيه ]افتاده[ ذاالمعارج لبيك » الخ .
ولا يضرك بليل أحرمت او بنهار ولا تحرم الا في دبر صلوه فريضه او نطوع واحب الى أن تحرم في صلوه الظهر.
(2) باب تلبیه
بگو «لبيك اللهم لبيك لا شريك لك لبيك ان من الحمد والنعمة لك والملك لا شريك لك»[6]
ترجمه: یعنی خداوندا دعوت تو را اجابت میکنم و ندای تو را لبيك میگویم. بارالها لبيك ، شریکی برای تو نیست لبيك، هرچه حمد و نعمت است از تو است لبيك ، ملك از آن تو است و شریك برای تو نیست.
اگر خواهی همین اندازه کافی است و اگر بخواهی به آن ضمیمه نما:
لبيك اللهم لبيك لا شريك لك لبيك إن من الحمد والنعمه لك والملك لا شريك لك » فان شئت اجزأك وان شئت الحقت «لبيك ذا المعارج لبيك داع الى دار السلام لبيك لبيك غفارالذنوب لبيك لبيك بحجه وعمره تمامها واجرها عليك لبيك مرغوب و مرهوب اليك لبيك تبدیء و المعاد اليك لبيك لبيك تستغنی و نفتقر اليك لبيك لبيك اهل التلبيه لبيك لبيك ذا الجلال والاكرام لبيك لبيك ذا النعماء والفضل الحسن الجميل
ترجمه: لبيك خداوند صاحب معارج (درجات بلند بیحد) لبيك دعوت کننده به دارالسلام (سرمنزل سلامتی، آسایش، خالی از کدورت) لبيك لبيك آمرزنده جمله گناهان، لبيك لبيك به حج و عمره! تکمیل آن و اجر آن بر تو است، لبيك رغبتها و ترسها همه به سوی تو برمیگردد، آغاز از تو و معاد موجودات به طرف تو است. لبيك لبيك تو به ذات خود بی نیازی و ما عرض حاجت به سوی تو میآوریم، لبيك لبيك تو اهليت تلبيه داری (تویی فقط کسی که باید دعوتت را اجابت کرد و به فرمانت همیشه گوش به راه بود) لبيك لبيك پروردگار صاحب جلال و کرامت، لبيك لبيك صاحب نعمتهای وافر و فضل نيك جميل.
بسا همان تلبيه اول تو را کافی است و این آخری ما بین خود و نفست باشد بیآنکه اظهار کنی تا از شهرت دوری کرده باشی. تلبيه را پس از هر نماز واجب و مستحب هنگام برخاستن شتر سواریت، چون به تپه و بلندی صعود میکنی با به وادی سرازیر میشوی یا به سواری برمیخوری و سحرگاهان، بگو . هر چه میتوانی آشکار بگو چون آشکار رسیده و این جمله یا ذالمعارج را بسیار بگو. چه رسول خدا، صلی الله عليه و آله، آن را زیاد تکرار میکرد و میگفت: «لبيك يا ذالمعارج لبيك». ضرری ندارد در شب احرام ببندی یا در روز و احرام مبند جز بعد از نماز واجب یا مستحب و من دوست میدارم که بعد از نماز ظهر باشد.
(3) باب مایكره من قتل الدواب
واتق قتل الدواب كلها الا الحيات والعقارب والفاره وارم الحدأه والغراب واقتل ۔ الكلب العقور والسبع اذا اراداك وان لم يريداك فلا تردهما ولا تقتل حيه في منازل الناس والجان الدقيق فان ارادتك فاقتلها واقتل الافاعي في منازل الناس كلها والاسود على كل حال
(3) باب آنچه از جانوران که کشتنش مکروه است
از کشتن جمله جانوران بپرهیز مگر مارها و عقربها و موش، به طرف لاشخوار و غراب میتوانی تیر بیندازی. سگ گیرنده و حیوان درنده چون خواهد به تو حمله کند میتوانی آن را بکشی اگر به تو تعرضی ندارند تو متعرض آنها مشو. مارهایی که در منازل مردم ساکن است و مارهای کوچک و بیآزار را مکش و اگر متعرض تو شدند میتوانی بکشی. اقسام مارهای منزلی و انواع شیر را به هر حال میتوانی بکشی .
(4) باب مایكره من الطيب والدهن للمحرم
ولا تمس شيئا من الدين بعد ما تغتسل لاحرامك ولا تحمر ثوبك بعد احرام ولا نلبس ثوبا فيه طيب ولا تحرم فيه واذا اغتسلت للاحرام فلبست ثوبا لا يصلح لك لبسه او اكلت طعاما لايصلح لك اكله فان شئت تطهرت و امسك على انفك من الريح الطيبه كما تمسك.
(۴) باب آنچه از بوی خوش و روغنمالی که برای محرم مکروه است
پس از آنکه برای احرام غسل کردی هیچ گونه روغن به خود مَس نکن، و جامه خود را پس از احرام رنگین منمای و جامهای که دارای بوی خوش باشد مپوش و در آن محرم مشو، و چون برای احرام غسل کردی پس از آن اگر جامهای پوشیدی و یا غذایی خوردی که پوشیدن و خوردنش صلاح نیست، اگر خواستی تطهیر کن همانطور که بینی خود را از استشمام بوی بد میداری از بوی خوش نیز بازدار، غذایی که در آن زعفران است یا آتش آن را خورده مخور.
(5) باب كراهه اكل الصيد
والق الدواب عن جسدك وعن بعيرك ولا تأكل شيئا من الصيد وان كان الصيد في الحلل والق عنك الدواب كلها الا القمله فأنها من جسدك وان اردت ان تحول قمله منك من مكان الى مكان فلا يضرك و ان القيت قمله حين تمسح ذراعيك فلا تعدها و ان اردت ان تلقی قرادة عن بعيرك فلا باس به ولا يلقي حلمه.
(5) باب كراهت خوردن گوشت شکار
جانوران کوچک را از خود و شترت دورکن و از گوشت شکار مخور اگر چه شکار در حل (غيرحرم) صید شده باشد. هرگونه جانوران كوچك را از خود میتوانی دور کن مگر شپش را چه آن از جسم خودت تولید شده میتوانی شپشی را از مکانی به مکان دیگر نقل دهی و چون بازوی خود را مسح کنی بیالتفات شپشی افتاد لازم نیست آن را عود دهی، اگر خواستی کنه را از بدن شتر دور کن ولی کرمهای ریز آن را بیرون میندا.
(6) باب مایكره من لبس الثياب
ولا يلبس ثوبا له ازرار ولا ثوبا تطرحه في رأسك ولا يلبس قباء الا ان تنسى ولا قميصا ولا سراويلا الا ان لا يكون لك ازرار فيلبس السراويل فشقهما من قبل سرتك ما بين فخذيك تتخذها شبه الازرار ولاتلبس خفين الا ان لا يكون لك نعلا فتلبس الخفين فتشقهما على ظهر قدميك وان لبست قميصا فلا تنزعه من رأسك الا أن لا تقدر على ذلك وان اخرجته فاستغفر ربك ولاتقنع رأسك بعد احرامك حتى تحل انشاء الله تعالى واغتسل اذا دخلت الحرم فان ذلك يستحب وان لم تغتسل اجزأك
(6) باب آنچه از جامه که پوشیدنش مکروه است
جامهای که دکمهدار باشد نباید پوشید، و نه جامهای که سر را بپوشاند، و نیز قبا و پیراهن و شلوار نباید پوشید مگر به حال فراموشی ولی بیدکمه عیبی ندارد، پس شلوار را از طرف ناف در میان دو ران میتوان چاك زد و آن را به دكمه مانندی به هم پیوست.
کفشی که روی پا را میپوشاند نباید به پا کنی مگر آنکه نعل نداشته باشی، پس کفشی که میپوشی پشت آن را چاك میدهی و اگر جامه پوشیدی آن را از طرف سر بیرون میار مگر آنکه جز بیرون آوردن از سر چاره نباشد و اگر از طرف سر بیرون آوردی از خدا آمرزش طلب. پس از احرام سرت را هیچ گونه مستور مکن تا آن که محل شوی انشالله و چون وارد حرم شدی غسل کن چه آن مستحب است و اگر غسل نکردی باکی نیست.
(7) باب المتمتع و قطع التلبیه
وان كنت متمتعا و رايت بيوت مكه فاقطع التلبيه و ان لبيت حتى تدخل المسجد الحرام فحسن وعليك بالتكبير والتسبيح والتحميد والثناء على ربك ما استطعت
(7) باب متمتع و قطع تلبیه
و اگر متمتع بودی و خانههای کعبه آشکار شد تلبيه را قطع کن و اگر تا داخل مسجد الحرام تلبيه گفتی نيك است، و آنچه میتوانی از تكبير و تسبیح و تحمید و ثنای پروردگار کوتاهی نکن
(8) باب دخول مسجدالحرام
فاذا دخلت المسجد الحرام فاستقبل الركن الذي فيه الحجر الأسود فادع الله تعالی واثن عليه بما هو اهله و صل على النبي و على اهل بيته (ع) و قل: «اللهم تصديقا بكتابك و بسنه نبيك» ثم استلم الحجر الاسود و قبله ان استطعت ان لاتوذی و لاتؤذي و ان استقبلته. استقبالا أجزاك.
(8) باب دخول در مسجد الحرام
چون داخل مسجدالحرام شدی به رکنی روی آور که در آن حجرالاسود است و خدا را بخوان و به آنچه پروردگار اهل آن است ثنایش گو و درود بر پیمبر و اهل بیتش بفرست و بگو: «اللهم تصديقا بكتابك و بسنه نبيك» پروردگارا این عمل من شاهد تصدیق من است به كتاب تو و سنت پیمبرت، آنگاه حجرالاسود را دست بکش و آن را ببوس. این در وقتی است که در این کار نه خود به رنج افتی و نه دیگری را شکنجه دهی، و اگر به حد مقدور به آن روی آری کافی است.
(9) باب الدعا عند استلام الحجر
و أذا أستملت الحجر فقل «اشهد ان لاانه الا الله وحده لا شريك له واشهدان محمدا عبده و رسوله آمنت بالله و کفرت بالطاغوت و کفرت بعباده الشياطين و بعباده كل ندیدعی من دون الله» و ان لم تستطع أن تقبله فاستلمه بيدك اليمنى ثم قبلها ثم قل «اللهم البيت بيتك والعبد عبدك وهذا مقام العائذ بك من النار» و تخير لنفسك من الدعاء ما احببت ثم تستلم الركن اليماني والحجر الاسود ما استطعت فافعل ذلك سبع مرات أن قدرت عليه والا فافتح بالحجر الاسود واختم به فانه لابد من ذلک.
(9) باب دعا هنگام دست کشیدن به حجر
چون حجر را استلام کنی بگو «اشهد ان لاانه الا الله وحده لا شريك له و اشهدان محمدا عبده و رسوله آمنت بالله و کفرت بالطاغوت و کفرت بعباده الشياطين وبعباده كل ندیدعی من دون الله». ترجمه: «گواهی میدهم که خدایی جز خدای یگانه نیست و گواهی میدهم که محمد بنده و رسول او است به خدا ایمان آوردم و به طاغوت (سرکش خودخواه) کافر شدم و به عبادت شيطانها و عبادت هر نظیری که جز خدا پرستش شود کافر شدم» و اگر نمیتوانی حجر را ببوسی پس با دست راست آن را دست بکش آنگاه دست خود را ببوس، سپس بگو «اللهم البيت بيتك والعبد عبدك وهذا مقام العائذ بك من النار»
یعنی: «بارالها خانه، خانه تو است و بنده، بنده تو و این مقام کسی است که از آتش به تو پناهنده است». هر دعایی که دوست داری برای خود برگزین. آنگاه رکن یمانی و حجرالاسود را آنقدر که میتوانی دست بکش، و اگر توانستی هفت مرتبه این کار را انجام ده و اگر نمیتوانی همین قدر از حجرالاسود شروع و به آن ختم نما چه این حد حتمی است.
(10) باب مقام ابراهيم صلى الله عليه و آله و سلم
ثم ات مقام ابراهیم(ع) بعدما تفرغ من طوافك تصلي عنده رکعتين و استقبله سجده اماما واقرا فيها «قل هو الله احد » و«قل یا ایها الكافرون».
(10) باب مقام ابراهیم صلی الله عليه و آله
چون از طواف خود فارغ شدی برو در مقام ابراهیم دو رکعت نماز در آنجا به جای آر و رو به مقام، پیش از نماز دو سجده نما و در دو رکعت آن نماز سوره «قل هو الله احد» و «قل یا ایها الكافرون» بخوان.
(11) باب الصعود على الصفا و المروه
ثم اخرج من باب الصفا حتى تأته فتصعد عليه ثم استقبل الركن الذي فيه الحجرالاسود فائبت و كبر الله سبعا و هلله سبعا واحمده سبعا وقل: «لااله الا الله وحده لا شريك له، له الملك و له الحمد يحيي و يميت بيده الخير و هو على كل شئ قدير» ثلاث مرات و صل على النبي و اهل بيته صلی الله عليه و آله و سلم و نخير لنفسك من الدعا لذنبك ثم انحدر من الصفا فادا بلغت من الوادي حتى تأخذ من الهبوط فاسع فيه حتى تجاوزه .
(11) باب صعود بر صفا و مروه
سپس از در صفا بیرون رو تا به صفا برسی و بر آن بالا رو و رو به رکنی نما که حجرالاسود در آن است و در آن درنگ و توقفی نما و خداوند را هفت مرتبه تکبير وهفت مرتبه تهلیل گو ، و سه مرتبه بگو «لااله الا الله وحده لا شريك له، له الملك و له الحمد يحيي و يميت بيده الخير و هو على كل شئ قدير» یعنی: «نیست خدایی جز خدای یگانه. هیچ گونه شریکی برایش نیست سرتاسر ملك او راست. هر ستایشی مختص به او است. جمله خیر به دست او است بر هر چیزی تواناست.» و بر پیمبر و اهل بیتش درود فرست و برای خود دعایی اختیار کن و برای گناهان استغفار نما، سپس از صفا فرود آی تا به وادی رسی و چون شروع به سرازیری نمودی سعی کن تا از وادی بگذری.
(12) باب الدعاء في السعي
وقل وانت تسعى «اللهم اغفر وارحم وانت الاعزالاكرم» ثم ات المروه فاصعد عليها واستقبل البيت فادع الله و اثن عليه و صل على النبي و اهل بيته صلى الله عليه و آله و سلم و قل كما قلت على الصفا فاذا مررت على الوادي فاسع فيه مثل مافعلت اول مره ثم طف بينهما سبعه أشواط آخرها المروه.
(12) باب دعایی كه در سعی است
در حینی که سعی میکنی بگو: «اللهم اغفر وارحم وانت الاعزالاكرم» خداوندا ] افتاده[ عبور کردی سعی کن چنان که در مرتبه اول نمودی، سپس هفت شوط میان صفا و مروه طواف نما که به مروه ختم شود.
(13) باب الحل من العمره
ثم ارجع الى رحلك فقص من شعرك وخذ من مقدمه و مؤخره ومن جانبيه و من وسطه وخذ من شاربك. و قلم اظفارك و لاتستأصلها و ابق منها لحجتك انشاءالله تعالی فاذا فعلت ذلك فقد أحللت من كل شیئ یحل منه المحرم وطف بالبيت ماشئت تطوعا بينه و بين الترويه.
(۱۳) باب محل شدن از عمره
و تا آنگاه به طرف بار و بنه خود برگرد و از موی قسمت پیش رو و پشت سر و دو طرف و وسط سرت بچین و از موی شاربت نیز بچین و ناخنت را هم بگیر ولی به کلی آنها را از میان مبر و مقداری از آن را برای اتمام حجت به جای گذار.
چون این کارها را انجام دادی پس محل شدهای از هر چیزی که محرم از آن محل میشود و چندی كه تا روز ترویه باقیست هر چه خواهی به نیت استحباب به بیت طواف کن.
(14) باب تحريم الصيد و انت محرم
ولا تستحل شيئا من الصيد و انت محرم ولا وانت حلال بالحرم ولا تدلن عليه محلا فيصطاده ولاتشر اليه فيستحل من اجلك فانه فيه فداء لمن تعمدها.
(۱۴) باب حرمت شکار هنگام محرم بودن
در حالی که محرم هستی هیچ شکاری را حلال مشمار و همچنین وقتی که مُحلی ولی در حرم هستی و محلی را به صيد راهنمایی مکن تا او خود صید کند، و به آن اشاره منمای تا به اشاره تو خونش حلال شود. چه هر کس چنین کند عمداً، باید فدیه دهد.
(15) باب جزاء الفداء
فداء النعامه بدنه وفداء حمار وحش بدنه وفي الظبي شاه وفي الارنب شاه و في ماسوی ذلك نحو ثمنه فان اصبت حمامه وانت محرم فان عليك دم تهريقه شاه و قيمه الحمامه تصدق بها و ان اصبت حمامه وانت حلال في الحرم فان عليك قيمه الحمامه ليس عليك غيره.
(15) باب فديه جزاء
فديۀ شترمرغ شتری است، فدیۀ گورخر نیز شتری است، فدیه آهو و خرگوش بره است، و در سوای اینها به اندازۀ قیمت آن است، و اگر کبوتری را در حال احرام کشتی باید خونی بریزی و آن بره است و قیمت آن را هم صدقه ده، و اگر کبوتری را در حرم کشتی و محل بودی فقط بر تو قیمت کبوتر است.
(16) باب الرواح الي مني
وما تقول اذا اردت الاحرام، و اذا اردت ان تروح الی منی یوم الترويه فاصنع مثل الذي صنعت في العقيق ثم اغتسل وأحرم و البس ثوبيك ثم صل في المسجد الحرام ثم قل في دبر صلاتك مثل الذي قلت في العقيق وقل «لبيك بحجه تمامها عليك» و انت مول حتى تخرج من المسجد الحرام. ولیکن رواحك يوم الترویه حين تصلى الظهر وان مکثت الی العصر فلايضرك وان اتیت منی فبت بها حتى تصلي الفجر انشاءالله تعالی.
(16) باب کوچ به طرف منی
چون میخواهی محرم شوی چه میگویی، چون میخواهی در روز ترویه به طرف منی کوچ کنی همین اعمالی که در وادی عقیق انجام دادی انجام ده، آنگاه غسل کن و احرام بیند و دو جامۀ خود را بپوش آنگاه در مسجدالحرام نمازگزار سپس بعد از نماز بگو همان که در وادی عقیق گفتی و بگو «لبيك بحجه تمامها عليك» و در همین حال از مسجدالحرام خارج شو. و این کوچ به طرف منی باید روز ترویه بعد از نماز ظهر باشد و اگر هم تا عصر مکث کردی ضرر ندارد، و چون به منی آمدی شب را بیتوته نما تا آنکه نماز صبح را بخوانی، انشاء الله تعالی.
(17) باب الذهاب الى عرفات والدعاء
ثم اغدالي عرفات فاذا زالت الشمس يوم عرفه فاغتسل واقطع التلبيه و عليك بالتكبير و التهاب والتسبح والثناء الی الله عز و جل وصل علی محمد و اهل بیته صلى الله عليه و آله و سلم و واستغفر لذنبك وتخير لنفسك من الدعاء ما شئت ولا تسأله اثمائم صل الظهر والعصر مع الامام و الناس وان شئت جمعت الظهر والعصر باذان و اقامتين ثم أت الموقف و استقبل البيت و كبر الله وهلله و احمده وصل على النبي واهل بيته صلى الله عليه و آله و سلم واجهد في الدعاء فانه يوم مسأله ولاتدع ]افتاده[
(17) باب رفتن به طرف عرفات و دعا در آن
سپس بامداد آن به طرف عرفات حرکت کن و چون آفتاب روز عرفه از زوال برگشت غسل کن و تلبيه را قطع نما و بر تو است مداومت به تكبير و تهلیل و تسبیح و ثنای بر خدای عزوجل، و بر محمد و اهل بیتش (صلی الله علیه و آله) درود فرست و برای گناهان خود استغفار کن، و هر دعایی که میخواهی اختیار نما و درخواست چیزی که گناه در بر دارد مکن، آنگاه نماز ظهر و عصر را به اتفاق مردم با امام بخوان و اگر خواستی نماز ظهر و عصر را با يك اذان و دو اقامه جمع نما آنگاه به طرف موقف حرکت کن و روی به طرف بیت نما و خدا را تکبیر و تهلیل و حمد گو و بر پیغمبر و بر اهل بیتش درود فرست و هر چه میتوانی در دعا کوشش کن چو آن روز، روز دعا و درخواست است و هر حاجت دور و نزدیکی داری از نظر دور ندار و از خداوند بطلب و از جمله گفتارت در آن حین که در موقف ایستادهای این باشد «رب المشعر الحرام رب اغفرلی وارحمنی»،یعنی: پروردگار مشعرالحرام بیامرز من را و رحم آر. و بگو «اللهم فك رقیتی من النار و اوسع عنى من الرزق الحلال وادرء عنی شر فسقه الجن والانس» یعنی: «خداوندا من را از آتش آزاد گردان و از گردن من بند را بردار و روزی من را از حلال وافر گردان و شر سرکشان جن و انس را از من دوردار». در دامنۀ چپ کوه توقف نما و روی به طرف خانه آر و در جای خود ساعتی بایست. آنگاه چند قدم به طرف جلو پیش رو، آنگاه به جای خود بایست و قدری مکث کن این کار را ادامه بده تا آفتاب غروب کند.
(18) باب الإفاضه الى المزدلفه
وافض على بركه الله و تورع في المسير و اترك الوجيف الذي يصنعه كثير من الناس فانه بلغني أن رسول الله صلى الله عليه و آله «كان يكف راس ناقته حتى يبلغ رأسها الى الرجل و يقول للناس عليكم بالسكينه والدعه» وان قدرت ان تنزل حتى تأتى اول الجبال عند الشجرات في ميسره الطريق فتمكث ساعه حتى يخف عنك كثير من الناس فافعل ولا تحل المغرب حتى تأتي جمعا فاذا اتيتها فصل المغرب والعشاء باذان و اقامتين و انزل بجمع في بطن الوادي عن يسارا لطريق قریبا من المشعر ولا تجاوز الجبل ليله المزدلفه فانه يكره والمزدلفه جمع واصبح على طهر بعدما تصلی الفجر وقف على المشعر الحرام قبل ان يطلع الشمس و يشرق الجبل وهو تنير ثم افض على بركه الله حتى تأتي رحلك بمني.
(18) باب کوچ همگانی به طرف مزدلفه
به نام مبارك خدا کوچ کن و در رفتن مراعات وقار نما و از دویدن و جست و خیز که عموم مردم میکنند خودداری کن، چه به من رسیده که رسول خدا(ص) لگام شتر را به حدی میکشید که سر شتر به پای آن حضرت میرسید و به مردم میفرمود مراعات کنید آرامش و وقار را، و اگر میتوانی در اول کوهستان نزديك درختها در طرف چپ جاده پیاده شو، ساعتی درنگ نما تا ازدحام مردم سبك شود، و نماز مغرب را به جای نیار تا به عموم مردم برسی و چون به جمعیت رسیدی نماز مغرب و عشا را به یك اذان و دو اقامه به جای آر و با جمعیت در میان وادی طرف چپ جاده نزديك مشعر پیاده شو، و در شب مزدلفه از کوهستان عبور مکن چه آن مکروه است و مزدلفه محل اجتماع است، پس از ادای نماز صبح با طهارت باش و بر مشعرالحرام پیش از طلوع آفتاب و تابش آن بر کوه که کاملا روشن شود توقف نما، سپس به نام مبارك خدا کوچ کن به طرف بار و بنه خود به مني.
(19) باب الرجوع الی منی
ورمي الجمره العظمى، ثم ات الجمره العظمي التي عند العقبه و ارمها بسبع حصيات يكون بينك و بينها نحو من خمسه اذرع تكبر مع كل حصاه كبيره و قل: «اللهم از جرعني الشيطان اللهم تصديقا بكتابك و بسنه نبيك اللهم اجعله حج مبروره وعملا متقبلا و ذنبا مغفورا» ان شئت قلت ذلك مع كل حصاه و ان شئت قلت حين تفرغ من رميك حين تريد الانصراف ولاتدع التكبير مع كل حصاه وليكن حصاك بقدر أنمله او اصغر میذلك قليلا مثل حصاه الحذف واحمل الحصى في يدك اليسرى وارم بيدك اليمني واذا فرغت فاشتر أضحيتك التي كان فيها تمتعك و اشترها قبل. رمي الجمره و ان شئت بعده واجعله كبشا سمينا اقرن فحلا وان لم تجد كبشا فمن فحوله المعزو الا
فدمجه من الضأن فان لم تجد فبما تيسر عليك ثم استقبل بها القبيله واذبحها.
(19) باب رجوع به طرف منی و رمی جمره بزرگ
سپس به طرف جمرۀ بزرگ که نزديك عقبه است روان شو و آن را با هفت ريگ رمی کن در حالتی که فاصلۀ میان تو و آن جمره در حدود پنج ذراع باشد و با هر ریگی که میاندازی تکبیر بگو و بگو «اللهم از جرعني الشيطان اللهم تصديقا بكتابك و بسنه نبيك اللهم اجعله حج مبروره وعملا متقبلا و ذنبا مغفورا» خداوندا شیطان را از نزدیکی به من بران، بارالها این عمل را از جهت تصدیق به کتابت و سینۀ پیمبرت انجام میدهم، خداوندا این عمل را افتاده كوچكتر باشد به مقدار ریگی که با سر انگشت میاندازند، و ريگها را در دست چپ قرار داده و با دست راست بیانداز، چون از این عمل فارغ شدی قربانی را که تمتع در آن است بخر، و اگر خواستی پیش از رمی جمره آن را بخر، اگر ممکن است قوچ چاق نر شاخدار باشد و اگر نشد از بزهای نر باشد و اگر آن هم میسر نشد میش باشد و اگر هیچ يك از اینها فراهم نشد آنچه میسر باشد تهیه كن سپس آن را به طرف قبله ذبح کن.
(20) باب ما تقول اذا ذبحت الأضحیه
ثم تقول حين توجهها إلى القبله: «اني وجهت وجهي للذي فطر السموات و الارض عالم الغيب و الشهاده حنيفا مسلما و ما انا من المشركين أن صلاتي و نسکی و محیای و مماتي لله رب العالمين لاشريك له و بذالك امرت و انا من المسلمين اللهم منك ولك بسم الله والله اکبر اللهم تقبل مني» ولا تنخعه حتى يموت ثم كل منه و اطعم و تصدق و اهدمنه ان شئت واحلق رأسك بعد الذبح واغسله يوم النحر.
(20) باب آنچه هنگام ذبح قربانی میگویی
چون قربانی را به طرف قبله متوجه میکنی میگویی : «اني وجهت وجهي للذي فطر السموات و الارض عالم الغيب و الشهاده حنيفا مسلما و ما انا من المشركين أن صلاتي و نسکی و محیای و مماتي لله رب العالمين لاشريك له و بذالك امرت و انا من المسلمين اللهم منك ولك بسم الله والله اکبر اللهم تقبل مني»یعنی: « من روی خود را متوجه خداوندی میکنم که آسمان و زمین را پدید آورده، عالم نهان و هویدا است. یکسره به او متوجه و از غیر او معرضم و در پیشگاه عظمتش سر تسلیم فرود آوردهام و از مشرکین نیستم. نماز من و اعمال عبادات و زندگانیم و مردنم همه برای خداوند پروردگار عالميان است. شریکی برای او نیست و به این مامور شدهام و من از مسلمانانم. خداوندا نعمت عبادت و توفیق از تو است و برای تو است. به نام خداوند و خداوند بزرگتر از هر توصیف است، الها از من به خوبی قبول نما» قربانی تا وقتی که نمرده سرش را جدا مکن. سپس اگر خواستی بخور و دیگران را نیز بخوران و تصدق ده و هدیه فرست، و سرت را بعد از ذبح روز قربانی بتراش و بشوی.
(21) باب زيارة البيت الحرام
ولا تدع أن تروح إلى البيت و ان انت زرته فكفاك غسلك الذي اغتسلت يوم النحر بعد الحلق واذا اردت البيت فطف به سبعة اطواف و صل عند مقام ابراهيم عليه السلام وطف بين الصفا و المروه و قل في طوافك بالبيت و بين الصفا و المروه مثل ماقلت يوم قدمت مكه ثم قدحل لك الطيب والثياب و كل شيئ يحل منه المحرم للمحرم (غير) اني احب ان لا تقرب النساء حتى تطوف بالبيت اسبوعا آخر ولا يطوف فيه بين الصفا والمروه فاذا فعلت ذلك فقد حل لك النساء و الطيب والثياب و كل شیء وادخل البيت الحرام تصلي بين العمودين ما استطعت على الرخامه الحمراء و ان لم تقدر على دخول البيت فقد يجزيك من دخول البيت وقل حين تدخل البيت: «اللهم انك قلت ومن دخله كان آمنا فأمني من عذابك يوم القيامه»
(21) باب زيارت بيت الحرام
اگرچه خانه را زیارت کردهای ولی از زیارت آن خودداری مکن، پس آن غسلی که در روز قربان کردهای پس از سر تراشیدن کافیست، و چون به بیت رفتی هفت مرتبه طواف کن و نزديك مقام ابراهيم عليه السلام نمازگزار و میان صفا و مروه طواف کن و آنچه در روز ورود مکه گفتی در این طواف و سعی نیز بگو، پس از آن بوی خوش و هر جامه و هر چیزی که محرم از آن محل میگردد حلال می شود. (جز) آنکه من دوست دارم که به زن نزديك نشوی تا آنکه هفت مرتبه دیگر بیت را طواف کنی ولی طواف در صفا و مروه لازم نیست، چون این طواف را انجام دادی زن و بوی خوش و جامه و هر چیز بر تو حلال میشود و داخل بيتالحرام شو مابين دو عمود بالای رخامه حمراء آنچه میتوانی نمازگزار و اگر نتوانستی داخل خانه شوی معذوری، آنگاه که داخل میشوی بگو: «اللهم انك قلت ومن دخله كان آمنا فأمني من عذابك يوم القيامه» یعنی: خداوندا تو گفتی هر کس در آن داخل شود در امان است پس مرا از عذاب قیامت امان ده.
(22) باب من لايجد هدیا
و من لايجد هديا فليصم ثلاثه ايام آخر من يوم عرفه و سبعه ايام اذا رجع الى اهله و اذا قدم إلى مكه يوم الترويه فلايصوم يوم الترويه ولا يوم عرفه وليصم ثلاثه أيام بعد ايام التشريق و اقم ايام التشريق بمني وهي الايام التي قال الله تعالى «واذكروا الله في ايام معدودات».
(22) باب حکم کسی که قربانی نیابد
کسی که قربانی نیابد، سه روز روزه بدارد که روز آخر آن عرفه است و هفت روز ]افتاده[ في ايام معدودات» خداوند را در آن روزهای معین به یاد آرید و ذکر گویید.
(23) باب رمي الجمار
وارم الجمار فی كل يوم منها عند زوال الشمس و كبر مع كل حصاه وتفعل كما فعلت عند الجمره العظمى وابدأ بالجمره الصفراء نحو من عشرين ذراعا ثم ات الجمره الثانيه و ارمها بسبع حصيات وقل نحوا مما قلت حين رميت الجمره الصغرى ثم قف قريبا منها عن يسار الطريق وادع الله واثن عليه و صل على النبي صلى الله عليه و آله و سلم وقل كما قلت ثم افض كما انت إلى الجمره العظمى فارمها بسبع حصيات و قل كما قلت و لا تقف عندها و ارجع الى رحلات و صل الظهر وان انت شئت فلايضركای ساعة رميت الجمار ما بين طلوع الشمس إلى غروبها واحب الى عند زوال الشمس حتى اذا كان آخر أيام التشريق و رميت الجمار بمنی صنعت كما صنعت قبل ذلک.
(23) باب رمی جمرات
هر روز از ایام تشریق هنگام زوال آفتاب جمرات را رمی کن و با هر سنگی که میاندازی تکبیر بگو، همان طوری که در جمره عظمی کردی اینجا هم به جای آر و به جمره صغری ابتدا کن و در حدود بیست ذراغ نزديك آن بایست، سپس به طرف جمره دوم برو و هفت ريگ به طرف آن بیانداز و آنچه در رمی جمره صغری گفتی در اینجا بگو، سپس در طرف چپ جاده نزديك به این جمره توقف کن و خدا را بخوان و بر او ثنای گوی و بر پیغمبر و آلش درود فرست و بگو آنچه قبلا گفتی، سپس به طرف جمره عظمی در همان حال کوچ کن و آن را با هفت ريگ رمی نما و آنچه گفتی بگو و در آنجا توقف مکن و به طرف بنه خود برگرد و نماز ظهر بخوان، بین طلوع آفتاب تا غروب هر ساعتی خواستی عمل رمی جمرات را انجام ده، من دوست دارم هنگام زوال آفتاب باشد. این عمل رمی جمرات را در سه روز ایام تشریق انجام ده در روز آخر همان اعمال پیش را به جای آر.
(24) باب الفر من منی
وصل الظهر ثم انفر من مني وأت مكه وطف بالبيت وان لم تطف فلا يضرك ان کنت طفت به يوم النحر كما وصفت لك و ان لم تكن طفت به فلا بد لك من ذالك فاذا فعلت فقد قضيت حجك ولا تبيتن ايام التشريق الا بمنی و كبرالله فيهن.
(24) باب کوچ نمودن از منی
نماز ظهر را بخوان پس از آن از منی کوچ کن و به مکه بیا و بیت را طواف نما، و اگر روز قربان طواف کرده باشی آن طوری که برایت وصف کردم و این طواف را انجام ندادی ضرری ندارد، ولی چنانچه روز قربان طواف نکرده باشی این طواف را حتما باید انجام دهی آنگاه که این کار را کردی حجت را انجام داده و در ایام تشریق جز در منی بیتوته مکن و در ایام تشریق خدا را تکبیرگو.
(25) باب تكبير ايام التشريق
وكبر في دبر كل صلوة و اول التكبير صلوة الغداة يوم عرفة و آخر التكبير صلوة العصر آخر ايام التشريق و تكبر في العصر ثم تقطع وليكن من قولك اذا كبرت في دبر كل صلوه «الله اكبر الله اكبر لا اله الا الله والله اكبر الله اكبر ولله الحمد الله اكبر على ما هدانا»
(25) باب التكبير ایام تشریق
پس از هر نماز تکبیر بگو، ابتدای آن نماز صبح روز عرفه است و آخر آن پس از نماز عصر روز آخر تشریق میباشد. چون تكبيرِ بعد از نماز عصر را گفتی تکبير را قطع نما، چون بعد از هر نماز تکبیر گویی از جمله گفتارت این باشد «الله اكبر الله اكبر لا اله الا الله والله اكبر الله اكبر ولله الحمد الله اكبر على ما هدانا»
(26) باب الوداع
ولیکن آخر عهدك بالبيت و استلم الركن الاسود وقل: « اللهم لا تجعله آخر العهد من بيتك الحرام » وقل: « اللهم اقلبني مفلحا منجحا الى خير مارجع اليه احدمن وفدك من البركه و الرحمه والرضوان والمغفره والمعافاه.»
(26) باب وداع
این آخرین معاهده تو است با خانه خدا، رکن حجر الاسود را استلام کن و بگو: «اللهم لا تجعله آخر العهد من بيتك الحرام » یعنی: «خداوندا این را آخرین عهد با بیت حرامت قرار مده» و بگو: « اللهم اقلبني مفلحا منجحا الى خير مارجع اليه احدمن وفدك من البركه و الرحمه والرضوان والمغفره والمعافاه.» یعنی: «خداوندا من را به بهترین خیر و برکت و رحمت و خشنودی و آمرزش و عفو، که مهمانهای وارد به درگاهت به سوی آن برمیگردند.
[افتاده]
كلها مالم يمسها طيب ولايحرمن في توب فيه زعفران ولا يابسن ثوب حرير و لا يجعلن على وجوههن براقع ولا يتغشين بثوب و بادر و ابهن الطواف اول ما يقدمن مكه و لتقض الحائض المناسك كلها غير انها لاتطوف و لابين الصفا و المروه حتى تطهر و لتطف بعد ذلك انشاء الله تعالى .
(27) باب آنچه زنها در حج خود باید به جای آرند
زنهای شما که در حجند باید آنچه مردان به جای میآورند، به جای آرند و آنچه میگویند بگویند جز آن که زنها میتوانند همه گونه لباس بپوشند به شرط آن که بوی خوش در آن نباشد، و همچنين با جامهاي كه در آن زعفران باشد نباید احرام بندند و جامه حریر نپوشند، و بر روی خود روپوش نیاندازند، و با يك جامه خود را نپوشانند. در ابتدای ورود به مكه اول زنها را طواف دهند، زن حایض تمام مناسك حج را انجام دهد ولی طواف و سعی را به جای نیاورد تا پاك شود پس از انجام دهد.
(28) باب كراهيه اخذ الشعر اذا دخل شوال
لمن اراد الحج فاذا دخل عشرون يوما من شوال فلا تأخذوا من لحاكم ولا من شعوركم و خذوا من شواربكم هذالمن اراد الحج من عامة انشاءالله تعالی تمت.
(28) باب كراهت ستردن مو چون شوال داخل شود برای کسی که اراده حج دارد
چون بیست روز از شوال گذشت از ریش و موی خود نگیرید ولی موی شارب را بچینید، این کار برای کسی است که در همان سال قاصد حج باشد، انشاء الله تعالی. پایان یافت.
//پایان متن
[1] این شخص را جماعتی مانند علی ابن فضال و شیخ ما محدث نوری در خاتمه مستدركاتش توثیق کرده و آقا باقر بهبهانی از شیخ خودش محمد باقر مجلسی استظهار کرده که مشهور نزد شیعه موثق بودن او است.
[2] این «ح» رمز از حیلوله یعنی فاصله بین دو سند (یا تحویل سند) است.
[3] شیخ نوری موثق بودن این شخص را استظهار کرده شیخ ما مفید در بعضی از [افتاده]
[4] یکی از طرزهای کتب حديث این بود که شیخ حدیث املا میکرده و دیگری املای او را مینوشته و امالی نوعا به این گونه کتب گفته میشده، مانند امالی سید مرتضی و مفید و شیخ. پس آن را هم نسبت به مؤلف میدادهاند و هم به شیخ حديث و املا کننده. از این جهت این امالی هم منتسب به شیخ حدیثش میباشد که احمدبن عیسی است و هم منتسب به مؤلف که محمدبن منصور است. (مترجم)
[5] یعنی یتیم کننده بچه شیران، چون بعد از پنهان شدن او علویها و شیربچگان على بیپدر شدند چه سيد و ریيس وملجأ فاطمیین بود.
[6] شايد يك جمله لبيك که بعد از کلمه والنعمة لك يا بعد از الملك يا بعد از لا شريك لك است سقط شده…
و لبيك از لبألك است یعنی برای انجام فرمانت با اخلاص برپا ایستاده ام و تثنیه آن برای دلالت به حضور نام و فرمانبری مکرر است .
نسخه صوتی موجود نیست.
نسخه ویدئویی موجود نیست.
گالری موجود نیست.
طراحی و اجرا: pixad