معرفی: متن حاضر تفسیر سوره قریش به قلم آیت‌الله طالقانی است که در جلد ششم کتاب «پرتوی از قرآن» آمده است. آیت‌الله طالقانی در تفسیر این سوره به شرح زیست قبیله‌ای جامعه عرب می‌پردازد و سپس می‌کوشد حکمت آغاز رسالت در آن جامعه را توضیح دهد. این جلد که تفسیر بخش دوم جزء سی‌ام است، از سوره اعلی تا سوره ناس را در برمی‌گیرد. تفسیر جزء سی‌ام پس از جزء اول قرآن کریم و در مدت حبس در زندان قصر در نیمۀ دوم دهۀ چهل به نگارش درآمده و پس از آزادی مؤلف، توسط وی ویرایش و منتشر شده است. لازم است یادآور شویم کتاب‌های «پرتوی از قرآن» از مهمترین آثار آیت‌الله طالقانی است. او راه رهایی مسلمانان از تفرقه و نیز راه رستگاری انسان را در ناملایمات و گمراهی‌های عصر مدرن بازگشت به قرآن کریم می‌دانست. بنابراین پس از سال‌ها تفسیر شفاهی قرآن بر منبر و در جلسات مختلف، از سال 1341 تصمیم گرفت یک مجموعه تفسیر را به رشته تحریر درآورده و منتشر کند.
تاریخ ایجاد اثر: 1346
منبع مورد استفاده: : کتاب پرتوی از قرآن، جلد پنجم، (جلد هفتم مجموعه آثار آیت‌الله طالقانی)، سید محمود طالقانی، تهران: شرکت سهامی انتشار، مجتمع فرهنگی آیت‌الله طالقانی، چاپ اول 1398، صص 355 تا 361
متن

 

پرتوی از قرآن؛ جلد ششم، تفسیر سورۀ قریش

سورة قریش‌ (لایلاف)، مکّی و دارای 4 آیه است.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

«لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ» (١)

«إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ» (٢)

«فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ» (٣)

«الَّذِي أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ» (4)

به نام خدای بخشندة مهربان.

‌برای‌ الفت‌‌دادن‌ قریش ‌(١)

الفتشان گاه‌ کوچ‌ زمستان‌ و تابستان‌. (٢)

‌پس‌ باید پروردگار ‌این خانه‌ ‌را‌ بپرستند. (3)

همان‌ ‌که‌ خوراند آنها ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ گرسنگی‌ و ایمن‌شان‌ کرد ‌پس‌ ‌از‌ ترس.‌ (٤)

شرح‌ لغات‌:

ایلاف‌: چون‌ ایناس‌ و ضد ایحاش‌: ایجاد و فراهم‌ نمودن‌ الفت‌ ‌بین‌ اشخاص‌، ‌با‌ تدبیر آنها ‌را‌ ‌با‌ ‌هم‌ دوست‌ و هم‌پیمان‌ نمودن‌. افعال‌ (به کسر همزه‌‌-‌ مصدر) ‌از‌ الف‌: ‌به‌ چیزی‌ خوی‌ گرفتن‌، آرامش‌ یافتن‌، دوست‌ شدن‌.

قریش‌: قبیلة معروف‌ عرب‌ ‌که‌ نسبشان‌ ‌به‌ نضر ‌بن‌ کنانه‌ می‌رسد. شاید ‌از‌ قرش‌ (‌به‌ تشدید راء) گرفته‌ ‌شده‌: ‌به‌ کسب‌ مال‌ پرداخت‌، ‌از‌ اینجا و آنجا مال‌ گرد آورد، ‌با‌ نیزه‌ ‌بر‌ صف‌ سپاه‌ زد.

 

«لإِیلاف‌ قُرَیش‌»: متعلق‌ ‌به‌ یکی‌ ‌از‌ افعال‌ سورة قبل‌‌‌ «أَ لَم‌ تَرَ، کیف‌ فَعَل‌، الم‌ یجعل‌، فارسل‌، فجعلهم‌‌«‌ یا ‌به‌ مضمون‌ مستفاد ‌از‌ ‌این افعال‌ است. بنابراین فاعل‌ ایلاف‌ همان‌ فاعل‌ ‌این افعال‌ «ربک‌»، و قریش‌ مضاف‌الیه‌ و مفعول‌ ایلاف‌ ‌است‌. و لام‌ «لایلاف»‌ غایت‌ و نتیجه‌ای‌ ‌را‌ می‌رساند ‌که‌ ‌بر‌ ‌این افعال‌ مترتب‌ ‌شده‌ (‌با‌ آنکه‌ منظور اصلی‌ فقط همین‌ نتیجه‌ نبوده‌‌-‌ مانند: «فَالتَقَطَه‌ آل‌ فِرعَون‌ لِیَکُون‌ لَهُم‌ عَدُوًّا وَ حَزَناً» (قصص 28/8): پروردگار تو ‌با‌ اصحاب‌ فیل‌ چنان‌ کرد و نیرنگ‌ آنها ‌را‌ ‌بر‌ ‌هم‌ زد و به وسیلة سجیل‌ نابودشان‌ کرد ‌تا‌ ‌در‌ ‌بین‌ قبیلة قریش‌ و همچنین‌ قریش‌ و دیگران‌، هم‌خویی‌ و الفت‌ پدید آورد.

‌در‌ واقع‌ همین‌ الفت‌ قریش‌ ‌در‌ میان‌ ‌آن‌ شرایط و اوصاف‌ زندگی‌ قبیلگی‌، ‌خود‌ ‌بر‌خلاف‌ عادت‌ و چون‌ معجزه‌ بوده‌، زیرا ‌در‌ شرایط و اوضاعی‌ ‌که‌ عرب‌ حجاز به سرمی‌برد، اساس‌ زندگی‌ و بقایش‌ متکی‌ ‌به‌ قبیله‌ و تیره‌ و تعصب‌ نسبت‌ ‌به‌ ‌آن‌ ‌بود‌. افراد ‌هر‌ تیره‌ و سپس‌ ‌هر‌ قبیله‌ای‌ باید ‌با‌ ‌هم‌ مؤتلف‌ و نسبت‌ ‌به‌ قبیله‌ متعصب‌ باشند و ‌با‌ قبایل دیگر ‌خود‌ ‌را‌ نامأنوس‌ و بیگانه‌ بدانند ‌تا‌ بتوانند ‌خود‌ و قبیلة ‌خود‌ ‌را‌ نگه‌ دارند.

‌این‌ روش‌ کلی‌ و عمومی‌ زندگی‌ بدوی‌ و قبیلگی‌ ‌است‌، چنان‌که‌ ‌اگر‌ گاهی‌ یک‌ قبیله‌ و یا یک‌ طائفه‌ ‌با‌ قبیله‌ و طایفة دیگر پیمانی‌ می‌بست‌ و یا روی‌ الفتی‌ نشان‌ می‌داد ‌بر‌ اثر وحشت‌ و جنگ‌ ‌با‌ قبیلة سوم‌ و دشمن‌ مشترک‌ بوده‌، و همین‌که‌ دشمن‌ مشترک‌ ‌از‌ میان‌ می‌رفت‌ ‌آن‌ دو قبیله‌ به دشمنی‌ و وحشت‌ ‌در‌ میان‌ ‌خود‌ برمی‌گشتند. منشأ اصلی‌ ‌این خوی‌ توحش‌ و دشمنی‌ ‌در‌ میان‌ قبایل بدوی‌، وضع‌ معیشت‌ آنها می‌باشد، زیرا سرچشمة زندگی‌ این‌گونه قبایل چراگاه‌های‌ محدود و ‌در‌ نقاط مختلفی‌ بوده‌ ‌که‌ به وسیلة باران‌های‌ موسمی‌ و پراکنده‌ ‌در‌ آنها گیاه‌ می‌روییده‌، و چه‌ بسا ‌بر‌ اثر خشکسالی‌ همان‌ چراگاه‌های‌ محدود ‌هم‌ روزی‌ احشامشان‌ ‌را‌ کفایت‌ نمی‌کرده،‌ ‌از‌ ‌این جهت‌ ‌برای‌ زندگی‌ ‌خود‌ و احشامشان‌ می‌باید پیوسته‌ ‌از‌ جایی‌ ‌به‌ جایی‌ کوچ‌ کنند و ‌برای‌ جای‌گرفتن‌ ‌در‌ سرزمین‌های مساعد ‌در‌ حال‌ جنگ‌ و غارت‌ به سربرند و همیشه‌ ‌برای‌ دفاع‌ یا غارت‌ بردن‌ ‌به‌ سرزمین‌های مختلف‌ ‌خود‌ ‌را‌ آماده‌ سازند. بنابراین‌، خوی‌ غارت‌ و توحش‌ ‌از‌ لوازم‌ زندگی‌ بدوی‌ ‌است‌ و ‌برای‌ اعمال‌ ‌این خوی‌ و ادامة زندگی‌ باید ‌به‌ نیروی‌ بدنی‌ و غیرت‌ و تعصب‌ نسبت‌ ‌به‌ قبیلة ‌خود‌ اتکا نماید، و همیشه‌ هشیار اطراف‌ ‌خود‌ و آماده‌ ‌برای‌ غارت‌ یا دفاع‌ ‌باشد‌. و چون‌ ‌از‌ لوازم‌ و آثار چنین‌ زندگی‌، آزادی‌ و شجاعت‌ و صراحت‌ و مردانگی‌ ‌است‌، ‌در‌ زمینة خلقی‌ و اقتصادی‌ ‌آن‌، دولت‌ به مفهوم‌ عمومی‌ ‌آن‌ نمی‌روید، زیرا خوی‌ آزادگی‌ و سرکشی‌ این‌گونه مردم‌ تحمل‌ حکومت‌ و پذیرش‌ قانون‌ ‌را‌ ندارد و نیز سرچشمة درآمدی‌ ‌برای‌ پرداخت‌ مالیات‌ و ادارة مالی‌ ندارند.

و چون‌ طبیعت‌ سرکش‌ و تعصب‌ قبیلگی‌ ‌در‌ قبایل عرب‌ ‌که‌ ‌در‌ زمین‌های خشک‌ و بی‌آب‌ و علف‌ به سرمی‌بردند بسی‌ سخت‌تر و راسخ‌تر ‌بود‌، هیچ‌گونه‌ زمینه‌ و راهی‌ ‌برای‌ ایلاف‌ و ائتلاف‌ آنها ‌در‌ میان‌ نبود. ‌این نظر خاص‌ و ارادة حکیمانة پروردگار ‌بود‌ ‌که‌ باید به دست‌ ابراهیم‌ خلیل‌ و فرزندش‌ خانه‌ و معبدی‌ ‌در‌ میان‌ قبایل پراکنده‌ و متوحش‌ عرب‌ بسازد، ‌آنگاه‌ فرزندان‌ آنها منشأ قبیله‌ای‌ بزرگ‌ و بزرگوار شوند ‌تا‌ دیگر قبایل عرب‌ ‌با‌ همان‌ فطرت‌ پاک‌ بیابانی و خوی‌ بردباری‌ و مردانگی‌ و آزادی‌ ‌از‌ بندهای‌ حکومت‌ بشری‌، ‌در‌ اطراف‌ ‌این خانه‌ و امنیت‌ ناشی‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌با‌ قریش‌ و ‌با‌ ‌هم‌، خوی‌ گیرند و ‌پس‌ ‌از‌ داستان‌ اصحاب‌ فیل‌ بیشتر ‌با‌ ‌هم‌ مؤتلف‌ شوند و آمادة ابلاغ‌ چنان‌ رسالت‌ آسمانی‌ و هدایت‌ خلق‌ گردند.

«إِیلافِهِم‌ رِحلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّیفِ»: ایلافهم‌ بدل‌ «لایلاف‌ قریش»‌ و تکرار ‌آن‌ ‌برای‌ تخصیص‌ ‌است‌. مقصود ‌از‌ دو رحله‌‌-‌ چنان‌که‌ بعضی‌ گفته‌اند‌-‌ دو کوچی‌ ‌است‌ ‌که‌ قریشیان‌ ‌در‌ فصل‌ زمستان‌ ‌به‌ یمن‌ و ‌در‌ فصل‌ تابستان‌ ‌به‌ شام‌ داشتند و محمولات‌ تجارتی‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌با‌ شتر ‌به‌ ‌این دو کشور می‌رساندند. گویا ‌از‌ ‌این جهت‌ ‌این دو کوچ‌ یادآوری‌ ‌شده‌ ‌که‌ ‌در‌ دو سمت‌ طولانی‌ و متقابل‌ حجاز ‌بود‌ و ‌از‌ میان‌ قبایل و طوائف‌ مختلف‌ عرب‌ می‌گذشت‌ و ‌با‌ نبودن‌ ایلاف‌ و امنیت‌ گذشتن‌ ‌از‌ میان‌ آنها ممکن‌ نبود.

‌با‌ آنکه‌ قطعة خشک‌ جزیرة العرب‌، پیوسته ‌به‌ سه‌ قارة اروپا و آسیا و آفریقا، و مجاور مراکز بزرگ‌ تمدن‌های‌ قدیم‌ و راه‌های‌ خشکی‌ و آبی‌ ‌به‌ ‌آن‌ سرزمین‌ها ‌بود‌، چون‌ قبایل‌آن‌ ‌با‌ ‌هم‌ الفت‌ نداشتند و ‌در‌ حال‌ جنگ‌ و گریز ‌به‌ سر می‌بردند، نمی‌توانستند ‌از‌ ‌این مجاورت‌ها و راه‌ها استفاده‌ کنند و همیشه‌ دچار سختی‌ زندگی‌ بودند و چون‌ کمبود مواد غذایی‌ و افزایش‌ نسل‌ آنها ‌در‌ اثر مصونیت‌ طبیعی‌ ‌از‌ بیماری‌ها، سختی‌ معیشت‌ و گرسنگی‌ آنها ‌را‌ بیشتر و محیط زندگی‌ ‌را‌ ‌بر‌ آنها تنگ‌تر می‌کرد، ‌به‌ کشورها و سرزمین‌های دیگر سرازیر می‌شدند و امنیت‌ و آسایش‌ ‌را‌ ‌از‌ مردم‌ آنها سلب‌ می‌نمودند.

بنای کعبه‌ و امنیت‌ حریم‌ ‌آن‌ و خوی‌ گرفتن‌ و احترام‌ قبایل دور و نزدیک‌ ‌به‌ بیت‌‌‌الحرام‌ و پاسداران‌ بزرگمنش‌ ‌آن‌ و رفت‌ و آمدشان‌ ‌برای‌ انجام‌ مناسک‌، ‌از‌ وحشت‌ و نفرت‌ آنها نسبت‌ ‌به‌ یکدیگر کاست‌ ‌تا‌ آنجا ‌که‌ بدون‌ بیم‌ و هراس‌، فراورده‌ها و کالاهای‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌به‌ بازارهای‌ موسمی‌ اطراف‌ مکه‌ حمل‌ می‌کردند و ‌بعد‌ ‌از‌ انجام‌ حج‌ ‌به‌ خرید و فروش‌ آنها می‌پرداختند، ‌پس‌ ‌از‌ آنکه‌ ‌این طریق‌ زندگی‌ ‌را‌ یافتند و طعم‌ ‌آن‌ ‌را‌ چشیدند، ‌در‌ ‌این اندیشه‌ برآمدند ‌تا‌ میدان‌ معاملات‌ ‌را‌ وسیع‌ترگردانند و ‌خود‌ ‌را‌ ‌هرچه‌ بیشتر ‌از‌ ‌آن‌ سختی‌ برهانند. ‌در‌ زمانی‌ ‌که ‌هاشم‌ ‌بن‌ ‌عبد‌ مناف‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ گذشت‌ها و بزرگواری‌ها و نجات‌ مردم‌ مکه‌ ‌از‌ گرسنگی‌ و مرگ‌، نامش‌ بلند آوازه و یگانه‌ سرور قریش‌ و عرب‌ شد و پیمان‌های‌ امنیتی‌ ‌با‌ قبایل اطراف‌ بست‌ و قرارهای‌ تجارتی‌ به احکام‌ همجوار چون‌ حبشه‌ و یمن‌ گذراند، راه‌های‌ حمل‌ کالاها به روی‌ قریش‌ و عرب‌ بازگردید و کاروان‌های‌ قریش‌ و شرکای‌ آنها ‌در‌ فصل‌ زمستان‌ ‌به‌ سوی‌ سرزمین‌های گرم‌ جنوب‌ و اطراف‌ یمن‌ و کرانه‌های‌ دریای‌ عمان‌ کوچ‌ می‌نمودند و کالاهای‌ وارد ‌از‌ مناطق‌ هند و محصولات‌ یمن‌ ‌را‌ ‌به‌ مکه‌ حمل‌ می‌کردند و ‌پس‌ ‌از‌ فروش‌ قسمتی‌ ‌از‌ آنها ‌در‌ بازارهای‌ موسمی‌ حج‌ و رفع‌ نیازمندی‌های‌ ‌خود‌، قسمت‌های‌ دیگر ‌را‌ ‌در‌ فصل‌ تابستان‌ ‌به‌ شامات‌ می‌بردند و کالاهایی‌ ‌که‌ ‌در‌ بازارهای‌ جنوب‌ مشتری‌ داشت‌ یا ‌خود‌ احتیاج‌ داشتند می‌خریدند و ‌به‌ مکه‌ برمی‌گشتند. ‌با‌ ‌این تجارت‌ها و کوچ‌ها سرچشمة سودآوری‌ ‌به روی‌ قریش‌ و عرب‌ باز شد ‌که‌ عموم‌ عرب‌ بهره‌مند می‌شدند و سود آنها ‌هر‌ سال‌ ‌در‌ میان‌ سهامداران ‌چنان‌ عادلانه‌ تقسیم‌ می‌شد ‌که‌ حقی‌ ‌از‌ فقیر و ضعیف‌ ‌از‌ میان‌ نمی‌رفت‌[1]و ‌این روش‌ ‌تا‌ ظهور اسلام‌ برقرار ‌بود.‌ ‌پس‌ ‌از‌ شکست‌ ناگهانی‌ و متلاشی‌ شدن‌ اصحاب‌ فیل‌ و پیچیدن‌ صدای‌ ‌این حادثه‌ ‌در‌ اطراف‌ ‌که‌ موقعیت‌ و احترام‌ کعبه‌ و قریش‌ و دیگر عرب‌ بسیار بالا رفت‌ و ‌در‌ دل‌های‌ مردم‌ نزدیک‌ و دور تعظیم‌ آمیخته‌ ‌با‌ ترس‌ ‌از‌ آنها پدید آورد، ‌این رفت‌ و آمدها و کوچ‌ها رونق‌ بیشتری‌ گرفت‌ و ایلاف‌ و ائتلاف‌ قریش‌ ‌در‌ میان‌ ‌خود‌ و ‌با‌ دیگران‌ محکم‌تر شد: «لإِیلاف‌ قُرَیش‌، إِیلافِهِم‌ رِحلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّیف‌».

‌این اوضاع‌ و حوادث‌ ‌خود‌ قرائنی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌این سوره مرتبط و نتیجة سورة «فیل‌« و «لایلاف»‌ متعلق‌ ‌به‌ یکی‌ ‌از‌ افعال‌ ‌آن‌ سوره یا مضمون‌ عمومی‌ ‌آن‌ ‌است‌ و چنان‌که‌ بیشتر مفسرین‌ گفته‌اند، ‌این دو سوره‌‌-‌ مانند: و الضحی‌، و، الم‌ نشرح‌‌-‌ حکم‌ یک‌ سوره ‌را‌ دارد و ‌در‌ قرائت‌ نماز باید ‌با‌ ‌هم‌ خوانده‌ شود.

«فَلیَعبُدُوا رَب‌ هذَا البَیت‌»: امر و استنتاجی‌ ‌از‌ دو آیة سابق‌ ‌است‌. اضافة «ربّ‌» ‌به‌ «هذا‌ البیت»‌، اشعار ‌به‌ ربوبیّت‌ خاصی‌ دارد ‌که‌ ‌در‌ ‌این خانه‌ تربیت‌ پرتو افکنده‌ و شعاع‌ ‌آن‌ به هر سو و ‌هر‌ جانب‌ نفوس‌ و اجتماع‌ گسترده‌ ‌شده‌، چنان‌که‌ عرب‌ ‌را‌ مؤتلف‌ نمود و آسایش‌ و آرامش‌ داد و راه‌ خروج‌ ‌از‌ تنگنای‌ وحشت‌ و سختی‌ معاش‌ ‌را‌ ‌به‌ رویشان‌ باز کرد و ‌برای‌ روی‌ آوردن‌ ‌به‌ عبادت‌ چنین‌ پروردگاری‌، آماده‌شان‌ ساخت‌ و سپس‌ دیگر اقوام‌ و ملل‌ ‌را‌ ‌به‌ توحید و عبادت‌ خداوند متوجه‌ گرداند و ‌این خانه‌ ‌برای‌ جهانیان‌ قبلة یکتا پرستی‌ و توحید گردید.

و شاید ‌که‌ «فلیعبدوا»، مورد تعلق‌ لایلاف‌ و «فاء» مشعر ‌به‌ شرط مقدر ‌باشد‌: ‌اگر‌ خداوند ‌را‌ ‌برای‌ هیچ‌ نعمت‌ و حقی‌ نمی‌پرستند، باید ‌برای‌ نعمت‌ ایلاف‌ و آثار ‌آن‌ بپرستند. بنا ‌به‌ ‌این تعلق‌ و ترکیب‌، ‌این سوره جدای‌ ‌از‌ سورة قبل‌ ‌است‌‌-‌ چنان‌که‌ بعضی‌ گفته‌اند‌-‌ و فاصلة بسم‌‌اللّه‌ و اختلاف‌ لحن‌ و وزن‌ آیات‌ ‌این دو سوره مؤید همین‌ ‌است‌. و تناسب‌ و رابطة معنوی‌ ‌این دو سوره دلیل‌ کافی‌ ‌برای‌ یک‌ سوره بودن‌ نیست‌، زیرا بیشتر آیات‌ و سوره‌های‌ قرآن‌ ‌در‌ اهداف‌ و مطالب‌ کلی‌ ‌با‌ ‌هم‌ ارتباط معنوی‌ دارند.

«الَّذِی‌ أَطعَمَهُم‌ مِن‌ جُوع‌ وَ آمَنَهُم‌ مِن‌ خَوف‌»: توضیح‌ و بیان‌ نعمت‌ بزرگ‌ و چشمگیری‌ ‌است‌ ‌که‌ همان‌ رب‌البیت‌ ‌به‌ آنها ارزانی‌ داشت‌. اطعام‌، چشاندن‌ و دریافت‌ طعم‌ سیری‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ گرسنگی‌ می‌رساند. ‌من‌ جوع‌ و ‌من‌ خوف‌ (به جای‌ ‌من‌ الجوع‌ و ‌من‌ الخوف‌) ‌که‌ ‌با‌ حرف‌ ‌من‌، و نکره‌ آمده‌، اشعار ‌به‌ گرسنگی‌ سخت‌ و جان‌فرسا و هراس‌ عمومی‌ و پایداری‌ دارد ‌که‌ پیوسته‌ ملازم‌ آنها بوده است‌:

پروردگاری‌ ‌که‌ ‌در‌ حریم‌ ‌این خانه‌ ‌آن‌ ائتلاف‌ ‌را‌ فراهم‌ آورد و ‌در‌ پی‌ ‌آن‌ ‌از‌ گرسنگیشان‌ رهانید و ‌از‌ ترسشان‌ ‌به‌ امنیت‌ رسانید، ‌برای‌ همین‌ ‌بود‌ ‌که‌ همان‌ خدای‌ یکتا ‌را‌ بپرستند و سپس‌ ‌برای‌ هدایت‌ گمراهان‌ دیگر قیام‌ نمایند و آنها ‌را‌ ‌از‌ بندهای‌ عبودیت‌ خلق‌ برهانند و به عبادت‌ ‌او‌ بخوانند.

‌از‌ مفهوم‌ ‌این ‌آیه‌ چنین‌ برمی‌آید ‌که‌ ‌پس‌ ‌از‌ نجات‌ ‌از‌ گرسنگی‌ و تأمین‌ امنیت‌، می‌توان‌ مردم‌ ‌را‌ ‌به‌ توحید و پرستش‌ خداوند دعوت‌ نمود. مگر مردمی‌ ‌با‌ گرسنگی‌ و نبودن‌ آزادی‌ و آسایش‌، می‌توانند به خود آیند ‌تا‌ ‌از‌ بندگی‌ خدایان‌ زمین‌ برهند و ‌به‌ خدای‌ زمین‌ و آسمان‌ روی‌ آرند؟!

این‌ سوره ‌پس‌ ‌از‌ سورة فیل‌ و هماهنگ‌ ‌با‌ ‌آن‌ و ‌با‌ اوزان‌ خفیف‌ ‌که‌ نمایانندة حکایت‌ و بیان‌ نعمت‌ ‌است‌، آمده‌ و ‌از‌ آیة کوتاهی‌ شروع‌ ‌شده‌ و به‌طول نسبی‌ ‌که‌ شرح‌ نعمت‌ ‌است‌ پایان‌ یافته‌.

لغات‌ و اوزان‌ اسمی‌ خاص‌ ‌این سوره‌: ایلاف‌، قریش‌، ایلافهم‌، رحلة، الشتاء، الصیف‌، ‌است‌.

// پایان متن

 

[1] در‌ ‌این باره‌ شاعر عرب‌ چنین‌ گفته‌:

الخالطین‌ فقیرهم‌ بغنیهم‌

‌حتی‌ ‌یکون‌ فقیر ‌هم‌ کالکافی‌

فقیر و غنی‌ ‌آنها ‌آن‌چنان‌ بهم‌ آمیخته‌ و بی‌تفاوتند ‌که‌ فقیرشان‌ چون‌ بهره‌مند ‌است‌. (مؤلّف)

پی‌دی‌اف

: کتاب پرتوی از قرآن، جلد پنجم، (جلد هفتم مجموعه آثار آیت‌الله طالقانی)، سید محمود طالقانی، تهران: شرکت سهامی انتشار، مجتمع فرهنگی آیت‌الله طالقانی، چاپ اول 1398، صص 355 تا 361

نسخه صوتی

این محتوا فاقد نسخه صوتی است.

نسخه ویدیویی

این محتوا فاقد نسخه ویدئویی است.

گالری تصاویر

این محتوا فاقد گالری تصاویر است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *