معرفی: متن حاضر تفسیر آیات 8 تا 17 سوره الطارق به قلم آیت‌الله طالقانی است که در جلد پنجم کتاب «پرتوی از قرآن» آمده است. طالقانی در تفسیر این آیات بیشتر به وضع اختران و ستارگان توجه کرده و معجزات علمی قرآن را مدنظر داشته است. این جلد از این مجموعۀ شش جلدی، تفسیر بخش نخست جزء سی‌ام، از سورۀ نبأ تا سورۀ طارق را در برمی‌گیرد. تفسیر جزء سی‌ام پس از جزء اول قرآن کریم و در مدت حبس در زندان قصر به نگارش درآمده و پس از آزادی مؤلف، توسط وی در سال 1346 ویرایش و منتشر شده است. لازم است یادآور شویم کتاب‌های «پرتوی از قرآن» از مهمترین آثار آیت‌الله طالقانی است. او راه رهایی مسلمانان از تفرقه و نیز راه رستگاری انسان را در ناملایمات و گمراهی‌های عصر مدرن بازگشت به قرآن کریم می‌دانست. بنابراین پس از سال‌ها تفسیر شفاهی قرآن بر منبر و در جلسات مختلف، از سال 1341 تصمیم گرفت یک مجموعه تفسیر را به رشته تحریر درآورده و منتشر کند.
تاریخ ایجاد اثر: 1346
منبع مورد استفاده: کتاب پرتوی از قرآن، جلد پنجم، (جلد ششم مجموعه آثار آیت‌الله طالقانی)، سید محمود طالقانی، تهران: شرکت سهامی انتشار، مجتمع فرهنگی آیت‌الله طالقانی، چاپ اول 1398، صص 443 تا 449.
متن

پرتوی از قرآن، جلد پنجم؛ تفسیر سورۀ الطارق، آیات 8 تا 17

«إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ» ‎(٨)‏

«يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ» ‎(٩)‏

«فَمَا لَهُ مِن قُوَّةٍ وَلَا نَاصِرٍ» ‎(١٠)‏

«وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الرَّجْعِ» ‎(١١)‏

«وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ» ‎(١٢)‏

«إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ» ‎(١٣)‏

«وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ» ‎(١٤)‏

«إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا» ‎(١٥)‏

«وَأَكِيدُ كَيْدًا» ‎(١٦)‏

«فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا» ‎(١٧)‏

همانا او بر باز گرداندنش بس تواناست. (8)

روزى كه نمايان شود و در معرض آزمايش آيد رازها. (9)

پس نيست براى او هيچ‌گونه نيرو و يارى. (10)

سوگند به آسمان برگشت (باران) دار. (11)

و زمين شكاف بردار. (12)

راستى آن گفتار جدا كننده است. (13)

و هيچ ياوه نيست. (14)

همانا آنها نيرنگ مي‌كنند چه نيرنگى. (15)

و من نيرنگ آرم چه نيرنگى. (16)

پس همى مهلت ده كافران را، مهلتشان ده اندكى. (17)

 

شرح لغات:

تبلى، مضارع مجهول ابلى: شخص را در معرض آزمايش آورد، قدرت خود را آشكار نمود، عذرش را پذيرفت. از ماضى مجرد بلو (ناقص واوى): آزمايش شد، شناخت. از بلى (ناقص يائى): جامه چركين و پوسيده گشت.

سرائر، جمع سريرة، نهان، چيزى را كه نهان مي‌دارد، نيّت.

الرجع: برگشتن، جواب نامه، باران پى در پى، آب‌ها و رطوبت‌هايى كه باد به اين سو و آن سو مي‌برد، سود، گياه بهارى، گودال آب.

الصدع، از صَدَعَ (مفتوح العين): شكافت، پراكنده كرد، چيزى را كشف نمود، آشكارا حق را بيان كرد، كسى را مورد قصد قرار داد، از چيزى خوددارى كرد، در شب راه رفت. (مكسور العين) به دردسر دچار شد.

فصل: مانع، حد ميان دو چيز، گفتار حقى كه باطل در آن راه ندارد، قضا ميان حق و باطل.

هزل: ياوه‌‏گويى، لاغرى.

كيد: فريب، نيرنگ، جنگ.

رويد، اسم فعل به معنای امر: آهسته! آرام باش! مصدر مصغر از ارود: راه رفتن آهسته و كوتاه.

«إِنَّهُ عَلى‏ رَجْعِهِ لَقادِرٌ. يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ. فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ»: ضمير «انه» مرجع ظاهرى ندارد، مرجع آن از آيات سابق برمى‌‏آيد: همان مبدأ قدرتى كه در ميان آسمان و مواد آن اين شعله‌‏هاى نور را پديد آورده و از ميان صلب و ترائب موجود زنده و جهنده را آشكار نموده، بر برگرداندن آن پس از دوران حيات و موت قادر است، برگرداندن آن به زندگى و عالَم ديگر. اين برگرداندن، در روزى است كه رازهاى نهانى: انديشه‏‌ها، ملكات، اعمال كه در دنيا زير پرده‌‏هايى نهان و خفته و آرام بوده است، آشكارا مي‌گردد و خير و شر و نيك و بد آن آزمايش مي‌شوند، تا اگر خيرات و نيكي‌ها و محصول ثابت اعمال خوب شخص، از شرور و بدي‌ها سنگين‌‏تر شود و برتر آيد، به سوى محيط جاويدان بهشت كشانده شود. و اگر شرور و بدي‌ها برتر آيد به سوى جهنم روان شود. در چنين روزى چون استعدادها به فعليّت رسيده و قواى انسانى براى تجديد حيات و برگرداندن ملكات و جلوگيرى از بروز نهاني‌ها، پايان يافته و رابطه با هر مبدأ قدرتى از ميان رفته، روز ظهور و فعاليّت نفسيات و مكتسبات است، در آن روز، نه كسى از خود قوهّ‏اى دارد و نه از خارج خود ياورى: «فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ».

اين آية «إِنَّهُ عَلى‏ رَجْعِهِ لَقادِرٌ» چون بدون حروف عطف و ارتباط آمده است، باید جواب ديگر قسم «و السماء‌‌... » يا منظور نهايى نظر «فلينظر‌‌... » باشد: آنچنان كه قدرت دارد از ميان فعل و انفعال‌هاى ماده، نور و حرارت و حيات پديد آرد، قادر است كه اين انسان را به صورت ديگر بر طبق فعل و انفعال‌هايى كه در زير پردة اعمال و آثارش صورت گرفته است، برگرداند.

«وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ، وَ الاَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ، إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ، وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ»: «الرجع»، را همة مفسرين به معناى باران گرفته‏‌اند، از اين جهت كه پى در پى و با فاصله‌‏اى به زمين، يا به قدرت بادها به هر سو مي‌گردد. به مناسبت اين معنا، معناى «الصدع»، را شكافتن زمين به قدرت حركت گياه‏‌ها يا عوامل ديگر دانسته‌‏اند.

قرينة سوگندها «وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ‌‌...» و آية «إِنَّهُ عَلى‏ رَجْعِهِ لَقادِرٌ» و آيات ديگرى كه رجوع همه موجودات را به سوى خداوند اعلام نموده، و سياق آيات قبل كه راجع به معاد است و اين كه «الصدع» تعبير ديگرى از انشقاق عميق و همه جانبة زمين مى‏‌باشد، اين آيات بايد ناظر به وضع نهايى آسمان و زمين و پراكنده شدن و برگشت آنها به سوى عالم فوق ماده و طبيعت باشد. ذات، اشعار به طبيعت و خاصيت ذاتى دارد: آسمان به طبيعت خود برگشتنى، و زمين به طبيعت خود شكافتنی و جدا شدنى مى‌‏باشد.

سوگند «و السماء‌‌... » مي‌شود كه راجع به آيات قبل «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ‌‌... » و اشهاد عمومى و تعقيبى براى آنها باشد. بنابراين، «انّه‌‌...» استنتاج و جواب ديگرى براى سوگند است: سوگند به آسمان برگشتنى و‌‌... ، روزى در پيش است كه رازها آشكار و آزمايش مي‌شود. و اين گفتار فصل است. مي‌شود كه منقطع از قبل و جواب مستقيم آن، «انّه» باشد. اگر ضمير «انَّه» راجع به آية سابق «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» باشد، سوگند، غير مستقيم به همين آيه برمي‌گردد: سوگند به آسمان برگشت‌دار و زمين شكاف بردار، و گواهى اين‌ها، اين گفته «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ»: «روزى كه رازها هويدا شود» گفتة نهايى و فصل است، زيرا آخرين بيان و مبيّن غايت و سرّ تكامل و تحوّل جهان است. مي‌شود كه ضمير «انّه»، راجع به آيات قبل، و يا راجع به مورد سوگند باشد: همة اين آيات يا رجوع آسمان و صدع زمين گفتار فاصل ميان حق و باطل و آخرين بيان حق است. بيشتر مفسرين اين ضمير را راجع به قرآن گرفته‌‏اند كه همة آن حق و مميّز ميان حق و باطل است، و در آن هيچ ياوه و گفتار سرسرى و بى‏‌پايه نيست.

شايد كه آية «وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ» ناظر به برگشت طبيعى صورت آسمان (اجرام علوى) باشد كه پس از رسيدن به دورة كامل و درآمدن به صورت نجم و ثاقب، خود به صورت و حالت گذشته برمي‌گردد تا در نهايت منفجر شده و مبدل به مادة گازى مي‌شود و به درياى بيكران ماده و وحدت و قدرت برمي‌گردد و مي‌گرايد، و همچنين است وضع زمين[1].

«إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً، وَ أَكِيدُ كَيْداً، فَمَهِّلِ الْكافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً»: ضمير «انهم» راجع به كافرين و معارضين با قرآن و حكومت آن است. كيد، نقشه و ساخت و سازهاى پنهان براى غافلگيرى است. دو فعل مضارع «يكيدون. اكيد» اشعار به استمرار و هميشگى بودن اين دوگونه كيد دارد. «كيدا»، دلالت بر نوعى كيد مي‌نمايد كه متناسب با كيد كننده است: دام‌ها و كيدهاى كافران و منافقان بافتة رشته‌‏هاى اوهام و ناشى از انديشه‏‌هاى شيطانى و قدرت‌هاى محدود و در ميان كوره راه‌هاى تاريك و گمراهى است: «وَ ما كَيْدُ الْكافِرِينَ إِلاَّ فِي ضَلالٍ» (غافر 40/25): «كيد خداوند حكيم و قاهر در طريق هدايت و نور و بر مبناى حكمت و ناشى از قدرت پايدار و نظام و سنن عالم و اجتماع است». «إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ». (اعراف7/183). قرآن كه قول حق و فصل است مظهرى از نقشة حق و كيد حكيمانة خداوند مي‌باشد كه‏ مانند اژدهاى موسى كيدهاى ساحران و افسونگران را باطل مي‌نمايد و بر طبق نظام و سنن خداوند پيش مي‌رود. و هر مانعى را از مسير خود برمي‌دارد و راه نفوذ در دل‌ها و استخدام قدرت‌ها را باز مى‌‏نمايد و از پس ابرهاى باطل و نيرنگ‌ها و حيله‏‌هاى اهل باطل آشكار مي‌گردد و با حركتى كه در عقول و نفوس پديد مى‏‌آرد، كيدها و بافته‏‌هاى شيطانى را از مسير راه حق برمي دارد. تكرار «مهل و امهل» تأكيد به صبر در راه بيان و اعلام حق است. «مَهِّل» از باب تفعيل، امر به مهلت پى در پى، و «أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً» فرمان مهلت نهايى است. اين مهلت‌‏ها و بردباري‌ها، بر طبق سنّت و در مدّت معيّن، در راه خدا، بايد انجام گيرد تا در موقع مقدَّر يارى خداوند برسد. چنانكه روش آن حضرت (ص) در سال‌های نخست بعثت و هجرت به مدينه، همين صبر و امهال بود تا قرآن بر نفوس قابلى پرتو افكند و نفوذ نمود و قلوب و نيروى مؤمنان جمع و متمركز گرديد، آن‌گاه يارى خداوند در كارزار بدر و ديگر كارزارها رسيد و كار كافران زار و زندگيشان دشوار و جمعشان تار و مار شد و حق پايدار گرديد.

چنانكه سوگند «وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ» عظمت و قدرت خداوند را در صورت بروج نماياند، سوگندهاى اين سوره صورت ديگرى از قدرت و تدبير را در تغيير وضع اختران مي‌نماياند. پس از آن نظر انسان را به منشأ آفرينش خودش برمي‌گرداند. آن‌گاه مسير نهايى انسان و وضع نهايى زمين و آسمان را بيان مي‌كند. سپس قرآن را به فصل حق و باطل توصيف مي‌نمايد. در پايان فرمان صبر و امهال مي‌دهد و محكوميت نهايى كافران را اعلام مي‌نمايد. به اين ترتيب مطالب آغاز و انجام اين سوره و سورة بروج با هم پيوسته مي‌شود و به يك مقصود مي‌رسد.

طول آيات اين سوره كوتاه و متقارب است (آية دو، هماهنگ با انديشه و فاصلة تحولى از الطارق به النجم الثاقب، با مد خاصى آمده است) و بعضى آيات به تناسب مطالب قدرى كشيده و آخرين آيه كشيده‏‌تر شده است.

حركات كلمات و برخورد ميان حركات و آهنگى كه از آنها برمى‌‏خيزد، متناسب با اوج و حضيض معانى است، و پيوسته متغير مي‌شود، چنانكه تا آية 4، در حال اوج يا تساوى است و از آية 5، با كسره‏‌هاى متناوب و پى در پى و در ميان، رو به حضيض مي‌رود، گاه اوج مي‌يابد، گاه به شدت مي‌گرايد.

اوزان آيات تا آية 10، پيوسته به وزن فاعل است (جز آية 5 كه پيوسته به آية 6 است). حرف ما قبل آخر و حرف آخر (روى) پى در پى متغيّر است: وحدت وزن هماهنگ با وحدت قدرت سارى در آيات و مظاهر مختلف آن است، اختلاف آخر آيات نمايانندة اختلاف مظاهر و مطالب مي‌باشد.

وزن آية 11 و 12 به تناسب تغيير مطلب به فعل (به فتح فاء و سكون عين، و وزن آية 15 تا 17 (با تنوين آخر) به فعيل درآمده است. دو حرف آخر سه آية آخر به ياء و دال ختم شده كه هم قافيه با آيات تعظيم و تمديد و صفات سورة بروج است با اختلاف در وزن، كه اِشعار به نوعى ارتباط در معنا دارد.

لغات و اوزان اسمى و فعلى خاص اين سوره: «الطارق، الثاقب (با ال) دافق، الترائب، الصلب (مفرد) الرجع (با ال)، رجعه (با اضافه)، تبلى (مضارع مجهول)، السرائر، الصدع، فصل (بدون ال) الهزل، امهلهم (امر باب افعال) رويداً».

از رسول خدا (ص) روايت شده: هر كس سورة «السماء و الطارق»، را بخواند، خداوند به عدد هر اخترى كه در آسمان است به او ده حسنه دهد.

از حضرت صادق (ع): هر كس در نماز واجب قرائتش «السماء و الطارق» باشد، براى او روز قيامت منزله و مقام خاصى است، و از رفقاى پيمبران و اصحاب آنها در بهشت مي‌باشد.

//پایان متن

[1] رجوع شود به فصل هشتم از كتاب «پيدايش و مرگ خورشيد». از شواهد علم ستاره‌‏شناسى به اين نتيجه رسيده‏‌اند كه پس از دورة تكامل و انفجار، از تركيب عناصرى كه از آنها در فضا پراكنده مي‌شود، با گاز بين ستارگان، نطفة ستاره‌‏هاى تازه‏اى بسته مي‌شود، به اين ترتيب فضاى آسمان و جرم آن و تكوين ستارگان پيوسته در حال برگشت به صورت كامل و بازگشت به مادة اول است: «وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ». رجوع شود به بخش دوم از كتاب «مجموعة علمى جهان». (مؤلف).

پی‌دی‌اف

کتاب پرتوی از قرآن، جلد پنجم، (جلد ششم مجموعه آثار آیت‌الله طالقانی)، سید محمود طالقانی، تهران: شرکت سهامی انتشار، مجتمع فرهنگی آیت‌الله طالقانی، چاپ اول 1398، صص 443 تا 449.

نسخه صوتی

این محتوا فاقد نسخه صوتی است.

نسخه ویدیویی

این محتوا فاقد نسخه ویدئویی است.

گالری تصاویر

این محتوا فاقد گالری تصاویر است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *