خطبههای نماز عید فطر
جمعه ۱ شوال ۱۳۹۹ – 1368/6/2
خطبۀ اول:
بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين، الحمد لله الواحد الاحد، الفرد الصمد، الذي لم يتخذ صاحبة ولا ولدا نصلی ونسلم على عبده و رسوله، الذي بعثه حين فترة من الرسل و حجته من الامم، والدنیا کا سفه النور، ظاهرة الغرور، البشير النذير ابی القاسم محمد و على آله و اصحابه والائمة المعصومين و خلفائه الصالحين و جميع الأنبياء والمرسلين.
قال امیرالمومنین علی (ع): ایها لناس ذمتی بما اقول رهينه و انا به زعيم.
در یک موقعیت خاص و حساسیم. یک فصل تاریخی بعد از شورش و انقلاب مسلمانان علیه خلیفۀ وقت و بعد از آن که مردم مدینه، سران مهاجر و انصار با آن حضرت بیعت کردند اولین برنامۀ حکومتیش را در یک خطابۀ مفصل در مسجد مدینه اعلام فرمود. همانطوری که علی روح و فکر و اندیشه و برنامۀ سخنش همیشه زنده است. این کلمات هم زنده است. گویا همین امروز است که علی در میان همۀ مسلمانها ایستاده و این مسائل و مطالب و برنامه را اعلام میکند. همان علی که در فتح مکه همه گوش و چشم و دل بود. نسبت به رهبر بزرگش پیامبر عظیمالشان و در پای سکوی مجاور کعبه ایستاده بود و میشنید خطابۀ انقلابی پیامبر اسلام را بعد از آنی که بتها فرو ریخت و مرکز توحید فتح شد و همۀ مشرکین تسلیم شدند. این خطبۀ مفصل را فرمود: هر افتخاری در جاهلیت زیر پای من و هر ربایی در جاهلیت زیر پای من و هر امتیازی زیر قدم من، همه محو شده است. «كل ربا تحت قدمي» بعد فرمود «لا فخر لعربي على عجمي و لا لعجمي على عربى الا بالتقوى ان اكرمكم عند الله اتقيكم. ان الزمان قددارت کهیأته يوم خلق الله السموات والارض» همۀ افتخارات ملغی، امتیازات ملغی، عرب بر عجم، عجم بر عرب، سفید و سیاه بر یکدیگر، گرامیترین شما آن هم نزد خدا نه امتیازات دنیوی… متقیترین شما هستند. زمان برگشت به همان وضع فکری که این امتیازات نبود، این طبقات نبود و این افتخارات نبود. ان الزمان قد دارت…
اینها را میشنید با تمام وجود درک میکرد. انقلاب توحیدی اسلام را از زبان پیامبر و وحی قرآن دریافت. بلال حبشی و برده و غلام شکنجهدیده رفت بالای خانه کعبه و فریاد بانگ اذان برداشت یعنی این غلامی است که به حسب فضیلت تقوی باید بر همۀ مردم، از جهت سبقت در اسلام و درک توحید و تقوی برتری داشته باشد از همین جهت که همۀ قریش و سران قریش و آن کسانی که بادهای افتخارات جاهلیت در دماغشان بود به خود میپیچیدند. زمان گذشت. رسول خدا وفات یافت. به تدریج همان کسانی که مارک طلقاء به پیشانی اینها خورده بود بر دستگاه خلافت نفوذ کردند. امتیازات شروع شد. امتیاز قریش بر عرب، امتیاز عرب بر عجم، چه در مقامات و پستها، چه در تقسیم بیتالمال و زمینههای اقتصادی، تا بدین جا رسید که این امتیازات مسلمانهای اصیل را به حرکت درآورد و در این زمان خلیفه قربانی شد. مردم با علی بیعت کردند با این سابقۀ مجمل تاریخی. بنیامیه عقب رانده و حزب اموی در دستگاه خلافت نفوذ پیدا کردند. یزید بن ابی سفیان در شام و پس از او معاویه بن ابی سفیان، مروان رانده شدۀ همهکارۀ دستگاه خلافت شد. على مواجه است با یک اجتماعی که اسلام از هر امتیازی و از هر افتخاری پاک کرده بود. دو مرتبه به وضع جاهلیت برگشته. این است که ایستاد این خطابه را خواند. این خطابهای است که امروز هم از زبان من میشنوید. ولی در همین موقعیت، وضع ما مسلمانها و همۀ دنیای اسلام و دنیای بشر از زبان على بشنوید. این خطابۀ انقلابی، این انقلاب مفهومدار نه شعار، فرمود :«ذمتی بما اقول رهينة و انا به زعيم». متأسفانه بیشتر مفسرین و مترجمین نهجالبلاغه این کلمات را یک خبری از آینده میدانند. یعنی چنین میشود. نه آنچه باید بشود. با این موقعیت این خطابه و مسائلی که امیرالمومنین مطرح میکند یعنی این مسئله و آنچه که من اعلام میکنم باید انجام بگیرد و من دربارۀ این مطلب پیش خدا و خلق و قرآن و وحی و نبوت متعهد هستم. «ذمتی بما اقول رهينة وانا به زعيم». من گروگان این حقیقتم. من در بند این حقیقتم و متعهدم و باید اعلام کنم، «أن من صرحت لها لعبر عما بين يديه من المثلات، حجزته التقوى عن تقحم الشبهات» یک مردمی که این همه تجربه دیدهاند، عبرتهای تاریخی را دریافتهاند و مسائل را برخورد کردهاند و نمونههایی از گذشتۀ تاریخ در مقابل چشمشان به صراحت موضع تاریخ را بیان میکند و گذشته را که ظلم، سرکشی، خودخواهیها چگونه منجر به خونریزیها و انقلابها خواهد شد، پس همین بس است. این نمونههای تاریخی که مردم دارای تقوای اجتماعی و روحی را از فرو رفتن در مکتبها، مسائل، برنامهها، شعارهای شبههانگیز خود را نگهدارند که دوباره تاریخ گذشته تکرار نشود.«الا وان بليتكم قد عادت کهیأتها يوم بعث الله نبيكم(ص)» گرفتاریهای شما دو مرتبه برگشت. گرچه به ظاهراً سلام و در لباس اسلامند ولی همان گرفتاری است که پیامبر در میان آن شرکها، خودخواهیها، وحشیگریها، امتیازات منبعث شد. این گرفتاری شما همان گرفتاری است. فرمود گرچه که اینها، مخالفین من در شعار اسلام و لباس اسلام هستند ولی این بصیرتی که خدا به من عنایت کرده باطن و اندیشههای جاهلیت و کفرآمیز اینها را من میبینم. «بصرنی بهم صدق النيه» امروز هم این مردمی که در لباس اسلام و در زیر اسلام به جاهلیت برگشتهاند من مینگرم. گرچه نماز میخوانند، در صف جماعت هستند، شعار قرآن میدهند، ولی همان نظام جاهلیت است. «بليتكم قد عادت کهیاتها يوم بعث الله نبيكم» این دو قسمت از سخن علی بود بعد میفرماید: «والذي بعثه بالحق لتبلبلن بلبلة و لتغربلن غربلة و لتساطن سوط القدر». بعد از این دو تذکر میگوید اما برنامه چیست: اول این که همه به هم آمیخته بشوند. باید همه به هم آمیخته بشوند. این دیوارها، این سدهای طبقاتی بین قریش و عجم و موالی همه باید برداشته بشود و همه باید به هم بریزد. این مرحلۀ اول. «لتبلبلن بلبلة»، بعد از آن لتغربلن غربلة. در میان این بهم آمیختگی باید غربال بشویم، چه جور غربالی؟ که آن دانهدرشتهای متعهد و متقی و آنهایی که اسلام را دریافتهاند و پای اسلام ایستادهاند اینها شناخته بشوند. نخالهها بیرون بروند و لتساطن سوط القدر، بعد همه به هم آمیخته بشوند و ترکیب بشوند مثل موادی که در میان یکدیگر باید بجوشند و با هم ترکیب پیدا کنند و یک صورت دیگری به اینها داده بشود. این برنامۀ علی است. برنامۀ انقلابی علی است. به هم ریختن آن نظامات فاسد و فاصلهها و رو آوردن شخصیتهایی متعهد و از میان رفتن و برکنار شدن نخالههای خودخواه و خودپرست و فرصتجو و بعد یک ترکیب اجتماعی نو، اجتماع انقلابی، اجتماع پیشرو.
آیا این کلمات برای همان روز علی بود یا امروز هم ما دچاریم؟ اگر این مسیر انقلاب در این انقلاب اسلامی ما، این مسیر علی و این برنامۀ علی پیش نرود، باید یقین بدانیم که به جای اول خواهیم برگشت. بعد میفرماید: حتی آنقدر زیر و رو شوید که آن پایینیها، آن پایینشهریها، آن محرومها، آنهایی که زیر پا ماندند، آنهایی که نفس ندارند نالهشان به گوش کسی نمیرسد. اینها بالا بیایند و آن خودخواههایی که برگردۀ مردم سوارند، آنها باید به زیر کشیده شوند. حتى يعود اسفلكم عليكم و عليكم اسفلكم. زیر پاییها، نادیدهگرفتهها، محرومین، مستضعفین بالا بیایند. مستکبرین، خودخواهها، سرمایهدارها، غارتگرها باید بروند دنبال کارشان گرچه طلحه و زبیر باشند، گرچه در مقابل پیغمبر شمشیر زده باشند، گرچه خویش نزدیک پیامبر باشند، باید بروند کنار. از این انقلابیتر شما هیچ خطابهای از هیچ رهبری در دنیا شنیدهاید یا دیدهاید؟ و ليسبقن السابقون كانوا قصروا. آن پیشگیرندهها، آن شکنجهشدهها در دورۀ ابتدای بعثت، در میان وادیهای مکه، در کنار حرم خدا و در کنار کعبه، آنها رفتند کنار، آنها باید بیایند جلو، آنها پیشگامان بودند. «و ليقصرن السابقون كانو سبقوا» آنهایی که بیخود خودشان را جلو انداختند. آنها بیایند عقب. والله ماكتمت و شمة و لا كذبت كذبة». اینها که میگویم به اندازۀ سر سوزنی دروغ نیست. واقعیاتی است که باید انجام بگیرد و هیچ حقیقتی را من کتمان نکردم. این موقعیت را، در این وضع و در این شرایطی که امروز واقع شده، قبلاً به من آگاهی داده شده بود. برنامۀ من از قبل تعیین شده بود. برنامۀ علی قبل از انقلاب مدينه بود نه مثل ما مسلمانها، مثل ما مسلمانها که اول انقلاب کردیم حالا نشستیم میخواهیم برنامه تعیین کنیم. باید چکار کنیم. این حقیقت، این مسئله است، این راه است. این ادامۀ انقلاب است. اگر این انقلابی که علی آن روز گفت و امروز هم صدایش به گوش همۀ مسلمانها و شما میرسد، اگر تداوم پیدا نکند، هر کاری، هر اندیشهای، هر تقنینی، قانونی کماثر و یا بیاثر خواهد بود. مگر ما در مشروطیت قانون اساسی هفتاد و خوردهای سال قبل ننوشتیم؟ چقدر مترقی، غیر از چند قسمت، همۀ مسائل زنده، ولی چه شد؟ برای این که همینقدر که قانون اساسی تدوین شد، تودۀ انقلابی مردم خیال کردند کار تمام شده است. رفتند دنبال زندگیشان. دو مرتبه همانهایی که اطرافیان دربار محمدعلی شاه و قاجاریه بودند و اشراف و طبقات آمدند توی مجلس، بعد هم از وسط اینها رضاخان آمد بیرون. اگر انقلاب تداوم نیابد هر اندیشهای، هر کاری بکنیم، علاج ارتجاع و برگشت به وضع جاهلیتی که علی اعلام خطر کرده چارهاندیشی نیست، چاره نمیکند. من نمیخواهم نفی بکنم، باید قانون اساسی هم نوشته بشود. تدوین بشود، ولی باید هوشیار باشیم. این قانون اساسی مسئلهای است و اصولی است روی کاغذ، مجریش کیست؟ شما مردم، شما مردم کی میتوانید قدرت اجرایی قوی باشید که این اصول آزادیبخش را بتوانید پیاده کنید؟ وقتی که انقلابی باشید. انقلاب تداوم پیدا کند، این که متوقف بشود. «الا و ان الخطايا خیل شمس حمل عليها أهلها وخلعت لجمها فتقحمت بهم في النار». لغزشها، اشتباهات، کجرویها به تدریج به جای اینکه انسان سوار بر کار و مسلط بر اوضاع باشد، اشتباهات و خطاها و گناهان بر انسان حاکم میشود. چشم و گوش بسته میکشند افراد و جماعات و امت را به یک جهتی، جهت انحرافی. تا اینکه به حد سقوط میرسانند. میفرماید: خطاها، اشتباهات، لغزشها مانند اسبهای چموشی است که سوارانی بر آن سوار شدهاند و افسارها گسیخته شده و اختیار از دست سوارکار بیرون رفته و یکسره سوارکار را به طرف سقوطگاه و جهنم میبرد. اما و ان التقوى اما تقوی، خودداری از گناه، ضبط نفس در تحت هر سوالی نرفتن، تحریک نشدن، گول نخوردن، تقوای فکری، تقوای اخلاقی، تقوای اجتماعی. یک مرکبهای رهرو و رهواری هستند که سوار بر آنها به آسانی میتواند به مقصد خود برسد و زمام آن را به دست گیرد و آن را به طرف بهشت سوق بدهد.
این قسمتی از خطابۀ امیرالمومنین است که متأسفانه یک قسمت بزرگی از آن خطابه را مؤلف نهجالبلاغه روی نظرخود نادیده گرفته و حذفش کرده و اگر مجال شد انشاءالله قسمتهای دیگر را هم به شما عرض میکنیم. امیدواریم این عید بزرگ، این عید با عظمت به همۀ ما منشأ خیر و برکت باشد و به همۀ مسلمین. عیدی بود بسیار پر برکت، اجتماعات بسیار عظیم نماز جمعه و جماعات بسیار باشکوه و پرمعنا. این برکات وحدت، وحدت در هدف، وحدت در رهبری، همۀ اینها برکت و خبر بود برای ما. ولی متأسفانه در اواخر این ماه پر برکت، ماه مبارک، ماه روزه، ماه تقوی، ماه توجه به خدا، ماه همبستگی قلوب و وجدانهای مسلمانها، یک عده مردم جانی این برکت را، این خبر را آلوده کردند. مردمی که در انجام جنایت از هیچ کاری فروگذار نکردند. تازه اسم خودشان را هم دموکرات میگذارند. دموکراتی که مردم را به گلوله ببندد، مردم مظلوم، مردم بیچاره، مردم بیطرف، پاسدارها، جوانهای پاسدار، بیچارهها، ای خاک بر سرشان. چقدر این نام همیشه برای این کشور، (نام دموکرات) خاطرات بدی داشته. بعد از جنگ بینالملل اول، یک عده دموکرات پیدا شدند که سر نخشان معلوم نبود به کجا هست. همه چیز را به هم ریختند، ترور کردند و بعد از آنی که قدرت متمرکز شد، آنوقت یک عده پیروان بیچاره، مستضعف، فریبخورده را به جا گذاشتند و فرار کردند و رفتند بیرون، آنها را دادند دم گلوله، دم چک، بعد از جنگ بینالمللی دوم، ۱۳۲۰ دیدید دموکراتهای آذربایجان چه کشتارها کردند. همین که قدرت مرکزی قوی شد، رفت آنطرف، آنها فرار کردند اینها را دادند دم چک. امروز همان چهرهها هستند به اسم دموکرات، یک عده بیچاره، یک عده مستضعف با شعارهای فریبنده، اینها را جمع کردند. اگر یک مقدار فشار زیاد شد همانطوری که حالا هست سران فرار میکنند. دست دوم، دست سوم را آن وقت دم چکند. چه مکتبی دارند؟ چه میگویند؟ چه میخواهند؟ مگر بارها اعلام نشده که شما برادرهای کرد هر پیشنهادی دارید، هر مسئلهای دارید بیایید مطرح کنید. رسیدگی بشود. به قدری که در امکان هست برای شما انجام خواهد شد. دیگر چه میخواهند؟ اینها مگر میخواهند تجزیه کنند کردستان را؟ در دامن کی میخواهند قرار بگیرند بهتر از دامن اسلام و رهبرهای اسلامی و مردم مسلمان؟ که همچو اندیشهای دارند؟ من به یقین میدانم در مردم کردستان، در توده مردم نیست. که بارها اعلام کردند. جز خودخواهی، جز جاهطلبی، جز بلندپروازی، مثل همۀ حزببازیهای عدهای جمع بکنند و شعاری بدهند و کلاه دیگران پس معرکه باشد. من نمیفهمم آخر چرا باید ما پیش از این که ارتش دخالت بکند از برادران کردمان انتظار داشتیم که خود آنها این آتش را خاموش بکنند. چرا نمیکنند؟ ای برادران مسلمان، ای خواهران مسلمان کرد، ای کسانی که میدانید دل من برای شما میتپد و ما، همۀ مردم ما برای شما و محرومیتهای شما و فشارهایی که بر شما وارد شده همه دلسوز هستند. چرا باید آلت دست یک مشت خودخواه، خودپرست، یک همچو فاجعهای، اینطور چهرۀ مردم کرد، مردم بزرگوار، مردم سالم، مردم مرزدار اینطور باید آلوده بشود؟ خدا لعنتشان کند آنهایی که فتنهها را ایجاد میکنند. در این روز عید صد بار بر آنها لعنت. از درگاه خدا و خلق دور باش بر همۀ اینها چقدر ما سعی کردیم، کوشیدیم با مذاکره، با مهربانی، دور هم نشستن مسائل را حل کنیم، چه این جوجه کمونیستهای داخل خودمان، چه آنها. یک مشت جوان احساساتی، سی ساله، خیال میکنند قیم همۀ مردمند. قیم همۀ زنهای ما هستند. زنهای ما احتیاج به قیم ندارند. زنها حقشان پایمال شده، مگر خودشان نمیتوانند حرف بزنند؟ جوانهای مسلمان ما هستند که تو این آفتاب و با این زبان روزه در میان این مزارع دارند کار میکنند. آنجا نشستن فقط شعار دادن؟ این شد مسئله؟ من خودم را برای دفاع از اینها داشتم فدیه میکردم. حتی در مقابل بعضی از تنگنظرها، اندکبينها، مرا متهم میکردند. حتی خود رهبر به من فرمود شما چرا مسامحه میکنید دربارۀ اینها؟ گفتم آقا اینها شاید به نصیحت، به موعظه، تغییر اوضاع، تغییر شرایط جذب بشوند به عامۀ مردم و دیگر حوصلۀ همه را سرآوردند. این رهبری را که سراپا دلسوزی نسبت به مستضعفین و محرومین است ببینید چطور به خشم آوردند؟ این کار بود؟ بکشند جزای اعمال خودشان را. کارهایی است که کردند. دیگر در مردم جا ندارند. بروند فکر دیگری بکنند.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ.
خطبۀ دوم:
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله الذي هدانا الى الصراط المستقيم. الحمد لله الذي هدانا لهذا فما كنا لنتهدی لولا أن هدانا الله. الصلوة والسلام على النبي البشير النذير، السراج المنير ابی القاسم محمد(ص) و على آله الطيبين الطاهرين المعصومين المنتجبين.
قسمت دیگری از همین خطابۀ انقلابی علی: «شغل من الجنة والنار امامه». مردم بصیر، مردم دارای بینش که بهشت و دوزخ را در مقابل خود میبینند. اینها باید از فتنهجوییها، از انحرافها خود را نگاه دارند و این مسیر نهایی حرکت را درنظر داشته باشند. «ساع سريع نجا» مردم پیشرو، مردم شتابان به طرف حق، به طرف کمال، به طرف خیر نجات مییابند. «وطالب بطيء رجا» آنهایی که کند حرکت میکنند، امیدی هست که شاید به سرمنزل مقصود برسند. چه افراد چه امتها. «و مقصر في النار هوی» آنهایی که کوتاه میآیند در انجام وظیفه. در سرعت به طرف خیر و انقلاب به طرف حق و توحید. آنها در میان آتش آتشهایی که خود برمیافروزند، سقوط خواهند کرد. «اليمين والشمال مضلة» شمال در مقابل یمین یعنی چپ و راستروی و چپروی، حرکت به طرف گمراهی است. ما نمیدانیم علی در آن روز با اینکه مسئلۀ چپگرایی و راستگرایی اصطلاحات همین یک قرن اخیر است، چه جور مسائلش زنده است. آن روز برای آن مردم میگوید راستروی و چپروی هر دو به طرف گمراهی است. «اليمين و الشمال مضله» در قسمتی از خطبۀ دیگر میفرماید دربارۀ مغرضين: «واخذوا يمينا و شمالا» از صراط حق منحرف شدند. یک عده راستگرا شدند، یک عده چپگرا شدند. «تعننا في مسالک الغي» برای این که هرچه میتوانند راه گمراهی و گمراه کردن را بپویند و «ترک مذاهب الرشد» تا راه رشد و حرکت و کمال را رها کنند. «اليمين والشمال مضلة» من این عبارت را برای یک عده از نمایندگان برادران کشورهای عربی و سفرای آنها میخواندم. گفتم این عبارت میدانید از کیست؟ گفتند نمیدانیم. از نهجالبلاغه بیچارهها خبر نداشتند. ما نتوانستیم منطق شیعه را به طور اصیل به دنیای خودمان برسانیم. خیال کردند از این عبارتهایی است که اخیراً جعل شده. گفتم این کتاب نهجالبلاغه، این عبارت مال علی(ع) است.
«اليمين و الشمال مضله» چپگرایی و راستگرایی به گمراهی میکشد. آیا ما این تجربه را در این مدت نداشتیم؟ ما ایرانیها همیشه ضربهای که خوردیم یا از راستگراهای متعصب جامد خوارج نهروانی بوده و یا از چپگراهای به طرف مکتبهای دیگر «والطريق الوسطى هی الجاده» راه وسط، صراط مستقیم، جادهای است که کاروان بشر را به سر منزل نجات و سعادت میرساند.«عليها باقی لكتاب» این کتاب باقی است. این قرآن بر همین مبناست یعنی بر صراط مستقیم. نه راست و نه چپ. «ومنها منفذ السنة» سنت رسول خدا و اولیاء دین اگر بخواهد راه پیدا کند، نه درچپگرایی میتواند راه بیابد، نه در راستگرایی، درطریق مستقیم است. «و اليها مصير العاقبه» عاقبت خیر در همین طریق وسطی است.«هلک من ادعى» مردم پرادعای کمکار و فریبکار از بین خواهند رفت. در حکومت ما بروند دنبال کارشان. «وخاب من افترى» آنها که دروغ میبافند و تهمت میزنند، اینها هم دستشان خالی است. فقط مردم صادق این وسط میتوانند راه انقلاب، انقلاب علی را پیش ببرند. «من أبدى صفحته للحق هلک»، کسی که رو به روی انقلاب بایستد باید هلاک بشود. باید نابود بشود. (فریاد صحیح است) نمازخوانان به من نگویید صحیح است برادرها، به علی بگویید صحیح است. «منا بدي صفحته للحق هلک» انقلاب انقلاب محرومین است، انقلاب انقلاب تودۀ مسلمان است، انقلاب انقلاب پیروان قرآن، انقلاب، انقلاب پیروان توحید است. هر که از این مسیر منحرف شد، باید پایمال بشود. «من ابدى صفحته للحق هلک» اگر نشستند و در مقابل حق نایستادند کاری به کارشان نداشته باشیم. همانطورکه اماممان فرمود. همانطوری که وارث علی گفته است. «من ابدی صفحته للحق هلک ونفى بالمرء جهلا ان لا يعرف قدره» چقدر یک انسان جاهل و پست است که قدر خود را نشناسد. «ولا یهلک عليا لتقوی سنخ اصل ولا يظمة عليها زرع قوم» در محیط تقوی ریشۀ زراعت هیچکس خشک نخواهد شد. همه به آمال خودشان، چه آمال دنیویشان و چه آمال اخرویشان خواهند رسید. در مقابل در محیط بیتقوایی، بی بند و باری، دروغگویی، فریب، افترا، ادعاهای خود گول زدنها همه محروم خواهند بود. همانی که خیال میکند زرنگ است و دیپلمات است، آن هم محروم خواهد شد. این عبارت را حفظ کنید «لا يهلك على التقوی سنخ اصل» ریشۀ زراعت و مال هیچ فردی بر مبنای تقوای از بین رفتنی نیست. معجزه است این جمله مثل سایر جملات: «ولا يظمأ عليها زرع قوم» زراعت هیچ قومی خشک نخواهد شد، آمالشان، اعمالشان، فعالیتهاشان همه به ثمر میرسد، در محیط تقوی. «فاستتروا في بيوتكم» این خطاب به ضد انقلابها است. آری ضد انقلابها، بروید تو خانه بنشینید «فاستتروا في بيوتكم» «واصلحوا ذات بينكم» خودتان را اصلاح کنید. اصلاح کنید تا جامعه شما را بپذیرد. «فاستتروا في بيوتكم و اصلحوا ذات بينكم و التوبة من ورائكم» اگر واقعاً توبه کردید، برگشتید، توبه پشتیبان شما است، با شماست، شما را دستگیری خواهد کرد. «ولا يحمد حامد الا ربه» اگر کسی کار خیری کرد و خدمتی انجام داد و خبری به او رسید، از هیچکس ستایش نکند فقط از خدا، ستایشگری و مداحی را کنار بگذارید. به هرکس خیری رسید فقط پروردگارش را ستایش کند. «ولا يلم لائم الا نفسه» اگر کسانی منحرف شدند، گناه کردند، فقط خودشان را سرزنش کنند.
این قسمتی از خطابۀ تاریخی و انقلابی علی است که ماییم باید هشیار باشیم. امیدوار باشیم. در همین خطبهای که علی معین کرده است، حرکت کنیم. خداوند همۀ ما و شما را و همۀ این ملت را به راهی که خودش صلاح میداند، هدایت کند. همۀ گمراهان ما را خداوندا هدایت بفرما. من به همۀ برادرانم، به برادران ارتشی، پاسدار و کسانی که اعزام شدند به طرف کردستان همین توصیهای که دیشب امام فرمود، این رهبر بابينش، عالیقدر ما، همین توصیه را ما همه باید بکنیم. که فقط کسانی که متعرض جان و ناموس و حیثیت مردم شدند، اینها باید معدوم بشوند. اما آنها که فریب خوردهاند، رحمت خدا همانطور که علی فرمود بالای سر آنها است و ما مسلمانها و همۀ مسلمانها هم از آنها خواهیم گذشت.
غفرالله لنا ولكم ربنا اغفر لنا ولا خواننا الذين سبقونا بالايمان ولا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا ربنا انك رؤوف الرحيم وصلى الله على محمد وآل محمد والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته.
//پایان متن
شهادت و شورا: خطبه های نمازجمعۀ مجاهد کبیر، مفسر و معلم قرآن و ابوذر زمان آیتالله سید محمود طالقانی، بنیاد فرهنگی آیتالله طالقانی، مهر ماه 1358، صص 39 تا 47.
نسخه ویدئویی موجود نیست.
- آیت الله طالقانی, انصار, بلال حبشی, بنی امیه, بنیاد فرهنگی آیت الله طالقانی, پاوه., پیشخوان, تاریخ, حزب دموکرات کردستان, حضرت علی (ع), خوارج, سخنرانی, سیاست و اجتماع, سیاسی, عجم, عرب, عید فطر, فتح مکه, فتنه, قانون اساسی, قانون اساسی مشروطه, کتاب شهادت و شورا, مدینه, مذهبی, مشروطه, معاویه, مکه, مهاجر, نماز, نماز عید فطر
- تاریخ, سیاست و اجتماع
- انتشارات قلم, روزنامۀ اطلاعات, نشر شاهد