انجمن اسلامی دانشجویان در شبهای جمعه
(آیین اسلام، سال چهارم، شمارۀ دهم، شمارۀ مسلسل 165، جمعه 5 تیر 1326 برابر با 8 شعبان 1366، صص 9-10.)
بسم الله الرحمن الرحيم
این بشر کیست و از کجا پا به مرحلۀ وجود نهاده است؟ آیا به اختیار خود به دنيا آمده و با قدرت خویش ظاهر شده است؟ اگر چنین است چرا دنیا را با نارضایتی ترک میکند و در صورتی که دنیا را تنها برای خود میخواهد فنای خود را در برابر بنای دنیا مشاهده میکند.
پس مسلم است که الان به اختیار و قدرت خود قدم به دنيا ننهاده و به دلخواه خویش قادر به لغو نوامیس توانای طبیعت نیست.
این دنیای بیکران خالقی دارد که مبدأ تمام کائنات است، کمال مطلق است؛ آن است که بيوجودش وجود جهان و جهانيان معنی ندارد؛ آن است که با هر شیئی همراه است و پیش از آن بوده و بعد از آن خواهد بود؛ آن است که هر کسش به زبانی میخواند و با دیدهای میبیند؛ آن الله است؛ خدایست؛ یزدانست. آنچه نامش مینهی آن است.
خدایی است که زمین و خورشید و ماه و ستارگان را با دست توانای خویش آفریده است. خداییست که خوان نعمتش در همه جا گسترده و عنایتش بر سر هر موجودی سایه افکنده است.
یزدانی که پنهان و آشکار در مطمح نظر اوست و خوب و بد، زیبا و زشت را هر به یک به مصلحتی خلق نموده است.
پروردگاری که همه محتاج بدویند و او بی نیاز و مبرا از هر نیاز است.
«الحمد لله رب العالمين» حمد و سپاس خداوندی را که ایجادکننده و سرپرست و مربی عوالم است. عوالمی که فکر قاصر بشر هنوز تصور آن را ننموده است و جای تعجب نیست زبرا بشر هنوز خود را نشناخته و تنها عالم خویش را نمیشناسد.
«الرحمن الرحیم» یزدانی که تمام موجودات در پرتو عنایت عام اویند. خداوندی که بر بندگان خاص خویش لطف و رحمتی خصوصی دارد. (دو گونه رحمت عالم را بر پا داشته یکی رحمت عام و دیگری خاص).
«مالك يوم الدين» خداوندی که صاحب روز جزاست. موضوعی در اینجا باید ذکر کرد که جدلها و نزاعهای بیشماری به وجود آورده و دستههای مختلفی پدید کرده و آن جبر و تفویض است که آیا ما مختاریم یا مجبور و بیاختیار؟ آیا بند گان در انجام اعمال آزاداند یا اینکه هر چه را انجام دهند خدا انجام داده و آنان در انجام آن دخالتي ندارند؟ جواب این موضوع آن است که لاجبر ولا تفويض بل امر بين الامرین و برای روشن شدن مطلب در مثال زیر ذکر میشود.
شا گردی در سر درس آموزگار میتواند به اختیار خود درس آموزگار را گوش دهد و فرا گیرد یا آنکه توجهی به درس نکند و روحش در سر درس حاضر نباشد ولی تأثیر مطالب در وی از قدرت و توانایی او خارج است. او در گوش کردن و توجه نمودن آزاد است ولی در اثر مطلب در مغز خود کوچکترین دخالتی ندارد.
سخنرانی که در برابر جمعی سخن میگوید، در ساختن جملات و ترکیب الفاظ و طرز ادای آنها آزاد است و بهر نحوی که بخواهد میتواند تكلم نماید ولی در تأثیر کلام در شنوندگان دخالتی ندارد او فقط جلات را میسازد و ادا میکند ولی اثر کلام از عمده و تصرف او خارج است.
با این دو مثال واضح …
و آزادند ولی هیچگونه دخالتی در نتیجه و ماحصل اعمال خود ندارند.
دنیا میدان عمل است، میدان ربودن گوی سعادت است، میدان نبرد با اهریمنان و دشمنان سعادت و رستگاری است، مزرعۀ بذرافشانی است، کشتگاه تخم کار و کوشش سعی است و آخرت سرای حساب است، برای معلوم شدن نتایج مسابقه و نبرد است، سرای آثار اعمال دنیوی است، دروگاه مزرعۀ دنیا است. نتیجه اعمال جهان فانی هر کس و ماحصل آزمون هر فردی روز جزا معين میشود.
همانطور که شاگرد در توجه و ناطق در ادای جملات آزاد است ولی هیچ یک قدرتی در تأثیر مطلب مورد بحث ندارند و کوچکترین قدرتی را نمیتوانند اعمال کنند و همان قسمی که زارعی در بذرافشانی و آبیاری و مراقبت و حراست اختیاردار است ولی در برابر سبز شدن و نشدن و روییدن و نروییدن افزونی و کمی و خوبی و بدی محصول ناتوان و عاری از قدرت و اقدام است، انسان هم در اعمال و نوع آن و کمی و زیادی آن و بالاخره در طرز اجراء و موقع انجام آن مختار و کاملاً آزاد است اما آثار و نتایج اعمال و ثمرۀ رفتار و کمی و زیادی و خوبی و بدی نتیجه آن از حيطه تسلط و حوزه اختیار و قدرت او خارج است. خدا صاحب روز جزاست. اعمال افراد بشر در دنیا مانند شبي هستند تاریک، مبهم و مجهول که روزی روشن از پی دارند و این روز روز حساب، روز بررسی و مطالعه آثار و نتایج اعمال و خلاصه روز جزاست و یزدان پاک، خداوند رحم[ا]ن، ایزد رحیم صاحب آنست.
پس خدا را شناختیم و نعمتهایش دریافتیم، رحمتش دیدم و عنايتش چشيديم و عدل و دادش فهمیدیم، تاب و تواناییمان در برابر عظمت خلقت و کثرت رحمت و افزونی نعمت تمام گشت و با قلبي صاف و بی آلایش میگوییم:
اياك نعبد واياك نستعين خدایا فقط ترا میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم. غیر از تو کرا شاید پرستیدن و جز از تو کرا یار و یاور طلبیدن؟
اهدنا الصراط المستقيم ما را به راه راست هدایت کن. دربارۀ صراط تفاسیر و معانی زیادی کردهاند مثلاً میگویند صراط پلی است از مو نازکتر و از شمشیر برندهتر که بر روی جهنم کشیده شده است.
در اینجا باید به یک موضوع توجه داشت و آن هدف و مقصد موجودات است که برای همه تقریباً یکی است. همه آسایش میخواهند، همه سعادت میطلبند و همه رستگاری میجویند منتهی در تشخیص آن در به فراخور فهم خود فکر میکنند و هر کدام چیزی را سعادت و رستگاری میدانند و هر دسته از راهی میخواهند به این هدف و مقصود برسند و منظور فلاسفه و ادیان هم غیر از نشان دادن راه و رسیدن به مقصد چیز دیگری نیست اما چون سخنان بشر به علت آنکه این بشر عاری از احتیاجات مادی نیست و تحت تأثیر عوامل مختلف قرار گرفته و عالم و بینا بر رموز و اسرار خلقت و نظام آفرینش نیست نمیتواند قواعدی کلی و قوانینی عمومی و در هر موقع و هر جا قابل اجرا و مفید باشد به طوری که اگر کسی بخواهد به تمام این دستورها عمل کند از زندگی سیر و بیزار شده و از هر قاعده و قانونی قراری میگردد.
قواعد و قوانینی هی[1] که توسط ادیانی غیر از دین اسلام برای انسان نازل شده همه دستخوش هوسها و خواهشها و اغراض شخصی و نفع خصوصی شده است و پیروی از آنها بشر را هيچ وقت به کمال مطلوب نخواهد رساند ولی خداوند بشر را به حال خود وانگذاشت زیرا لطف و عنایتش برتر از آن است که بشر را در گمراهی و سرگردانی حیرتزده و مبهوت باقی گذارد دین اسلام را فرستاد. دینی که با هوسها آمیخته نشده و نخواهد شد و اغراض در آن راه نیافته و نخواهد یافت. دین جامع و مفیدی که در هر جا و هر موقع قابل اجراست. دینی که توسط خداو ند محیط بر افراد و آگاه به نفع و ضرر حقیقی جوامع وضع شده است. دینی که افراط و تفریط در او راه ندارد را اعتدال را به حد اکمل رعایت مینماید.
«جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا» راه راست و صراط مستقیم همان دین اسلام است که هر که از آن ره قدم بیرون گذارد، در زحمت و عذاب است و در عین راحتی و آسایش در آتش میسوزد و ناراحت و ناراضی است. پس میتوان گفت دنیا را به جهنمی مثل زد که جز با این راه یعنی راه اعتدال و دین اسلام نمیتوان از این آتش رهایی و نجات یافت و از آن گذشت و در اینجا موضوع پل صراط و جهنم واضح میشود و برای اینکه تشبيه دنيا به جهنم به خوبی واضح شود، مثالی ذکر میگردد:
شخص حسود همیشه در زحمت است هنگامی که تمام موجودات آرمیدهاند و خود او در بستر استراحت ميخواهد بیاساید در آتش حسد میسوزد و میسازد. آیا این سوزش و این رنج عذاب نيست؟
پس دنیا برای شخص حسود جهنم است و زندگی در آن سوختن در آتش دوزخ و جز باره اعتدال یعنی همان راهی که دین اسلام نشان داده، یعنی صراط مستقیم گذشتن از این دوزخ دنيا میسر نیست. شاهد بر این مدعا آن که ائمه اطهار علیهم السلام میفرمودند ما از پل صراط گذشتهایم.
[1] به نظر میآید «هم» صحیح باشد و اشتباه تایپی رخ داده است
انجمن اسلامی دانشجویان در شبهای جمعه
(آیین اسلام، سال چهارم، شمارۀ چهارده، شمارۀ مسلسل 169، جمعه 15 مرداد 1326 برابر با 20 رمضان 1365، ص 12.)
صراط الذین انعمت عليهم. راه و روش کسانی را که برایشان انعام کردی قرآن درباره انبیاء و صدیقین و شهدا و صالحین میفرماید اولئك الذين «انعمت علیهم» پس معلوم میشود که اهل نعمت روندگان را راستند برای روشن شدن مطلب مثالی ذکر میگردد.
اگر عدهای در بیابانی بوده و مقدا[ر]ی آذوقه داشته باشند ولی راه را بلد نباشند، ناراحتند ولی اگر کسی راه را بلد باشد و منزل آینده را بداند، اگر آذوقه هم نداشته باشد، راحت و آسوده است و میداند که پس از یک ساعت دیگر باب و مسکن خواهد رسید. در اینجا باید دانست آن کس در نعمت است که به راه راست هدایت شده و از مقصد و هدف اطلاع کامل حاصل کرده است و واضح است که انبیاء و صدیقین و شهداء و صالحین کسانی میباشند که اهل نعمتند و از این جهت راه را دانستهاند و اگرچه بی چیز و فقير باشند آسوده و راحتند زیرا تنها ثروت برای وجود نعمت کافی نیست و چه بسا فقیرانی که از ثروتمندان آسودهتر و راحتترند.
غير المغضوب عليهم ولا الضالين. غیر از کسانی که بر آنان غضب کردی و نه گمراهان.
بیشتر از مفسرین نزول این قسمت را درباره یهودیان و مسیحیان میدانند و چون مطالب قرآن کلی است یهودیان به مغضوب و نصاری به ضالين معرفی شدهاند. معلوم است که مسیحیان به راه افتاده ولی گمراهند یعنی بیحرکت و ساکت در مبدأ سیر و حرکت نایستاده بلکه به راه افتاده و گم شده و راه راست را فراموش کردهاند از این لحاظ نسبت گمراهی به آنان داده شده است.
سورۀ مبارکۀ حمد فهرستی از قرآن مجید است زیرا آنچه در قرآن ذکر گردیده به طور مجمل و مختصر در این سوره بیان میشود.
قرآن از چهار اصل گفتگو میکند: اول توحید، دوم اعمال و اجرای آن، سوم جزای اعمال و چهارم علل اضمحلال و انحطاط یا دوام و باقی ماندن ملل و این چهار اصل در سورۀ مبارکۀ حمد گنجانده شده است.
خدا را میشناسند که مربی و سرپرست عوالم و رحم[ا]ن و رحیم است. از اعمال که پرستش خدا و درخواست یاری از اوست گفتگو میکند. روز جزا و پاداش را یادآوری مینماید و علل انقراض و پایداری اقوام و ملل مختلف را گوشزد مینماید.
به علاوه تمام کلمات این سوره با یکدیگر کاملاً مربوط یعنی هر کلمه و جمله متمم و مکمل کلمات و جملات ماقبل خود است.
لله حمد را اختصاص به خدا میدهد و «رَبِّ الْعَالَمِينَ» عظمت خدا را یادآوری میکند. «الرَّحْمَٰنِ» رحمت عمومی و همگانی و «الرَّحِيمِ» مرحمت خصوصی الله را متذکر میشود. «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» میگوید این یزدان صاحب روز جزاست. «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُن» تکلیف وظيفه بندگان را نسبت به خدا گوشزد میکند. «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» درخواست كمك بندگان را دربارۀ هدایت به راہ راست برای پرستش یزدان بیهمتا بیان میکند و «صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» راه راست را تعیین میکند و«غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ» راه راست را تکمیل کرده و هر گونه ابهام را میزداید .
بسم الله الرحمن الرحيم
الم. راجع به حروف مقطعۀ اول سورهها سخنان زیادی گفته شده مثلاً بعضی آن را کلید رمز قرآن مینامند ولی به طور کلی هنوز ما نمیتوانیم مقصود از این حروف را درك کنیم.
یکی از علمای مصری میگوید حروف مقطعۀ اول يك سوره آیهای را که با این حروف شروع میشود خاطر نشان میکند تا دقت بیشتری در آن به کار رود.
مثلاً اگر کلمه اول آیهای با الم تر شروع شود، الم اول سوره متوجه میکند که آیۀ مزبور دارای مطلب مهمی است ولی این تعریف عمومیت ندارد.
شاید قرآن میخواهد بگوید ای کسانی که قدرت و توانایی ندارید حتی يك سوره كوچك از آن را بسازید «اگر همه یکدیگر را در این کار یاری دهید» این سورهها از همین حروفی که مشاهده مینمایید «الف، لام، وغيره» تشکیل شده و ترکیب یافته است همانطور که اگر مواد یک دانه گندم را بشناسید و بتوانید یک دانه گندم را تجزیه کنید و دریابید از چه ترکیب شده ولی نمیتوانید یک دانه گندم زنده بسازید و اگر مواد ترکیبی يك حشره بدانید قادر به ایجاد حشرهای نیستید و توانایی ترکیب و تشکیل جانور زندهای را ندارید با این حروف کوچک هم که در دست دارید نمیتوانید حتی سورۀ کوچکی بسازید و نمیتوانید روحی را که در جملات قرآن دمیده شود در جملات بدمید و اثری را که تنها مختص به گفتار آفریننده زمین و زمان است در کلام خود ظاهر سازید.
با موضوع دیگری که میتوان برای حروف مذکور در نظر گرفت آن است که قرآن میخواهد با این حروف اذهان مردم را به خود متوجه سازد. همانطور که هنگام تلفون کردن الو میگویند تا مخاطب متوجه شود، در قرآن هم حروف مذکوره برای جلب توجه مخاطبین به کار رفته است. ولی همانطور که نخست گفته شد حقیقت این حروف بر ما مجهول و نامعلوم است.
//پایان متن
نسخه صوتی موجود نیست.
نسخه ویدئویی موجود نیست.
گالری موجود نیست.
طراحی و اجرا: pixad