تفسیر سوره بقره آیات 5 تا 7 در نشریه دانشآموز
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
طلوع قرآن و امتیاز نفوس
آیه ۵-۷
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿٦﴾ خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿٧﴾
ترجمه؛ کسانی که کافر شدند چه آنها را از پیشآمدهای هولناکشان بیم دهی یا ندهی به حالشان یکسان است البته نخواهند ایمان آورد.
خداوند بر دلها و گوشهایشان مهر نهاده و بر بینش آنان پرده آویخته و عذاب دردناک برای آنها است.
«تفسیر»
تابش آفتاب و نفوذ اشعۀ آن در اعماق طبیعت موجودات را از سکون و همسطحی که در تاریکی داشتند بیرون آورده از جهت حجم و حیز طبیعی همه را از هم ممتاز مینماید و فعل و انفعال و اصطكاك در فضای جهان شروع میشود و مواد قابل و مستعد به عشق نور در جنبش میآیند و خود را از عالم بیخبری نزديك به عالم حيات كرده دارای حس و حرکت و جمال نبات و حیوان میگردند، قسم دیگری از عناصر و مواد در طبقات زمین جایگیر شده و گوش شنوائیشان برای اجابت خطوط شعاعی که فرستاده حقاند از کار افتاده و از همه کمالات که برای آنها در پیش است بیخبرند، قسم سومی نیز در بین هستند که به واسطه جاذبههای گوناگون حرکات مختلف دارند و از جهت تردد به جوانب مختلف و راههای غیر مستقیم که پیمودهاند در آخر کار دچار سرگردانی شده و به حیز اول خود باز میگردند.
پس از طلوع قرآن که فروغ باطن است و تابش آن بر نفوس، عناصر مستعد که فطرت و استعداد خداجوئی و کمالشان از جهت تاریکیهای حب مال جاه از کار نیفتاده به حرکت آمده و به یکدیگر ضمیمه گشته کانون حیاتی تشکیل دادند و به سرعت شگفتانگیز و بیسابقه به راهنمائی قرآن رو به استکمال گذاردند؛ این دسته برگزیده متقیانند که معرفی آنها نسبت به نور هدایت قرآن و نتیجه کارشان در سه آیه اول ذکر
شده.
حق فرستاد انبیا را بهر این تا جدا گردد زایشان کفر و دین
حق فرستاد انبیا را با ورق تا گزید این دانها را بر طبق
مؤمن و کافر مسلمان و جهود پیش از ایشان جمله یکسان مینمود
پیش از ایشان ما همه یکسان بدیم کس ندانستی که ما نيك و بدیم
بود نقد و قلب در عالم روان چون جهان شب بود و ما چون شبروان
تا بر آمد آفتاب انبیا گفت ای غش دور شو صافی بیا
گروهی دیگر که مقابل اینهایند وصف حال و تکلیف نسبت به آنها را قرآن کریم با این دو آیه ختم کرده.
از کلمه (کفروا) که فعل ماضی است و دلالت بر حدوث فعل اختیار و ارادۀ فاعل مینماید و معنای لغوی آن پردهپوشی و ستر است میفهمیم که کفر برای انسان عارضی و به اراده است و فطرت حقشناسی و حقجوئی به اسبابی که خود انسان فراهم میکند مستور میشود و چون این پردهها همه جوانب فطرت را پوشاند و روزنه برای كمك هدایت بیرونی باقی نماند یعنی به حد کفر رسید به هیچ خطری متوجه نمیشود و از عواقب رفتار و کردار هیچ نمیاندیشد اگرچه منذری مانند خاتم انبیاء و هادیای مانند قرآن بخواهند او را متوجه کرده و به راه اندازند، کلمۀ انذار، که مقابل ابشار است به کسی نسبت داده میشود که پیشآمد خطری را خود حس کرده و دیگران را آگاهی میدهد.
(ختم الشیء) یعنی آن را به پایان رساند و از آن فراغت یافت (و ختم على الشي) یعنی پایان آن را تصدیق و امضاء کرد به این جهت مهر را خاتم میگویند.
كودك نوزاد چون چشم به این جهان پر شکوه باز میکند نخست نور و ظلمتی آمیخته به هم میبیند و بهتدریج اشکال و رنگهای گوناگون را تمیز میدهد و جهانی میبیند که در حرکت است و شب و روز با جلوههای گوناگون از پیش چشم عبور میکنند و پشت سر یکدیگر جمال خود را عوض مینمایند و هر آنی برای دلربایی نوزاد انسان و دعوت او به عالم نور رویی نشان میدهند و دل او را به کار میاندازند و دل دو قوه بینایی و شنوایی را که دو روزنه است از قلب برای رسیدگی علل و اسباب و پیجویی پشت این پردههای رنگارنگ به تجسس وا میدارند.
در مملکت تو دو گوش و چشم روشن درها است از این به دو در نباشد
هر صدایی که به گوش میرسد دنبال میرود که شنیده را چشم نیز ببیند با پدر و مادر و مربی چون به راه میافتد او را نگاه داشته و از هر چیز پرسش میکند و از جوابهای گنگ و با خشونت آنها دلش آرام نمیگیرد گاه به گریه و ناله درخواست جواب روشن مینماید، و این بی قراری دل و پیجویی برای آن است که بالنتيجه علةالعلل هر حقیقت و راز آفرینش را دریابد و مبادی و غایات را ادراك كند و به سرچشمه این جمال و قدرت و حکمت و پایان خلقت، معرفت و آشنایی حاصل نماید. و این پیجویی و بی قراری در دوره فطرت که دور طفولیت است پیوسته پیش میرود و پروردگار عالم از ظاهر و باطن او را كمك ميكند و متولی کار اوست، و چون این دور تمام شد و دور دیگر آغاز گردید میلها و هواها سر بیرون میکشند و قلب میدان کشمکش و نزاع میگردد در این دور باید انبیاء و پیروان آنها (که حزب اللهاند) او را دستگیری کنند. چه اگر هواها چیره شدند (مانند سرمایهداران و سیاستمدارهای قريش) استعدادها و سرمایههای نفسانی صرف تدبیر و تأمین شهوات شده و بهتدريج قوا از کار افتاده و خداوند به کار دل و گوش خاتمه میدهد و بر آنها مهر مینهد و در نتیجه این مهر پرده و پوشش بر چشمشان باقی میماند. چنانکه مردم بی سواد خط را مینگرند ولی بر چشمشان پرده است و آنچه مردم با سواد میبینند آنها نمیبینند و این پرده از چشم مردم باسواد برداشته شده، چون دل و گوش را برای فرا گرفتن به کار وا داشتند و همچنین برای بی اطلاع از هر دانشی پردهایست که آگاه به آن دانش پرده را برداشته، و عذاب بزرگ حسرتها و دچاری به تاریکیها البته برای چنین مردم است.
دسته سوم منافقیناند که آیات بعد روحیه و شخصیت آنها را رسیدگی میکند و ملت اسلام را از خطر این دسته آگاه مینماید.
// پایان متن
نشریه دانشآموز، سال هفتم، شماره 5 و6، اسفند ۱۳۲۰ و فروردین ۱۳۲۱، صص 1 تا 5
نسخه صوتی موجود نیست.
نسخه ویدئویی موجود نیست.
گالری موجود نیست.