بسم الله الرحمن الرحيم
در این جلسه بحث ربا را پی میگیریم. گفتیم که راجع به ربا بحثی تاریخی وجود دارد که آن ارتباط زیادی به بحث فعلی ما ندارد. همچنین عامل پیدایش ربا و ارتباط آن با بردگی و وضع آن در ملتها نیز هر کدام بحث جداگانهای است. در رُم باستان، که قانونش تا اندازهای روشن است، ربا قانونی بوده و صور مختلفی داشته است. یکی از منشأهای بردگی و بندگی در دنیای قدیم همین ربا بوده است. که اگر بدهکار سر موعد بدهی خود را نمیپرداخت، طلبکار، حق برده کردن و حتی کشتن او را داشت!
در عربستان، ربای معمول، ربای اضعاف مضاعف بوده است و در شهرها بیشتر یهودیان بودند که رباخواری میکردهاند و چون مکه مهمترین شهر شبه جزیرۀ عربستان بود، ربا در آنجا بیشتر رواج داشت و در مدینه کمتر رایج بود. سرمایۀ سرمایهداران عرب هم از همین راه فراهم میآمد. از این جهت، آیات تحریم ربا در مرکز رباخواری عرب، یعنی مکه، نازل شد. بحثهای گذشته، ما را به این نتیجه میرساند که قرآن ربا را به حدود و شرایطی منحصر و معین نمیکند و دیگر اینکه بیع با ربا فرق دارد و قرآن به این موضوع اشاره میکند: «ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا».[1] اینکه در قرآن ربا به شرایط و حدودی منحصر نشده، با آنکه از جهت فهم این حکم لازم بوده است، حاکی است از آنکه این امر از بخشهای قابل تطور احکام قرآن است، مثل نماز و زكات و مانند آنها. به هر حال، اگر بخواهیم حدود ربا را از متن قرآن بفهمیم، باید به وضع محیط و ربای شایع در آن محیط نظر بیاندازیم که قرآن هم به همین نکته نظر دارد و نیز باید در معنی کلمۀ ربا دقت کنیم.
در زمان نزول وحی، ربای شایع همان قرض بوده است و ربا پولی بوده است، نه جنسی و به عنوان قرض داده میشده است. بعد ربح روی اصل سرمایه میآمده اضعاف مضاعف میشده است. از این جهت بعضی گفتهاند که ربای حرام را باید منحصر به ربای قرض دانست. اما بسیاری از فقهای اسلام، با توجه به سنت، ربا را منحصر به ربای قرض نمیدانند. اما آن سنتی که میگویند با ظاهر آیات قرآن خیلی تطبیق نمیکند، چه سنت آن را توسعه داده است، ظاهراً حکم قرآن مربوط به ربای آن عهد بوده است.
میدانیم که پیغمبر حق تشریع نداشته است. به عقیدۀ ما، شارع خداست، نه پیغمبر(ص). ولی پیغمبر میتواند حدود را معین کند. مانند طرز نماز خواندن، تشريع الهی است، ولی کیفیت خواندن آن را سنت بیان کرده است. پیامبر(ص) این سنت را مسلماً من عندی نگفته بلکه يقيناً الهامی بوده است. خود فرموده است که «إن روح القدس نفخ في روعی».[2]
چنانکه گفتیم، کلمۀ «ربا» که در قرآن آمده است از «ربا يربو» است و «ربا» یعنی باد کرد، بزرگ شد، نمو کرد. بنابراین، از همین معنی میتوان دریافت که ربا با «ربح» فرق دارد. ربح سودی است که به سرمایه اضافه میشود. ولی ربا خودش نمو میکند و اضافه میشود. در عربی، به تپهای که خود بالا آمده است «ربوه» میگویند. یا «زبداً رابياً» به کفی گفته میشود که خود بالا آمده است. در سورۀ «روم» میفرماید: «وَمَا آتَيْتُم مِّن رِّبًا لِّيَرْبُوَ فِي أَمْوَالِ النَّاسِ فَلَا يَرْبُو عِندَ اللَّهِ…».[3] یعنی رباهایی که میدهید تا از مال مردم نمو کند، در پیشگاه خدا نمو نمیکند. در هر حال، به حسب نظریات مختلف، سود یا محصول سرمایه است یا محصول کار و چیزی جز این نیست. به عقیدۀ اقتصاددانان نظام سرمایهداری، مال از هر جا آمده باشد مشروع است و باید آن را به جریان انداخت. سرمایه، نیروی کارگر را به کار میاندازد. یعنی سرمایه خود به کار تبدیل میشود و از آن سود به دست میآید. سرمایه تبدیل به عمل میشود و عمل دوباره به سرمایه بدل میگردد. پس سرمایه محصول عمل است. مانند مازاد مزد کارگر که سرمایهای را به کار میاندازد و باز آن تبدیل به عمل میشود. از هر طرف که حساب کنیم، نتیجۀ عمل فکری یا ذهنی یا بدنی است که تبدیل به سود شده. حال چقدر از آن مشروع است و چقدر نیست، کار نداریم. این را «ربح» میگویند که غیر از ربا است. گفتیم که ربا این است که خود پول، به نفسه شروع به باد کردن و بالا آمدن کند. از این معنای لغوی میزانی به دست ما میآید که بدانیم منظور قرآن از ربا چیست. بنابراین اگر تنها از نظر شأن نزول حساب کنیم، مقصود فقط ربای دین و قرض است که تحریم شده، پس چه بگوییم سخنان پیامبر و ائمه در این باب الهامی بوده است و چه بگوییم از قرآن استنباط کردهاند، به هر حال ربای گفته شده در قرآن در این حد نبوده بلکه آن را توسعه دادهاند.
میتوان گفت ربای اصلی و خالص همان ربای پولی است که بدون کار و عملی، ربح و سود میدهد. ربای معاملهای یا بیعی با سنت قطعاً تحریم شده است. چون از آن ربای اصلی حمایت میکند و خود هم جنبۀ ربوی دارد. فقهای اسلام میگویند دو جنسی که با هم از یک نوع باشند، مثل غلات که همه از یک نوع هستند، دو جور کالا که از یک نوع و مکیل و موزون هم باشند، در معاوضات نقدی و یا نسیهای نمیتوان چیزی اضافی گرفت. این حکم شامل کالاهای مکیل و موزون از ارزاق عمومی مردم است که آنها را یا با کاسه کیل میکنند یا با ترازو میسنجند، اگرچه آن دو جور کالا از حیث مرغوبیت با یکدیگر اختلاف داشته باشند. اما کالاهایی که با عدد معاوضه میشود، از شمول این حکم خارج است. بنابراین، تنها در چیزهای با ارزش مکیل و موزون، ربا حرام است. به طور کلی، در کالاهایی از یک نوع و ارزش نمیتوان چیزی اضافی گرفت. دو جنس مكيل و موزون را نه نقداً میتوان معاوضه کرد نه به شکل نسیه. این معاوضه ربای معامله است و آن هم ربای قرض که هر دو مسلماً حراماند.
موضوع ربا فروع دیگری هم دارد که تا حدی در میان فقها اختلافی است ولیکن اکثراً آنها نظر دادهاند که دو شیء مختلف را میتوان با مقداری اضافه معامله کرد، ولی دو شیء مساوی را نمیتوان.
اما دو شیء مساوی را بدون اضافه میتوان معامله کرد، ولی این حکم کلیت ندارد.
این انواع ربا است و کارهای معاملاتی را باید با این احکام کلی مطابقت کرد.
پایان متن //
[1] «این بدان سبب است که آنان گفتند: داد و ستد صرفاً مانند رباست. و حال آنکه خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام گردانیده است». بقره (۲)، 275.
[2] «همانا روح القدس در دل من دمیده است». مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، همان، ج ۱۰۳، باب الاجمال فيالطلب، ص ۳۰، حدیث ۵۶: «قال رسولالله (ص): يا أيها الناس إنه نفخ في روعی روح القدس…»
[3] «و آنچه [به قصد] ربا میدهید تا در اموال مردم سود و افزایش بردارد، نزد خدا فزونی نمیگیرد». روم (۳۰)، ۳۹.
نسخه صوتی موجود نیست.
نسخه ویدئویی موجود نیست.
گالری موجود نیست.
طراحی و اجرا: pixad