دورۀ اول اسلام، دورۀ ظهور و دعوت بود. دورۀ دوم، دورۀ تعليم و تربیت و تأسیس. دورۀ سوم، دورۀ فتح و کشورگیری. دورۀ چهارم، دورۀ تبدیل خلافت به سلطنت و عصبیت عربی. دورۀ پنجم اسلام، دورۀ پراکندگی مسلمانان است بر اثر اختلافات نژادی و مسلکی. حکومت اموی با قدرت عصبيت عربی بر پا شد و آیین را در زیر این پردۀ غليظ از نظرها پوشاند و تا توانست آن را وسیلۀ قدرت و سلطنت استبدادی خود قرار داد تا اینکه زمینۀ عکسالعمل را فراهم کرد. به طوری که ملل نومسلمان به عصبیتهای گذشته خود بازگشتند و در حفظ آثار و عقاید قديم خود پافشاری کردند و کوشیدند که اعتقادات و روایات و خرافات خود را به رنگ آیین اسلام درآورند و جزء تعلميات آن گردانند. تا کار به آنجا رسید که عقاید مسلمانان به رنگهای گوناگون درآمد و با اوهام و عقاید ملل دیگر آمیخته شد و در تمام اصول و فروع اختلافات و کشاکشهایی پدید آمد.
البته، از ادوار پیش هم بعضی اختلافات محدود زمینه داشت ولی اختلافات این دوره به حدی متوقف نبود و پیوسته رو به افزایش میرفت. دور کردن مردم از سرچشمۀ قرآن و باز شدن درهای تأویل و انتشار نظریات گوناگون فلسفی این اختلافات را بیشتر و پابرجاتر میساخت. تا آنکه پیکر جامعۀ اسلامی تجزیه شد و در هر گوشه قدرتی متمرکز گردید که مولود عصبیت و عقیدۀ خاص بود و این قدرت صرف ضعیف کردن و از میان بردن یکدیگر میشد. تودههای اسلامی ادراکاتشان محدود گردید و شرکت در افکارشان رخنه نمود و مسیر انحطاط را پیش گرفتند. در آغاز پیروان اسلام که توحید خالص قرآن آنها را روشن کرده بود، شب و روز در راه آزادی خلق کوشیدند و زنجیرهایی را که افکار و اندیشه مردم را بسته بود، گشودند و ملل را از بندگی سلاطین ستمگر متکبرهایی که ساخته دست جهالت در قرون تاریک بود، رهاندند و به آنها فهماندند که چنگال درندگان را به خیال آنکه دست لطف و محبت است، نبوسید و به لانۀ شيطان و بیشۀ جانوران به گمان اینکه پناهگاه جان است، روی نیاورید و به اندیشۀ رسیدن به سرچشمۀ حیات برای خود با ناخنهای ضعیف گورستان حفر نکنید. ولی بعدها مسلمانان خود به همان چیزهایی که ملل دیگر را از آن میترساندند، مبتلا شدند و روش آنها را پیش گرفتند و در برابر هر جباری سجده کردند و نیروی ایمان و روحيه را از دست دادند و حقایق دین را وسیله اختلاف و نزاع قرار دادند و از معارف دین آنچه را که وسیلۀ به دست آوردن مال و جاه و تقرب به خلفاء بود فرا گرفتند و کلمات و لغات قرآن و احادیث را از معانی اولی خود تغییر دادند و در آیات محکم و روشن قرآن تأویلات بسیار دور قائل شدند. تا این دوره که بیشتر آن با زمان خلافت عباسیها منطبق است، سپری شد و دورۀ انحطاط و زبونی آغاز یافت.
دورۀ ششم دوره انحطاط و زبونی مسلمانان است.
پراکندگی مسلمانان و انحطاط عقیده و اخلاقی آنان سرزمین اسلام را برای حوادث شومی آماده کرده و میدان را برای تاخت و تاز دشمنان دیرین که سالیان دراز مقهور قدرت اسلام بودند، مهیا ساخت. از اواخر قرن چهارم طوفان حوادث از شرق و غرب برخاست. از ناحیۀ غرب صلیبیها زیارت را بهانه کردند و از ناحيۀ شرق چنگیز خان تجارت را مقدمه قرار دادند و تا چندین قرن پیکرۀ اسلام زیر لگد آنها قرار گرفت و اعصاب مسلمانان فرسوده شد و در اثر کشمکشها و جنگهای طولانی کم کم مسلمانان به خواب رفتند و ثروتهای ظاهری و معنویشان به دست دیگران افتاد. در خلال این احوال هر قدر مسلمانان به خواب رفتند، دیگران هوشیارتر و بیدارتر شدند و در خانۀ این خفتگان راه یافتند و دست بر منافع هستیشان گشودند. مدتها گذشت که عالم اسلام در سرزمین رستاخیز انبیاء و زیر آفتاب شرق در بستر تنبلی و راحتی آرمیده و گاهی بر اثر تغییرات جو و احساس گرما و سرما چشم میگشود، ولی چهرۀ موحش دشمن که بر بالینش ایستاده و متوجه اندکی حرکت او بود و همچنین، منظرۀ هولناک قرون گذشته، بار از هوشش میبرد و گاهی چشم میگشود و مردان بیداری را بر بالین خود میدید و از زبان آنها میشنید که میگویند بیدار شوید و به خود آیید؛ سیل بنیانکنی دیوارهای خانهات را گرفته و به زودی به نیستی سوقت میدهد. ولی رو از آنان میگرداند و با آهنگ حزنآلود خود میگفت چه بیعاطفهاند اینان که نمیگذارند مردم آسوده بخوابند و بار دیگر پلک را روی هم میگذارد و آهسته سخن میگفت. مرد ملحدیست که اخلاق نوباوگان را فاسد میکند و آداب گذشتگان را محترم نمیشمارد و به سخنش نباید گوش داد و صلاح همان خفتن و آرمیدن است و جز این وظیفه نباید شناخت. ولی همانطور که لشگر نور و غوغای طبیعت خواه ناخواه خفتگان را بیدار میکند، عالم اسلام هم روز به روز هنگام بیداریش فرا رسید و پرتو معارف و غوغای بیداران و رعد و برق کارزارها همۀ عواملی که مایه بر هم زدن خواب بود، مسلمانان را بیدار کرد و ملل اسلامی به تناسب اوضاع خود پیاپی هوشیار شدند و در راه بیداری یکدیگر کوشیدند.
این دورۀ بیداری را علمای اجتماع و تاریخ آغاز قرن نوزدهم میدانند و ما آن را دورۀ هفتم سیر تاریخی اسلام قرار دادهایم.
دربارۀ این دوره و عاقبت آن، کتابها نوشته شده و بهترین کتابی که در این موضوع است کتاب «اسلام امروز» نویسندۀ معروف ستودارد امریکایی است که تمام نهضتها و افکار و آرایی را که در مسلمانان است و وضعی را که عالم اسلام از قرن نوزده تا امروز به خود گرفته است، شرح میدهد و با بودن چنین آثار فکری و قلمی مورد ندارد، ما وارد این بحث شویم. پس این موضوع را به همین جا ختم میکنیم.
//پایان متن
نسخه صوتی موجود نیست.
نسخه ویدئویی موجود نیست.
گالری موجود نیست.
طراحی و اجرا: pixad