درسهای قرآنی؛ با قرآن در صحنه (2)
بسم الله الرحمان الرحيم
طسم ﴿١﴾ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿٢﴾ نَتْلُو عَلَيْكَ مِن نَّبَإِ مُوسَىٰ وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿٣﴾ إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ ۚ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ ﴿٤﴾ وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ﴿٥﴾ وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ ﴿٦﴾ وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ أُمِّ مُوسَىٰ أَنْ أَرْضِعِيهِ ۖ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي ۖ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿٧﴾ فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا ۗ إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ ﴿٨﴾[1]
طا، سین، میم. این آیات کتاب روشنگر است. [بخشی] از گزارش [حال] موسی و فرعون را برای آگاهی مردمی که ایمان میآورند، به درستی بر تو میخوانیم: فرعون در سرزمین (مصر) سر برافراشت، و مردم آن را طبقه طبقه ساخت؛ طبقهای از آنان را زبون میداشت: پسرانشان را سر میبرید و زنانشان را برای بهرهکشی زنده بر جای میگذاشت که وی از فسادکاران بود و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرودست شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم و ایشان را وارث [زمین] کنیم و در زمین قدرتشان دهیم و از طرفی به فرعون و هامان و لشکریانشان آنچه را که از جانب آنان بیمناک بودند، بنمایانیم. و به مادر موسی وحی کردیم که او را شیر ده و چون بر او بیمناک شدی او را در نیل بینداز و مترس و اندوه مدار که ما او را به تو باز میگردانیم و از [زمرۀ] پیمبرانش قرار میدهیم. پس خاندان فرعون، او را [از آب] برگرفتند تا سرانجام دشمن [جان] آنان و مایۀ اندوهشان باشد. آری، فرعون و هامان و لشکریان آنها خطاکار بودند.
چراییهای «قصص»
قرآن از کلمۀ «قصص» که بعضی آن را جمع و بعضی مفرد گفتهاند، به معنای سرگذشت است. از ریشۀ لغوی آن چنین برمیآید که این کلمه به معنای سرگذشت است، سرگذشتی که ما پیجویی و پیگیری میکنیم. در این سوره نیز سرگذشتی را پیگیری میکنیم. وقتی که در قرآن سرگذشتی نقل میشود، برای سرگرم کردن نیست. در «قصه» اصولا به دنبال چیزی میگردیم. بعضیها «قصص» را به معنای اخباری که به دنبال هم میآید و ربط منطقی با هم دارد گرفتهاند.
حروف مقطعه آیات
«طسم» از حروف مقطع است، که در آغاز چند سوره از قرآن آمده است.[2] این حروف سر هم خوانده نمیشوند. اما حروف مقطع چه معنایی دارند؟ بحثهای فراوان و مفصل دراینباره شده است. بعضی از مفسران گفتهاند که حروف مقطع حکایت از اعجاز قرآن در ارتباط با آیات پس از آن حروف دارد.[3] یعنی همانطور که جهان، با همه عظمت و پیچیدگی، از اجزایی ترکیب شده است که کل منسجم و واحدی را به وجود آوردهاند و میدانیم که پدیدههای طبیعت هم در قرآن به عنوان «آیه» یاد شدهاند و آیات طبیعت و ترکیب آنها با یکدیگر معنای واحدی را به وجود میآورند که این خود اعجازی است در طبیعت، حروف و کلمات و آیات قرآن نیز در ترکیب با یکدیگر، کل منسجم و واحدی را پدید آوردهاند که دارای معنای واحدی است و معجزه پیامبر اکرم(ص) به شمار میرود. الف، لام، میم، طا، سین، میم…، همین حروف ساده، چون با هم ترکیب شوند، آیاتی را عرضه میکنند که معجزه است. تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿٢﴾ (این است آیات و نشانههای این کتاب روشنگر).
«تْلُو عَلَيْكَ مِن نَّبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» ﴿٣﴾ (ما از داستان موسی و فرعون به درستی و به حقیقت برای تو بازگو میکنیم برای کسانی که ایمان آوردهاند، نه برای همه کس).
لفظ «کتاب» فقط به معنای دو جلد و اوراقی که بین دو جلد قرار گرفته نیست؛ كما اینکه مثلا آیه «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ ﴿٢﴾»[4] زمانی بر پیامبر نازل شد که هنوز قرآن به صورت این کتاب فعلی در نیامده بود. خود لغت «کتاب» به معنای تکههای چرم را به هم دوختن و چیزی را به هم چسباندن است. اصولا «کتاب» و «کتابت» حکایت از یک نوع ثبات و الزام دارد. وقتی که قرآن از کتاب یاد میکند، مرادش حقایق ثابت است. این است آیات این کتاب: متنی که ثبات در آن نهفته است.
«مبین» به معنای آشکار است. قرآن کتابی است که آشکار و روشنگر است. اما ما باید آن را ببینیم و آیاتش را حس کنیم، نه آنچنان که بعضی گفتهاند، کتابی است پیچیده که فهم آن فقط مخصوص کسانی خاص است و دیگران یعنی عامه مردم حق نزدیک شدن و استفاده از آن را ندارند! این آیات کتابی است روشن.
«نَتْلُو عَلَيْكَ مِن نَّبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ» ما در اینجا برای پیگیری یک حقیقت، برای باز گفتن سرگذشتی که برای امت تو لازم است و ممکن است سرنوشت امت تو نیز چنین باشد، خبر موسی و فرعون را بر تو و برای کسانی که اهل ایمان هستند، بازگو میکنیم.
در اینجا چند آیه، به طور مختصر و موجز و بسیار زیبا، در زمینۀ انقلاب اجتماعی سیاسی، که به طور کلی همواره در تاریخ مطرح است، بیان شده است. هر پیامبری برای ایجاد انقلابی اجتماعی، فکری، فرهنگی و سیاسی ظهور میکند. زمینه انقلاب اجتماعی که در اینجا از آن یاد میشود، همان زمینه انقلاب فکری و اجتماعی است که موسی فراهم آورد. این زمینه در قرآن اینطور یاد میشود «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ» (به درستی که فرعون در زمین سرکشی و غلو و برترینمایی کرد). فرعون خود را در زمین بزرگ انگاشت. «وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا» (و مردم سرزمین خود را پراکنده و فرقه فرقه کرد).
«يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ» (گروهی از آنان را که همان بنی اسرائیل باشند در سرزمین مصر ضعیف و مستضعف گردانید). «مستضعف» به معنای کسی است که او را ضعیف کردهاند، نه آنکه خود ضعیف است. «يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ» (فرزندان و پسرانشان را میکشت). «وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ» (و دخترانشان را زنده میگذاشت). إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ (به درستی که فرعون از مفسدان بود).
اراده خداوند و حق تعیین سرنوشت
زمینهای که اینجا فراهم شده این است که فرعون طغیان کرده و برای اینکه به طغیان و گردن کشی خود ادامه دهد و حکمرانی کند، از راههایی استفاده میکند. اول از راه تفرقهافکنی بین گروهها، مردم را به طبقات تقسیم میکند. طبقات مختلف و افکار مختلف و زمینههای مختلف درست میکند. چون یک تنه نمیتواند با آنها روبه رو شود، پس زمینه اجتماعیای که میسازد عبارت است از تفرقه: «وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا». چیزی که در طی این نهضت، باعث پیروزی ما شد، وحدت و کنار گذاشتن سلیقههای مختلف بوده است. آنچه امروز دستهای استعمار میخواهند در مملکت به وجود آورند تفرقهافکنی است. دقیقا همان تاکتیکی که فرعون از آن استفاده میکرد. میخواهند با تفرقه انداختن مردم را از هم جدا کنند.
ارادۀ خدا و حکومت مستضعفین
دیگر اینکه فرعون گروهی را محروم میکرد، تا خود بتواند در رأس قدرت بماند. زمینۀ دیگری که از آن استفاده میکرد استضعاف و ضعیف کردن بود. دیگر آنکه فرزندان ذكوری که در آن موقع نیروهای مولد و مبارز و انقلابی از میان آنان برمیخاست، میکشت و زنان را زنده نگه میداشت، چون به فرعون خبر داده بودند که پسری در سرزمین تو متولد میشود و کار تو را تمام میکند. در نتیجه، فرعون نیروهایی را که بیم آن میرفت که خطرآفرین شوند میکشت و آنها را که خطری از ناحیه آنان احساس نمیکرد زنده میگذاشت.
«إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ» و این نشانۀ فساد است. دلایلی که قرآن برای مفسد بودن فرعون ذکر میکند همین کارهاست. به این دلیل او از مفسدان بوده.
«وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ» اما بعد چه اتفاقی افتاد؟ ارادۀ الهی اینطور است: (و ما اراده داریم که منت بگذاریم بر کسانی که در زمین ضعیف نگه داشته شدهاند، «وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ» و آنها را پیشوایان، امام و پیشوا و وارث ملک خویش، سرزمین خویش و سرمایههای خویش کنیم).
وقتی که گفته میشود ارادۀ ما این است، باید دانست که ارادۀ خدا تصمیمی آنی نیست. تصمیم خدا ثابت است؛ یعنی جریان حاکم بر تاریخ، جریان حاکم بر حوادث طبیعت، این است که ما ذکر میکنیم. ارادۀ ما اینگونه است. جریان ثابت و لايتغير حاکم بر طبیعت این است که ما منت بگذاریم بر مستضعفان زمین: «وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ». «منت» به معنای نعمت گرانی است که بر دوش سنگینی میکند. ما اراده داریم نعمتی را که بسیار گران است بر دوش مستضعفان زمین بگذاریم. کلمۀ «منت» حاکی از نعمت زیادی است که حتی ممکن است به کسی که لیاقتش را نداشته باشد داده شود. مثال آن، با توجه به اوضاعی که الان در مملکت ما اتفاق افتاده، این است که تک تک مستضعفان ما احساس میکنند که لیاقت چیزی را که به آنها داده شده است ندارند و منتی است که بر گردن آنها نهاده شده.
«وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ» و ما آنها را به حق حاکمیت سیاسی اجتماعی خودشان برسانیم. نمیگوید یک نفر یا یک گروه را به پیشوایی برسانیم بلکه میگوید همه مستضعفان را پیشوا قرار دهیم. کسانی را که بر حق خودشان حاکماند وارث زمین و وارث امکانات محیط خودشان کنیم.
«وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ» و به آنها در زمین تمکن، مقام و منزلت ببخشیم و به فرعون و هامان و لشکریانشان بنمایانیم آنچه را از آن میترسیدند. به فرعون، این مرکز ثقل قدرت و اقتدار و قدرتی که ظاهراً لايزال مینمود، به این فرعون و هامان و لشکریان، از همین مستضعفان که هیچ چیز نداشتند، قدرتی بنمایانیم که فرعون از آن میترسید. ارادۀ ما این است که با همین مردمان بیچاره و مستضعف که هیچ ندارند، نیرویی بسازیم. قدرتی متمرکز پدید آورند که فرعون و هامان در تصور خود از آن همواره وحشت داشتند. این اراده ماست. این زمینه تقسیم میشود. زمینۀ اجتماعی که قبلاً بدان شکل بوده است و حالا اراده خدا حاکم بر جریان تاریخ است. این مدل را میخواهد پیاده کند. این تقدیر از کجا شروع میشود؟
«وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ». و ما به مادر موسی وحی کردیم که او را شیر دهد. کار از پرورش و تربیت رهبری آغاز میشود که باید در گیر و دار حوادث، به فریاد ملت خود برسد. بر اساس این زمینه، اراده خدا در او متجلی شود و در روش و کاری که او پیش میگیرد، ارادۀ خدا محقق گردد. پس با الهام به مادر موسی(ع) شروع میشود.
«فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ» (ما به مادر موسی الهام کردیم که این فرزند را بپرور و نترس و چنانچه بر جان او بیم کردی، به دریا بیندازش).
«فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ» وقتی که بر جان این فرزند ترسیدی، به دریا بیندازش (و نترس و اندوهگین نباش! ما او را به تو باز خواهیم گرداند و از پیامبران قرار خواهیم داد). همین آیه الهامبخش شاعر نغزگوی ما، پروین اعتصامی، شده و این قطعه را ساخته:
مادر موسی چو موسی را به نیل درفکند از گفته رب جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه گفت کای فرزند خرد بیگناه
گر فراموشت کند لطف خدای چون رهی زین کشتی بی ناخدای
گر نیارد ایزد پاکت به یاد آب، خاکت را دهد ناگه به باد
وحی آمد کین چه فکر باطلست؟ رهرو ما اینک اندر منزلست
پرده شک را برانداز از میان تا ببینی سود کردی یا زیان
ماگرفتیم آنچه را انداختی دست حق را دیدی و نشناختی
در تو تنها عشق و مهر مادریست شیوه ما عدل و بنده پروریست
نیست بازی کار حق، خود را مباز آنچه بردیم از تو، باز آریم باز
سطح آب از گاهوارش خوشترست دایهاش سيلاب و موجش مادرست
رودها از خود نه طغیان میکنند آنچه میگوییم ما، آن میکنند
ما به دریا حکم توفان میدهیم ما به سیل و موج فرمان میدهیم
نسبت نسیان به ذات حق مده بار کفرست این به دوش خود منه
به که برگردی، به ما بسپاریش کی تو از ما دوستتر میداریش؟
نقش هستی، نقشی از ایوان ماست خاک و باد و آب، سرگردان ماست
قطرهای کز جویباری میرود از پی انجام کاری میرود
مابسی گمگشته باز آوردهایم ما بسی بیتوشه را پروردهایم
میهمان ماست، هر کس بینواست آشنا با ماست، چون بیآشناست
ما بخوانیم، ار چه ما را رد کنند عیبپوشیها کنیم ار بد کنند
سوزن ما دوخت، هر جا هرچه دوخت ز آتش ما سوخت، هر شمعی که سوخت[5]
نتیجۀ طغیان
«فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ» آنگاه آل فرعون او (موسی) را پیدا کردند، « لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا » تا برایشان دشمن و باعث ناراحتیشان شود. وقتی که میگوییم اراده خدا، یعنی جریان حاکم بر طبیعت، همین است که موسی، این هسته انفجار دستگاه فرعون، به دست خود آل فرعون از آب گرفته میشود. «فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا» برای اینکه او را که میگیرند، دشمن و باعث دردسرشان شود.
«إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ» به درستی که فرعون و فرعونیان اشتباه کردند. ما در همین انقلاب ایران دیدیم که بسیاری از حوادث توسط خود دشمن پرورده میشد. قم قیام میکرد و بعد تبریز، هر دو را به شکل وحشیانه سرکوب میکردند، ولی همین اقدام زمینه را آماده میکرد برای قیام مردم در جاهای دیگر، سینما رکس را آتش میزد و با همان کار، به دست خودش جرقه در دامان خودش میانداخت. «لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا» تا برایشان ناراحتی و دردسر شود. آنها اشتباه میکنند و باز این اراده خداست.
طبیعت، مجموعهای هدفدار
از این آیات چه نتیجهای میگیریم؟ اولاً در آیه اول میفرماید: «تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ». این آیات کتاب مبین است. کتاب مجموعهای است هماهنگ. اگر طبیعت را در نظر بگیریم، آیات خدا در طبیعت، که هستی را میسازد، مجموعهای هدفدار است. به طوری که در قرآن به کرات اشاره شده که ما آسمانها و زمین را بازیچه نیافریدهایم، بلکه هدف و جهتی دارد. آنچه در کتابی آورده میشود مجموعهای است از کل آن. میتوان یک جهت و هدف را دنبال کرد. بنابراین، بدون ارتباط با هم نیستند از همین کل است که میتوان جهت را فهمید و به هدف رسید. در چهارچوب این جهتگیری کلی و این انسجام موارد و آیات، که جدا از هم است، خداوند داستان موسی(ع) را بیان می کند.
علامه طباطبایی در الميزان میگوید: آنطور از روایات برمیآید که آیات این سوره مکی است و وعدۀ جمیلی است برای مستضعفانی که در مکه به سر میبردند[6]؛ یعنی کسانی که در اطراف پیغمبر بودند و شکنجه و آزار میشدند و هیچ دورنمایی از پیروزی و قدرت جلو چشمشان نبود. خداوند این اصل را به عنوان قانون حاکم بر جهان آفرینش و سنت طبیعت ذکر کرده است. در بیانات حضرت علی(ع) آمده است که روزگار و تاریخ همچنان که بر گذشتگان رفت، بر ما هم خواهد رفت.[7]
این آیات وعدۀ زیبایی است به یاران مستضعف پیامبر یعنی همان طور که ما قوم موسی را دریافتیم، اراده کردهایم شما مستضعفان را نیز به پیروزی برسانیم و وارث و در دست گیرنده سرنوشت خودتان قرار دهیم.
این بحث را در اینجا تمام میکنم و توصیه میکنم که داستان موسی(ع) و سنت خدا و قانون حاکم بر جهان را در سورۀ طه، انبیا و بقره پیگیری کنید.
//پایان متن
[1]) قصص (28)، 8 – 1
[2] ) «این حروف که در لغت عرب ۲۹ حرف است، در ۲۹ سوره با حساب مخصوصی آورده شده است». نک: طالقانی، سیدمحمود، تفسیر پرتوی از قرآن، تهران، شرکت سهامی انتشار، ج ۱، ذیل آیه اول سوره بقره.
[3]) اقوال در مورد حروف مقطعه نک: الطبرسی، مجمع البیان، همان، ج ۱، صص ۱۱۲-۱۱۳، ذیل آیه اول سوره بقره و محمدبن عبدالله زرکشی، البرهان في علوم القرآن، بیروت، دار المعرفة، ج ۲، ۱۴۱۵ه، ۱۹۹۴ م، ج ۱، صص ۲۶۱_۲۶۶.
[4] ) «این است کتابی که در (حقانیت آن هیچ تردیدی نیست؛ [و] مایه هدایت تقواپیشگان است». بقره (۲)، ۲.
[5] ) اعتصامی، پروین، دیوان، تهران، قدیانی، پنجم، تابستان ۱۳۷۵، مثنویات، «لطف حق»، صص ۵۱۴-۵۱۹.
[6] ) طباطبایی، علامه سیدمحمدحسین، الميزان في تفسير القرآن، قم، اسماعیلیان، ۱۳۷۱، پنجم، ج ۱۶، ص ۷، ذیل آیات ۱-۴ سوره قصص
[7] ) «عباد الله، إن الدهر يجري بالباقين تجربه بالماضين». (بندگان خدا، روزگار بر آیندگان چنان میگذرد مانند گذشته به گذشتهگان). نهج البلاغه، عبده، خطبه ۱۵۲ و صبحی صالح خطبه ۱۵۷
کتاب درسهای قرآنی: با قرآن در زندان، در خانواده، در صحنه، (مجموعه آثار آیتالله طالقانی، جلد اول)، به همت مجتمع فرهنگی آیتالله طالقانی، نشر شرکت سهامی انتشار، 1386، چاپ دوم 1387، صص 379 تا 385.
نسخه ویدئویی موجود نیست.
گالری موجود نیست.
- آیتالله طالقانی, اخلاق و تربیت, استعمار, اعجاز قرآن, انقلاب اسلامی, پروین اعتصامی, پیشخوان, تفرقه, تفسیر قرآن, حاکمیت سیاسی, حروف مقطع قرآنی, حضرت موسی, حکومت مستضعفان, حکومت مستضعفین, زمینههای انقلاب, سخنرانی, سورۀ انبیا, سورۀ بقره, سورۀ طه, سیاست و اجتماع, سینما رکس, شرکت سهامی انتشار, طاغوت, علامه طباطبایی, فرعون, فساد, قرآن و نهجالبلاغه, قصص قرآنی., قیام تبریز, قیام قم, کتاب درسهای قرآنی, کتاب مبین, مذهبی, مستضعف
- اخلاق و تربیت, سیاست و اجتماع, قرآن و نهج البلاغه
- شرکت سهامی انتشار