بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ».[1]
(از شکیبایی و نماز یاری جویید. و به راستی این [کار] گران است، مگر بر فروتنان؛ همان کسانی که میدانند با پروردگار خود دیدار خواهند کرد و به سوی او باز خواهند گشت.)
استعانت از «عون» است و عون یعنی کمککار و امدادکننده. چه چیز انسان را باید کمک کند و در برابر چه باید به او کمک رساند؟ انسان، در هر مرتبه و مقامی که باشد، موجودی ضعیف و عاجز است. با همۀ فکر و تدبیری که دارد در مقابل مسائل حیات درمانده است. نه تنها در مقابل فقر و مرض و بیچارگی ناتوان است بلکه از دست خودش هم در امان نیست و از عهدۀ خودش هم نمیتواند برآید. این بیچارگی و ضعف در بشر هست. هر قدر قدرت تدبیرش آسمان و زمین را مسخر کرده باشد، از این ضعف گریزی ندارد. همۀ تقلاها و تلاشهای او برای رسیدن به قدرت و مال و علم و… برای جبران همان ضعف و ناتوانی است. ولی آیا این تلاشها، بیچارگی و ضعف آدمی را چاره خواهد کرد؟ از همان هنگام تولد، شبح مرگ و فنا آدمی را مضطرب و نگران میکند. عموم مردم این اضطراب را دارند و با هیچ چیزی در دنیا نمیتوان آن را در وجود انسان نابود کرد. اختراعات و صناعات فقط در نظر کوتهفکران انسان را قوی کرده است. این صناعات بر اضطراب آدمی افزوده است. این اضطراب و دلهره به خصوص در مردمی که رو به هدفی دارند و مسئولیتی برای خود میشناسند، بیشتر است. چه آنان کار مهم و دشواری در پیش دارند. آیهای که خوانده شد شاید خطاب به همانها، یعنی مسلمانانی است که در راه حق جهاد میکردهاند و پیش میرفتهاند.
اما تلاشهای انسان برای رسیدن به آرامش چگونه باید به ثمر برسد؟ و اگر مقصدی و هدفی در زندگی دارد، برای رسیدن به آن چه باید بکند؟
این موفقیت منوط به پیروزی در سه جبهه است. اول جبهۀ طبیعت. یعنی برکنار داشتن حواس و ادراکات خطا. چون بخشی از شخصیت انسان متشکل از این قواست که عوامل طبیعیاند. دوم جبهۀ مردم. یعنی اجرای تعهدات و مسئولیتهای اجتماعی و انسانی و سوم جبهۀ نفس. یعنی جبهۀ مبارزه با خود. آن عواملی که در خود انسان با شخصیت او در مبارزهاند. مانند جهل، بدبینی، عواطف نابجا و امثال آنها که ممکن است باعث شکست او در جبهههای دیگرش شوند. در حقیقت مهمترین جبهۀ مبارزه همین است. اگر انسان در این مبارزه پیروز شد، در دو پیکار دیگر خود نیز غلبه خواهد کرد. تا هنگامی که انسان مغلوب مبارزان داخلی، یعنی عواطف و شهوات خویش است، نمیتواند در صحنههای دیگر پیکار پیروزی به دست آورد.
نوشتهاند مسلمانان که از جنگ احد برمیگشتند، در عین تلفات دادن و به دست نیاوردن فتح نهایی خوشحال بودند. در سورۀ «آل عمران» دو منظره را قرآن برای مسلمانها تصویر میکند: منظرۀ جنگ بدر و منظرۀ جنگ احد.[2] در جنگ بدر مسلمانان با کمترین عده و سلاح بزرگترین فتح را کردند، چنانکه مورخان این پیروزی را دالان تمام فتوحات اسلام دانستهاند. در این جنگ، سلاح و عدۀ دشمن چندین برابر سپاه اسلام بود و مسلمانان هم بیسلاح و هم فقط ۳۱۳ تن بودند و آمادگی جنگ هم نداشتند. فقط ۴ یا ۵ شتر و چند نیزه و شمشیر با خود داشتند ولی به چنان فتحی نائل شدند که ابداً آن را پیشبینی نمیکردند.[3]
قریش برای تلافی این شکست شرمآور، قوای خود را با عدۀ زیادی از قبایل هم پیمان با عرب به طرف مدینه حرکت داد و جنگ احد درگرفت و مسلمانان شکست خوردند.
این آیات شکست و پیروزی آنها را چنین توجیه میفرماید که در بدر متکی به خدا بودند و در احد به خود متکی شدند و از دستور فرماندهی سرپیچی کردند.
در هر حال، مسلمانان پس از بازگشت به خود میبالیدند که با دادن آن همه شهید، ثوابشان بسیار زیاد است و میگفتند: «فقد رجعنا من جهاد الاكبر» و پیغمبر(ص) به آنان فرمود: «لا، هذا جهاد الاصغر؛ عليكم بالجهاد الأكبر».[4] بنابراین، اولین جهاد، جهاد انسان با نفس خود است که اگر توانست بر آمال و شهوات و عواطفش پیروز شود، همیشه فاتح است. «جهاد مع نفسك التي بين جنبيك»[5]. پس، اگر مغلوب اوهام و شهوات خود باشی، همیشه اسیری! اولین جبهه در خود انسان است. «وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ» با این دو عامل معنوی است که میتوان در این جبهه پیروز شد. «صبر» ارادۀ قوی پایداری در دفاع از حق است، به طوری که شهوات و خواستها و عواطف نتوانند او را از جا بکنند. صبر، قدرت مقاومت در اجرای وظیفه و عقبنشینی نکردن است. عواطف و انفعالات و دغدغهها و نگرانیهای بیمورد، انسان را مغلوب میکند. قرآن میفرماید با استعانت از نیرویی مافوق خودت که نماز است، بر خودخواهیها و بدبینیها و عقدههایت غلبه کن. «سبحان ربي العظيم و بحمده». باید جنبههای خیر و صلاح بر عواطف غلبه کند. «وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ» صبر و نماز هر دو دشوار و هر دو سنگین است و همچنین ایستادگی در برابر شهوات و عواطف خود، مگر کسانی که دل خاشعی دارند و در اشتباه نیستند و خود را نگرفتهاند و عادات بد دلشان را سخت نکرده است. میدانند که رو به قدرت بیحدی آوردهاند، همان قدرتی که آنان را آفریده است و در مقابل عظمت او قلبشان میلرزد، این است معنای خشوع. نماز و صبر دو نیروی یاریکنندهاند برای پیشرفت انسان در جبهههای داخلی و اجتماعی و طبیعی و البته تحمل آن سنگین است جز برای خاشعان.
خاشعین چه کسانی هستند؟ آنان که چشماندازشان وسيع و بالا است و دلشان برای دریافت حق باز و منشرح است. هر چه میدان نظر بازتر باشد، خشوع بیشتر است. «الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَاقُو رَبِّهِمْ». گمانشان این است که به دیدار پروردگار نائل میشوند و لذا خشوع در آنها پیدا میشود و اتصال به حق مییابند. «وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ». ایناناند، خود را فانی نمیدانند و بلکه ابدی و جاوید میدانند و میخواهند خود را به عرصۀ کمال برسانند.
پایان متن //
[1] ) بقره (۲)، ۴۵-۴۶.
[2] آل عمران (۳)، ۱۲۱-۱۲۶: «و [یاد کن] زمانی را که در جنگ [احد] بامدادان از پیش کسانت بیرون آمدی [تا] مؤمنان را برای جنگیدن، در مواضع خود جای دهی، و خداوند، شنوای داناست. آن هنگام که دو گروه از شما بر آن شدند که سستی ورزند با آنکه خدا باورشان بود. و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند. و يقيناً خدا شما را در جنگ بدر(با آنکه ناتوان بودید) یاری کرد. پس، از خدا پروا کنید. باشد که سپاسگزاری نمایید. آنگاه که به مؤمنان میگفتی: آیا شما را بس نیست که پروردگارتان، شما را با سه هزار فرشته فرود آمده، یاری کند؟ آری، اگر صبر کنید و پروا پیشه کنید، و با همین جوش [و خروش] بر شما بتازند، [همانگاه] پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشاندار یاری خواهد کرد. و خدا آن [وعدۀ پیروزی] را جز مژدهای برای شما قرار نداد تا بدین وسیله شادمان شوید و دلهای شما بدان آرامش یابد و یاری جز از جانب خداوند توانای حکیم نیست.»
[3] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ج ۲، ص ۱۱۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، همان، ج ۱۹، باب غزوة بدر الكبری، ص ۲۰۶.
[4] «گفتند: ما از جهاد اکبر بازگشتهایم. و پیامبر (ص) فرمود چنین نیست. این جهاد اصغر است و بر شماست جهاد اكبر». مجلسی، محمدباقر، همان، ج ۱۹، باب نوادر الغزوات و جوامعها، ص ۱۸۲، حدیث ۳۱؛ همان، ج ۷۰، باب مراتب النفس و عدم الاعتماد عليها، ص ۶۵، حدیث ۷.
[5] «جهاد تو جهادی است بر ضد نفسی که در درون تو است»، «أغدى عدوك فيك التي بين جنبيك». نک: مجلسی، همان، ج ۷۰، ص ۶۴، حدیث ۱.
نسخه صوتی موجود نیست.
نسخه ویدئویی موجود نیست.
گالری موجود نیست.
طراحی و اجرا: pixad