طبایع الاستبداد کواکبی
اکنون بیمناسبت نیست که قسمتی از مطالب کتاب طبايع الاستبداد را در اینجا بیاوریم. کواکبی قیافۀ عمومی محیط استبداد را در صورت حسب و نسب استبداد اینطور بیان میکند: «اگر استبداد به صورت مردی درآید و از حسب و نسبش بپرسی، میگوید من شرم، پدرم ظلم، مادرم بدی و بدرفتاری، برادرم مکر و حیله، خواهرم درماندگی، عمویم ضرر، داییام زبونی، فرزندم فقر، دخترم بیکاری، وطنم خرابه، خویشاوندم جهل است.»
میگوید: مگر نه این است که علمای امت اجماع نمودهاند که منکرتر از هر منکر ظلم است، پس چرا نباید از این منکر جلوگیری شود؟ و باید با ریشۀ این منکر مبارزه کرد. زیرا تا ریشۀ آن ثابت است، ثمرات زهرآگین آن با کمک شیطان به صورتهای گوناگونان باقی است. بدین جهت، باید در اصل و فرع و آثار و نتایج استبداد که ریشۀ ظلم است، بررسی نمود و در نظر و آرای علمای دین و اجتماع دقت کرد. خلاصۀ آراء از این قرار است:
عقل و تاریخ و مشاهده گواه است که در محیط استبداد، وزیر بزرگتر همان فرومایۀ بزرگتر است. چنانکه به حسب مقامات و پستها هر که پایینتر است، شخصیت بیشتر دارد.
درجات استبداد را چگونه باید به دست آورد؟ مثلاً اگر بخواهیم بدانیم که «نرون» ظالمتر و مستبدتر بوده یا «تیمور لنگ»، علمای اجتماع میگویند: درجۀ استبداد به اندازه ترس مستبد و حریم گرفتن از مردم است. چنانکه اندازۀ عدل زمامدار به حسب امنیتی است که در میان مردم دارد.
ملت مسئول است. هر حکومت عادلانهای که از مسئولیت و مؤاخذه مصون باشد و ملت از جلوگیری و مؤاخذه غفلت و کوتاهی نماید، به زودی مبدل به استبداد میشود و از غفلت مردم و قدرت سپاهی برای کوبیدن ملت استفاده مینماید.
مستبد انسان عادی است و فرد عادی مردم در میان حيوانات به گوسفند و سگ انس میورزد. شخص مستبد دوست دارد که مردم مثل گوسفند شیر و پشم بدهند و مانند سگ متملق باشند. مردم باید خود را مانند اسب بدانند که اگر خدمت شد، خدمت نماید. اگر آزارش کردند، چموشی کند. باید هشیار باشد که برای خدمت به مستبد آفریده نشده بلکه مستبد خادم او است.
کدام بیشتر میترسند، مستبد یا ملت؟ بدون شک ترس ظالم مستبد بیشتر است. زیرا ترس او از روی علم است و ترس مردم از جهل. ترس او از انتقام به حق است و ترس مردم از توهم و احتمال بیچارگی. ترس او از جان و قدرت است و ترس مردم برای چند لقمه نان و غذاست و زندگی که به آن انس گرفتهاند. بدین جهت، گاهی مستبد به تظاهر کارهای خوبی انجام میدهد تا چنانکه زندگی و سرمایههای طبیعی مردم را در اختیار دارد، دلها را نیز مالک شود.
مستبد هر چه بر ظلم بیافزاید، ترس و وحشتش بیشتر میشود. تا آنجا که از اطرافیان و سایۀ خیال خود میهراسد. بسیاری از مستبدين زندگیشان به درندگی و دیوانگی ختم شده است.
چرا مستبد با علم دشمن است؟ مستبد علم را به ذاته و از جهت نتایجش دوست نمیدارد. چون علم قدرت و سلطنتی است که از هر قدرتی نیرومندتر است. پس ناچار هرگاه که چشم مستبد به روی عالمی بیافتد، خود را کوچک میبیند. به این جهت نمیخواهد روی عالمی را ببیند و اگر بخواهد از عالم روحانی یا طبیب یا مهندس استفاده کند، از فرومایههای متملق این دستهها میگزیند. آنچه بیش از هر چیز میترسد این است که مردم حقیقت آزاد منشی را بشناسند و به عظمت و قدرت سازمان نفسی و عزت آن پی برند و به رموز شرافت و حقوق و راه مبارزه با ظلم و به مقام انسانیت و وظایف و مسئولیت آشنا شوند.
از مکرهای مستبدين، این است که گاهی به نام عدالت از عمال خود انتقامجویی میکنند تا همۀ مردم را خشنود سازند و هم قدرت مقاومت احتمالی عمال خود را خرد کنند. هم فرومایهتر از آن شخصی را به جای وی بنشانند، مکر و نقشه شیطانی دیگر مستبد این است که وسایل عیاشی و خوشی را برای عموم اطرافیان خود فراهم میسازد تا آنجا که عادت شود و یکسره تسلیم اراده او شوند و به وسیله آنها ملت را ذلیل نماید. همین کار را با سران دینی و دستهجات دیگر مینماید. بعضی از عمّال خود را با مال فراوان قدرت میدهد و با نامها و القاب و نشانها آنها را مفتخر و مردم را مرعوب مینماید و دست ظلم عمّال خود را باز میگذارد تا مردم را از آنها متنفر گرداند و چارهای جز پشتیبانی و اجرای منویات او نداشته باشند.
این قسمتی از مطالب کواکبی است دربارۀ طبیعت و خوی استبداد، مطالب و تحقیقات بیشتر و عمیقتری دارد که ذکر آن به طول میانجامید و بحث مهم این کتاب تأثیر استبداد در دین و علم و شرافت و اخلاق و تربیت است و خطرناکتر این است که ملتی که مدتها در زیر فشار ظلم و استبداد به سر برد، ذلت برای آن طبیعت ثانوی میگردد و دیگر احساس عزت نمیکند بلکه مفهوم عزت و شرف را درک نمینماید.
در برابر حکومت استبدادی ظالمانه، حکومت عدل و قانون است. چنین حکومتی خود را نگهدار و مجری قانونی میداند که به سود همه و برای همه است و در سایۀ آن استعدادهای مادی و معنوی ملت رشد مینماید و حاكم و عمّال آن را ملت از خود میداند و در حدود قانون همه آزادند و در برابر آن همه یکسانند و امین بر مال و جسم و اخلاق و شرافت ملت است. در تاریخ کم و بیش نمونههای بسیاری دارد و همین دلیل بر آن است که وجود آن ممکن است. ولی خواستن و خواستگاری این جمال اجتماعی مهرش هشیاری و فداکاری ملت است. چنین محیط عادلانه سایۀ بهشت است که گویا همۀ مردم در خوشی و لذت جاویدان به سر میبرند و ترس و نگرانی در میان مردم نیست.
کتاب دیگر مرحوم سید کواکبی کتاب «ام القریه» است. این کتاب را بعد از طبايع الاستبداد نوشته است. کواکبی بعد از مسافرتهایی که به کشورهای اسلامی نمود و از نزدیک وضع عالم اسلام و مسلمانان را بررسی کرد و به علل عمومی و خصوصی انحطاط مسلمانان برخورد متوجه شد که علت فقر عمومی مسلمين تفرقه و اختلاف است و رفع آن به دست حکومتها ممکن نیست. زیرا حکومتها محكوم سیاستهای روز هستند و هیچگاه نمیتوانند برای همیشه با هم نزدیک باشند بلکه برای دوام حکومت خود اختلافات را دامن میزنند. چنانکه گفته شد فکر اجتماع و شورای اسلامی از آیات قرآن و روش رسول اکرم (ص) سرچشمه گرفته است.
در این کتاب، محل و چگونگی این اجتماع را طرح نموده. بعضی این کتاب را داستان تخیلی میدانند ولی گویا در مسافرت حج چنین اجتماعی صورت گرفته ولی به صورت کوچک و سادهای و بعضی از نمایندگان کشورهای اسلامی در آن بودهاند. آنگاه این صورت کوچک را کتاب ام القرى (مکه مکرمه) تکمیل نموده و مفصلتر آورده. در این کتاب از زبان علما و مردان متفکر اسلامی وضع پنجاه سال پیش کشورهای اسلامی را ممثل کرده و دردها و گرفتاریهای هر یک از محیطهای اسلامی را بیان نموده و راههای علاج را بررسی کرده. همین کتاب است که منشأ فکر و نظریه مؤتمرهای اسلامی شده و از خیال و به تدریج صورت واقعی مییابد و انشاءالله بر خیر و خدمت مسلمانان قیام مینماید.
//پایان متن
مجلۀ حکمت، دورۀ چهارم، شمارۀ ۴، مسلسل 76، بهمن ماه ۱۳۳۹ شمسی، شعبان ۱۳۸۰ قمری، صفحه ۵- ۸
نسخه صوتی موجود نیست.
نسخه ویدئویی موجود نیست.
گالری موجود نیست.