قائد معنوی مسلمانان دنیا
به مناسبت ولادت امام حسین (ع)
هنگامی که آفتاب نبوت از افق مدینه بالا آمد و معارف قرآن رو به افزایش بود و نیروی کفر و تاریکیهای جهالت پی در پی اعلامیه عقبنشینی صادر میکرد، همان وقتی که هستۀ اولی معنویت و حقیقت و تشکیلات اسلام محکم میگردید و مردان عالی قدر از میان شهر کوچک مدینه برای نجات دنیا تربیت میشدند. دست رحمت حق ذخیره و نیروی معنوی گرانبهایی به نام حسین تهیه مینمود. تا برای همیشه فرمانده قوای معنوی مسلمانان باشد و جنبش خداپرستی و اصلاحی همواره باقی و زنده بماند. برای پیدایش چنین مولود مبارکی همه گونه علل و اسباب معنوی و طبیعی به تدبیر پروردگار حکیم فراهم گردید. از خانوادهای متولد شد که تمام سلسلۀ نیاکانشان دارای خون پاک و فضائل معنوی بودند و کانون تمرکز رشتههای آن فضائل و مواریث، خانۀ فاطمۀ اطهر شده بود. بالاتر از همه، آن خانه کانون نور نبوت و وحی الهی و مرکز انقلابهای فکری و معنوی بود. شعاعهای آن نور به تمام جهات عالم از این خانه منتشر و پخش گردید و تا ابد محل انعکاس خطوط روشن هدایت و معرفت و ربط با خالق عالم همین خانه است. از میان تمام این علل و اسباب توارثی و خونی و محیط نورانی و تأثیرات روحی، وجود مقدس حسين (عليه السلام) در سال چهارم هجرت پا به دنیا گذارد.
بزرگان دین برای آنکه تودۀ مسلمانها متوجه تأثیر خون و فکر و محیط خانوادگی باشند و مبادی عظمت حسین را خوب بشناسند، دستور فرمودند که چون به پیشگاه مقدس حسین سلام میکنید، بگوید: من شهادتی میدهم که نوری بودی در صلبهای مردان عالی و با فضیلت و رحمهای پاک. ناپاکیهای جاهلیت تو را آلوده نکرد و پردههای ظلمت آن، تو را نپوشاند.
زیرا که بچۀ انسان تنها مولود جسم و طبیعت نیست بلکه بیشتر مولود افکار و اخلاق و محیط خانوادگی و اجتماعی است. به این جهت، اسلام برای پاکی نسل دستورات جامع و دقیقی بیان نموده. همین حسین با عظمت روز عاشورا در برابر آن همه قدرت دشمن گفت: «دامنها و شیر پاکی که جسم من را تربیت کرده و دماغهای عالی که روح من را پرورش داده، اجازه نمیدهد که از مردان پست و حکومت پلید اطاعت کنم!!»
پیغمبر اکرم برای تکمیل شخصیت حسین (ع) پس از ولایت، خود مباشر تربیت او گردید. نخست با زبان خود کام او را برداشت و با بوسهای که پیشانی او نمود و نظر عمیقی که به دیدگان نوردیدهاش دوخت، اسراری از مبانی نبوت و قدرت را در خاطر پاکش جای داد. بیش از هر صوتی، او تار گوشش را به بانک اذان و اقامه متأثر نمود تا در برابر هیچ نیرویی جز عظمت حق خضوع نکند و هدفش فقط اجرای مرام قرآن و مبارزه با باطل باشد. دو قوچ سیاه و سفید برایش قربانی کرد. تا عشق فداکاری و قربانی برای خدا را در دلش بطور کامل بپروراند! تا سن هشت سالگی مدرسه تربیتش دامان پیغمبر (ص) بود. روح باطراوات او را برای درک معارف الهی و کارهای بزرگ پرورش میداد و با کلمات جامع خود آنچه میبایست بداند به او میآموخت.
بعد از آن تا مدت سی سال با پدر بزرگوارش على عليه السلام بود. اوضاع و احوال مسلمانان را با دقت مینگریست. بنا به گفتۀ مورخین، مانند فتح آفریقا و قسطنطنیه و جنگ طبرستان با مجاهدین اسلام همراه بود. در جنگ جمل و صفین و خوارج ملازم پدر بزرگوارش بود. تا آنکه با چشم خود دید که پدرش در محراب عبادت کشته شد. بعد از پدر ده سال با برادرش امام حسن مجتبی بود و طغیان و خودسری و بی قانونیهای حکومت معاویه را میدید. میدید چگونه بچههای سگباز و شرابخوار بنی امیه، عرض و ناموس و جان و مال مسلمانها را بازیچه هوسهای خود قرار دادهاند و مردان خداپرست و مؤسسین اولی چگونه هر یک پس از دیگری به دست آنها کشته میشوند. تمام اینگونه فجایع و تیرگیها و اوضاع عالم اسلام را مشاهده میکرد ولی چون برادر بزرگوارش امام وقت بود و با معاویه پیمان و عهد داشت، چاره جز سکوت نداشت. تا احترام عهد و پیمان از میان نرود. چون در سال شصت هجری معاویه مرد. یزید به والی مدینه وليد نوشت که از حسین بیعت بگیرد. با آن که نیروی معنوی مسلمانها در مدت تسلط معاویه فرسوده و سست شده و قدرت دستگاه بنی امیه بر سراسر جهان اسلام نفوذ داشت، سیدالشهداء مخالفت خود را آشکار کرده و به قول فاضل معاصر مصری شیخ علائلی، اساسنامۀ نهضت خود را در جواب والی مدینه بیان نمود و این اساسنامه را برای همیشه سرمشق مسلمانهای جهان قرار داد. یعنی چون کار جامعه مسلمین با این پایه فساد برسد، باید تحت فرمان امام شهید برای نجات جامعه در هر زمان مسلمانها قيام کنند. آن اساسنامه این بود که به والی مدینه گفت: «ما خانوادۀ نبوت و کانون رسالت و محل نزول فرشتگانیم. خدا دین را به وجود ما آغاز کرده و به وسیلۀ ما کامل نموده. یزید مرد فاسق و شرابخواری است. مردم بیگناه را میکشد و پردۀ دین را هتک میکند. مثل من کسی نباید با او بیعت کند.»
بعد از آن، از مدینه به سوی مکه حرکت نمود. چهار ماه در مکه توقف فرمود و در این مدت از تمام شهرها و مراکز بزرگ مردم به سوی مکه روی آوردند از کوفه و بصره که دو شهر لشگری بزرگ بود. پی در پی نامهها و نمایندههایی فرستاده شد. چون عازم حرکت به طرف کوفه گردید، در شب هشتم ذیحجه اصحاب و یارانش را جمع کرد و تصمیم خود را بیان فرمود. گفت: «سپاس خداوند راست. اراده و قدرتی جز برای ذات او نیست. نقش مرگ بر فرزند آدم بس زیبا است. چنانکه گلوبند در گردن دوشیزگان زیبا است. من بسیار شیفته نیاکان پاک خود هستم. چنانکه یعقوب شیفته روی یوسف بود. برای من خوابگاه ابدی اختیار شده که حتماً به آن خواهم رسید. گویا مینگرم که قطعههای بدن من را گرگان گرسنه بیابانها قطعه قطعه خواهند کرد. تا شکمهای گرسنه خود را از آن سیر کنند. از روزی که قلم تقدیر رسم نموده، چارهای نیست. رضای ما خاندان نبوت رضای خداست. بر هر مصیبتی که از جانب خداست، صبر خواهیم کرد تا به ما اجر بردباران را کامل بدهد. تار و پود پیغمبر از او جدا نخواهد ماند. جملگی در حظيره قدس (بارگاه ربوبی) به هم پیوسته خواهد شد تا چشم پیغمبر به چنین خاندانی روشن شود و وعدۀ او منجز گردد. پس هر کس آخرین قطرۀ خون قلب خود را در این راه رایگان میدهد و بر ملاقات پروردگار خود تصمیم خللناپذیر دارد با من کوچ کند. چه من بامدادان کوچ خواهم کرد انشاءالله.»
این یک قسمت دیگر از سخنان آن حضرت است که دربارۀ این نهضت و قیام بزرگ فرموده. از مکه تا کربلا و شب و روز عاشورا سخنان زیادی از این قبیل آن حضرت بیان نموده که مانند ثابتات عالم به طور روشن و واضح باقی مانده. تا خط سیر و برنامه همیشگی برای مسلمانان دنیا باشد. آری؛ تمام اقدامات و حرکات و سخنان آن حضرت باقی است تا هر وقت روحیه مسلمانان سست شد و غلهای عادات بد خواست آنها از حرکت باز دارد و در برابر شهوات و خوهای زشت زبونی نشان دادند، روح آزادی بخش و فرمانده معنوی آنان باشد. نیروهای با اقتدار موافق یا مخالف روز از میان میرود ولی این نیروهای الهی همیشه بر دلهای عموم مسلمانان مسلط است و در هر حال تجدید میشود و به مقتضای زمان بافتههای بدخواهان را باطل میکند و اندیشههاشان را عقیم مینماید. این حکومت و اقتدار به واسطۀ ضعف مسلمانان ممکن است گاهی ضعیف شود ولی از میان رفتنی نیست. چون حکومت بر دل و وجدان است و دست شیطان از آنجا کوتاه است. قدرت ماده و طبیعت و جلوههای آن تا سر حد قلب و وجدان میباشد ولی در باطن قلب و وجدان تسلطی جز برای حق محض نیست. پس فرمانده و قائد معنوی مسلمانان دنیا همیشه حسین است. نام او، اقدام او، سخنان او، قبر او، زندگی، غیرت و ایمان میبخشد. حسین پس از ابراهیم خلیل و رسول اکرم، سوم کسی است که از خانۀ خدا، در راه خدا، برای نجات خلق و اصلاح حال مردم و در راه رضای خدا قيام نمود. پس همیشه با برکت بوده و همیشه با برکت میباشد. تبریک حقیقی سزاوار مقدم و میلاد مبارك او است. خداوند برکات او را بیشتر مشمول حال ما گرداند.
//پایان متن
آیین اسلام، سال ششم، شمارۀ دو (تک شماره)، صص 12، 13
نسخه صوتی موجود نیست.
نسخه ویدئویی موجود نیست.
گالری موجود نیست.