نمونهای از فجایع دستگاههای دینی
اروپا و اوضاع تاریک قرون وسطی
همان وقت که علمای مسیحی و سران کنیسه دربارۀ شخصیت مسیح و خدایی او سرگرم بحث و جنگهای طولانی بودند و پادشاهان روم برای پیدا کردن راه اصلاح از اداره مملکت باز مانده بودند و دستهبندی و تأسيس مجالس بحث و تکفیر و لعن پیوسته ادامه داشت، موجی از فکر و عقیده و ایمان از وسط دریای ریگ عربستان به طرف روم پیش میرفت. آنها غرق اختلاف و بحث بودند که بانگ تكبير در پشت دیوارهای اسکندریه و قسطنطنیه برخاست و شعاع برق شمشیرها و سایه پرچمها از باروی این شهرها منعکس گردید. اینها از طرف پیغمبر خود مأمور بودند که جهان را از شرک نجات دهند و به توحید دعوت نمایند و بندهای اوهام را از افکار و اندیشههای انسان باز نمایند و اگر در این راه مقاومتی دیدند با شمشير موانع را از مسیر این حقیقت بردارند.
صدای الله اکبر آنها که تا اعماق فکر نافذ بود و قدرت مقاومتشان قدری ملل مسیحی را به خود آورد و از سرگرمی به بحث و اختلاف درباره خدایی مسیح تکانشان داد. به ناچار این اختلافات را تا مدتی ترک کردند و در برابر خطر مسلمانان که مسیحیت را تهدید مینمود، همآهنگ شدند و پادشاهان بیشتر از پیش رؤسای دین را تقویت نمودند و یکسره در برابر ارادهشان تسلیم گردیدند و دستگاههای کنیسه هم روز به روز بر جلال و شکوه و قدرت خود افزود و سیاست اروپا و عزل و نصب پادشاهان را به دست گرفت. موضوع گناهبخشی و تعمید بهترین وسیله برای اطلاع به رموز زندگانی تمام طبقات و تسلط کامل بر افکار و اموال مردم بود و به این جهت تا توانستند پایۀ آن را استوار نمودند و توسعهاش دادند. خلاصه، کلید دنیا و آخرت را رؤسای دینی به دست گرفتند. دعوتکنندگان به آن مسیحی که در راه خدا بالای دار رفت و تاجی از خار بر سرش گذاردند. برای اظهار قدرت سه تاج بر سر خود نهادند و پادشاهان را به آسانی اذن ورود در دربار خود نمیدادند. امپراطور آلمان را که برای طلب آمرزش آمده بود، در سرمای زمستان سه روز در برابر کاخ خود نگاه داشتند و تاج پادشاه ژرمن را زیر پای خود گذاردند.
همان مسیحی که در بیابانها و با گیاهها به سر میبرد و بسترش خاک و سنگ بود، کوچکترین پردهدارانش به وسیلۀ قدرت معنوی و آمرزش گناهها ثروتهای بیپایان اندوختند و به زندگانی تجملی پرداختند.
با آنکه مسیح فرمود باید مرتبۀ دوم متولد شوید و از رحم آمال و آرزوها بیرون آیید تا قابل راه یافتن ملکوت گردید. ولی هر گناهی در برابر مال قابل آمرزش گردید. اگریبای مورخ میگوید دیگر هیچ گناهی نیست که در برابر پول قابل آمرزش نباشد.
خلاصه، تمام عواطف دین در مصیبت و خوشی و صلح و جنگ و مرگ و ولادت وسيلۀ تجارت و مال گردید. چون ثروتمندی میمرد زنگهای کنیسه به صدا در میآمد و شمعها روشن میشد و بیرقها و صلیبها به جنبش میآمد و دود بخورات و آهنگ تلاوت کتاب مقدس در اطراف جنازه بر میخاست. این شد وضع نمایندگان مسیحی که فرمود چون برای رساندن پیام من در شهری وارد شدید، نان با خود بردارید تا به زندگانی مردم تحمیل نشوید و لباس خود را گرد آن سرزمین تکان دهید. چون قدرت و ثروت بالا گرفت، دربانان این رسول رحمت به کشتار و خونریزی پرداختند و در برابر هر جنبش فکری که مخالف با مصالحشان میپنداشتند، از هیچ نوع کشتن و آتش زدن و زنده به گور کردن پروا نداشتند.
در سال ۴۱۵ به اشاره کاهنهای اسکندریه خانم دانشمند «هيباتيارا» چون تعليم فلسفه مینمود، ربودند و بدنش را قطعه قطعه کردند.
در ۷۸۲ به اشاره حبر رومانی چون ساکسونها قبول تعمید نکردند، شارلمانی یک روز در حدود چهار هزار نفر را در شهر واردن گردن زد. در ۱۰۰۸ مردمی را در شهر اورليان زنده آتش زدند.
در ۱۱۳۴ پطرس بریس چون صحت تعمید نوزادان را قبول نکرد و مخالفت نمود زنده آتشش زدند.
در ۱۱۵۵ برستارا چون رأی مخالف اظهار نمود، به دار آویختند. در ۱۱6۰ جماعت زیادی را که مخالفت نموده بودند، آتش زدند و در فرانسه ۳ هزار نفر را از جمله آنها اطفال بودند، کشتند.
در ۱۲۰۹ در شهر پیزیه سی هزار نفر را سر بریدند و در شهر لاور چهار صد نفر را یک مرتبه آتش زدند.
واراتیکیا را پس از آن که زن و خواهر و دخترش را آتش زدند، به دار آویختند. پس از آن، مرد دیگری از بزرگان را با هشتاد نفر خاندانش کشتند. آنگاه به شهر لانگدوک حمله کردند. پس از این کشتارها نمایندۀ مسیح برای کسانی که در این کشتارها شرکت کرده بودند، بهشت را واجب نمود!!
در ۱۱۸۴ محكمۀ تفتيش را انجمن دینی ویرونا تأسیس کرد و در سال ۱۳۰۴ نمایندگان مسیح آن را تصویب نمودند و عدد کسانی که به حکم این محکمه کشته شدند، از میلیونها گذشت.
می شله مورخ میگوید محکوم را بر حسب حكم محکمه به انواع مختلف میکشتند. بعضی را در تنور گداخته میانداختند. بعضی را میان آتش کم حرارتی میخواباندند و با قلابهای آهنی آنقدر بدنش را میغلطاندند تا جان دهد.
و بعضی را تا گلو در میان زیر زمینهای تاریک دفن میکردند و از روزنهای به او غذا میدادند تا جان سپارد، بعضی را میلههای گداخته زیر ناخنهاشان فرو میبردند و کفشهای آهنین گداخته به پایشان میکردند و سرب گداخته در جراحات آنها میریختند و با میلههای مجوف در احشاء آنها فرو میبردند و به وسیلۀ آن روغن داغ در شکمشان میریختند.
کشتارهای متنوع و هولناکی که از یهود در تمام شهرهای اروپا کردند خود داستان مفصلی است. عدد کسانی که محکمه اسپانیا در مدت ۱۸ سال محکوم نمود مورخین ۵۱۰۰ نفر و کسانی که با آتش کشته شدند بین ۸ و ۱۰ هزار مینویسند. آتش زدن را بیشتر در موقع عروسی پادشاهان انجام میدادند. پادشاه و عروس در جایگاه مخصوص خود مینشستند و محکوم را در حالی که تاجهای کاغذی بر سرش گذارده بودند و اطراف آن اشکال شياطين رسم شده بود و در اطرافش مردم دست میزدند و میرقصیدند، میآوردند. آلات موسیقی را مینواختند و رئيس محكمه کتاب مقدس انجیل را به دست میگرفت و فرمان محکمه را میخواند پس از آن آتشش میزدند.
در ۱۵6۸ محكمه تفتيش روم حکم اعدام تمام ساکنین هولند را صادر کرد . در زمان کارول پنجم و پسرش تنها پنجاه هزار نفر کشته شدند.
در ۱6۱۱ یک میلیون باقیماندۀ مسلمانان را از اسپانیا بیرون کردند و به اشارۀ والنا رئیس کهنه صدهزار نفر آنها را کشتند.
در ۱۵۷۲ کشتار معروف سن بارتلمی واقع شد که در یک شب در پاریس در حدود ده هزار نفر از پروتستانها با زنها و اطفال و پیرمردها کشته شدند و در سایر نقاط چهل هزار نفر.
پس از چندی پروتستانها هم در آلمان و هولند و انگلستان معارضۀ به مثل کردند. در ۱6۰۰ محکمۀ تفتیش روم دانشمند معروف برنو را چون مانند کپرنیک و گالیله به حرکت زمین قائل شد و میگفت ارواح در عوالم غير متناهی بالا میروند محکوم به زنده سوزاندن نمود و در ۱6۹۹ چون وانین کتاب مسائل طبیعی را منتشر کرد، محکوم به سوختن شد.
این اجمال و نمونههایی بود از وضع دستگاههای دینی در این قرون تاریک و در این موضوع کتابها نوشته شده که انسان از خواندن آنها وحشت مینماید و تعجب میکند و از خود میپرسد که نمایندگان مسیح با چه سند دینی به این اعمال اقدام مینمودند با آنکه معروفترین دستور آن بزرگ این است که اگر در راه حق سیلی خوردی روی دیگر را پیش آر. خداوند ما را از لغزش فکر و عقیده حفظ نماید و تاریخ گذشتگان را عبرت برای مسلمانان قرار دهد.
//پایان متن
مجلۀ نور دانش، سال اول، شمارۀ ششم، پنجشنبه 7 آبان 1326 شمسی، پانزدهم ذیحجه 1366 قمری، 30 اکتبر 1947 میلادی، صص 153-154
این محتوا فاقد نسخه صوتی است.
این محتوا فاقد نسخه ویدئویی است.
این محتوا فاقد گالری تصاویر است.
نمونهای از فجایع دستگاههای دینی
اروپا و اوضاع تاریک قرون وسطی
همان وقت که علمای مسیحی و سران کنیسه دربارۀ شخصیت مسیح و خدایی او سرگرم بحث و جنگهای طولانی بودند و پادشاهان روم برای پیدا کردن راه اصلاح از اداره مملکت باز مانده بودند و دستهبندی و تأسيس مجالس بحث و تکفیر و لعن پیوسته ادامه داشت، موجی از فکر و عقیده و ایمان از وسط دریای ریگ عربستان به طرف روم پیش میرفت. آنها غرق اختلاف و بحث بودند که بانگ تكبير در پشت دیوارهای اسکندریه و قسطنطنیه برخاست و شعاع برق شمشیرها و سایه پرچمها از باروی این شهرها منعکس گردید. اینها از طرف پیغمبر خود مأمور بودند که جهان را از شرک نجات دهند و به توحید دعوت نمایند و بندهای اوهام را از افکار و اندیشههای انسان باز نمایند و اگر در این راه مقاومتی دیدند با شمشير موانع را از مسیر این حقیقت بردارند.
صدای الله اکبر آنها که تا اعماق فکر نافذ بود و قدرت مقاومتشان قدری ملل مسیحی را به خود آورد و از سرگرمی به بحث و اختلاف درباره خدایی مسیح تکانشان داد. به ناچار این اختلافات را تا مدتی ترک کردند و در برابر خطر مسلمانان که مسیحیت را تهدید مینمود، همآهنگ شدند و پادشاهان بیشتر از پیش رؤسای دین را تقویت نمودند و یکسره در برابر ارادهشان تسلیم گردیدند و دستگاههای کنیسه هم روز به روز بر جلال و شکوه و قدرت خود افزود و سیاست اروپا و عزل و نصب پادشاهان را به دست گرفت. موضوع گناهبخشی و تعمید بهترین وسیله برای اطلاع به رموز زندگانی تمام طبقات و تسلط کامل بر افکار و اموال مردم بود و به این جهت تا توانستند پایۀ آن را استوار نمودند و توسعهاش دادند. خلاصه، کلید دنیا و آخرت را رؤسای دینی به دست گرفتند. دعوتکنندگان به آن مسیحی که در راه خدا بالای دار رفت و تاجی از خار بر سرش گذاردند. برای اظهار قدرت سه تاج بر سر خود نهادند و پادشاهان را به آسانی اذن ورود در دربار خود نمیدادند. امپراطور آلمان را که برای طلب آمرزش آمده بود، در سرمای زمستان سه روز در برابر کاخ خود نگاه داشتند و تاج پادشاه ژرمن را زیر پای خود گذاردند.
همان مسیحی که در بیابانها و با گیاهها به سر میبرد و بسترش خاک و سنگ بود، کوچکترین پردهدارانش به وسیلۀ قدرت معنوی و آمرزش گناهها ثروتهای بیپایان اندوختند و به زندگانی تجملی پرداختند.
با آنکه مسیح فرمود باید مرتبۀ دوم متولد شوید و از رحم آمال و آرزوها بیرون آیید تا قابل راه یافتن ملکوت گردید. ولی هر گناهی در برابر مال قابل آمرزش گردید. اگریبای مورخ میگوید دیگر هیچ گناهی نیست که در برابر پول قابل آمرزش نباشد.
خلاصه، تمام عواطف دین در مصیبت و خوشی و صلح و جنگ و مرگ و ولادت وسيلۀ تجارت و مال گردید. چون ثروتمندی میمرد زنگهای کنیسه به صدا در میآمد و شمعها روشن میشد و بیرقها و صلیبها به جنبش میآمد و دود بخورات و آهنگ تلاوت کتاب مقدس در اطراف جنازه بر میخاست. این شد وضع نمایندگان مسیحی که فرمود چون برای رساندن پیام من در شهری وارد شدید، نان با خود بردارید تا به زندگانی مردم تحمیل نشوید و لباس خود را گرد آن سرزمین تکان دهید. چون قدرت و ثروت بالا گرفت، دربانان این رسول رحمت به کشتار و خونریزی پرداختند و در برابر هر جنبش فکری که مخالف با مصالحشان میپنداشتند، از هیچ نوع کشتن و آتش زدن و زنده به گور کردن پروا نداشتند.
در سال ۴۱۵ به اشاره کاهنهای اسکندریه خانم دانشمند «هيباتيارا» چون تعليم فلسفه مینمود، ربودند و بدنش را قطعه قطعه کردند.
در ۷۸۲ به اشاره حبر رومانی چون ساکسونها قبول تعمید نکردند، شارلمانی یک روز در حدود چهار هزار نفر را در شهر واردن گردن زد. در ۱۰۰۸ مردمی را در شهر اورليان زنده آتش زدند.
در ۱۱۳۴ پطرس بریس چون صحت تعمید نوزادان را قبول نکرد و مخالفت نمود زنده آتشش زدند.
در ۱۱۵۵ برستارا چون رأی مخالف اظهار نمود، به دار آویختند. در ۱۱6۰ جماعت زیادی را که مخالفت نموده بودند، آتش زدند و در فرانسه ۳ هزار نفر را از جمله آنها اطفال بودند، کشتند.
در ۱۲۰۹ در شهر پیزیه سی هزار نفر را سر بریدند و در شهر لاور چهار صد نفر را یک مرتبه آتش زدند.
واراتیکیا را پس از آن که زن و خواهر و دخترش را آتش زدند، به دار آویختند. پس از آن، مرد دیگری از بزرگان را با هشتاد نفر خاندانش کشتند. آنگاه به شهر لانگدوک حمله کردند. پس از این کشتارها نمایندۀ مسیح برای کسانی که در این کشتارها شرکت کرده بودند، بهشت را واجب نمود!!
در ۱۱۸۴ محكمۀ تفتيش را انجمن دینی ویرونا تأسیس کرد و در سال ۱۳۰۴ نمایندگان مسیح آن را تصویب نمودند و عدد کسانی که به حکم این محکمه کشته شدند، از میلیونها گذشت.
می شله مورخ میگوید محکوم را بر حسب حكم محکمه به انواع مختلف میکشتند. بعضی را در تنور گداخته میانداختند. بعضی را میان آتش کم حرارتی میخواباندند و با قلابهای آهنی آنقدر بدنش را میغلطاندند تا جان دهد.
و بعضی را تا گلو در میان زیر زمینهای تاریک دفن میکردند و از روزنهای به او غذا میدادند تا جان سپارد، بعضی را میلههای گداخته زیر ناخنهاشان فرو میبردند و کفشهای آهنین گداخته به پایشان میکردند و سرب گداخته در جراحات آنها میریختند و با میلههای مجوف در احشاء آنها فرو میبردند و به وسیلۀ آن روغن داغ در شکمشان میریختند.
کشتارهای متنوع و هولناکی که از یهود در تمام شهرهای اروپا کردند خود داستان مفصلی است. عدد کسانی که محکمه اسپانیا در مدت ۱۸ سال محکوم نمود مورخین ۵۱۰۰ نفر و کسانی که با آتش کشته شدند بین ۸ و ۱۰ هزار مینویسند. آتش زدن را بیشتر در موقع عروسی پادشاهان انجام میدادند. پادشاه و عروس در جایگاه مخصوص خود مینشستند و محکوم را در حالی که تاجهای کاغذی بر سرش گذارده بودند و اطراف آن اشکال شياطين رسم شده بود و در اطرافش مردم دست میزدند و میرقصیدند، میآوردند. آلات موسیقی را مینواختند و رئيس محكمه کتاب مقدس انجیل را به دست میگرفت و فرمان محکمه را میخواند پس از آن آتشش میزدند.
در ۱۵6۸ محكمه تفتيش روم حکم اعدام تمام ساکنین هولند را صادر کرد . در زمان کارول پنجم و پسرش تنها پنجاه هزار نفر کشته شدند.
در ۱6۱۱ یک میلیون باقیماندۀ مسلمانان را از اسپانیا بیرون کردند و به اشارۀ والنا رئیس کهنه صدهزار نفر آنها را کشتند.
در ۱۵۷۲ کشتار معروف سن بارتلمی واقع شد که در یک شب در پاریس در حدود ده هزار نفر از پروتستانها با زنها و اطفال و پیرمردها کشته شدند و در سایر نقاط چهل هزار نفر.
پس از چندی پروتستانها هم در آلمان و هولند و انگلستان معارضۀ به مثل کردند. در ۱6۰۰ محکمۀ تفتیش روم دانشمند معروف برنو را چون مانند کپرنیک و گالیله به حرکت زمین قائل شد و میگفت ارواح در عوالم غير متناهی بالا میروند محکوم به زنده سوزاندن نمود و در ۱6۹۹ چون وانین کتاب مسائل طبیعی را منتشر کرد، محکوم به سوختن شد.
این اجمال و نمونههایی بود از وضع دستگاههای دینی در این قرون تاریک و در این موضوع کتابها نوشته شده که انسان از خواندن آنها وحشت مینماید و تعجب میکند و از خود میپرسد که نمایندگان مسیح با چه سند دینی به این اعمال اقدام مینمودند با آنکه معروفترین دستور آن بزرگ این است که اگر در راه حق سیلی خوردی روی دیگر را پیش آر. خداوند ما را از لغزش فکر و عقیده حفظ نماید و تاریخ گذشتگان را عبرت برای مسلمانان قرار دهد.
//پایان متن
مجلۀ نور دانش، سال اول، شمارۀ ششم، پنجشنبه 7 آبان 1326 شمسی، پانزدهم ذیحجه 1366 قمری، 30 اکتبر 1947 میلادی، صص 153-154
این محتوا فاقد نسخه صوتی است.
این محتوا فاقد نسخه ویدئویی است.
این محتوا فاقد گالری تصاویر است.