سورة ماعون، مکّی (و به قولی سه آیة اول مکی و باقی مدنی).
دارای هفت آیه است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ» (١)
«فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ» (٢)
«وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ» (٣)
«فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ» (٤)
«الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» (٥)
«الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُون» (٦)
«وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ» (٧)
به نام خدای بخشندة مهربان.
آیا دیدهای آن را که به دین پیرایه و دروغ میبندد! (١)
پس آن همان کسی است که یتیم را سخت میراند. (٢)
و بر خوراندن بینوا نمیانگیزد. (٣)
پس وای بر نمازگزاران. (٤)
همانان که از نمازشان ناآگاه و غافلاند. (٥)
همانها که خودنمایی مینمایند. (٦)
و ماعون (خیر و بخشش) را باز میدارند. (٧)
یدع، مضارع از دعَّ (به تشدید): به سختی و خواری کسی را راندن.
یحضّ، مضارع از حضَّ (به تشدید): به کاری واداشتن، برانگیختن، ترغیب نمودن.
ساهون، از سهی: از چیزی غافل شدن، آن را نادیده گرفتن و دیده به دیگری بستن.
ماعون: وسایل و آلات عمومی، مواد اولی چون آب، آتش، نمک، آب جاری، باران پیدرپی، مبالغه (چون فاروق) از معن (به فتح میم و سکون یا ضم عین) و معون (به ضم میم و عین): آبی که به آسانی جاری شود، باران. ماء معین: آب خودجوش. امعان: کوشش برای یافتن سرچشمه. امعنالماء: آب افزایش یافت.
«أَ رَأَیت الَّذِی یُکَذِّب بِالدِّین» : فعل استفهامی «أ رأیت»، برای اعجاب و برانگیختن مخاطب است تا شخص موردِنظر (الذی…) و چهرة باطنی و نامحسوس او را محسوس ببیند. شاید منظور از «الدین» مطلق شریعت یا خصوص شریعت اسلام، یا جزای و عالم قیامت باشد که از ارکان اعتقادی دین است. چون به قرینة «فویل للمصلین…» که پیوسته و متفرع به آیات قبل است و استفهام «ارایت»، مقصود از تکذیب در این آیه، باور نداشتن و تکذیب واقعی و اقرار به ظاهر است نه انکار به زبان، پس نباید این آیات راجع به کافران یا افرادی از کفار قریش (چون ابی سفیان یا ابی جهل یا ولید بن مغیره، چنانکه گفتهاند) باشد.
استفهام «أ رأیت»، که ذهن مخاطب را برای دریافت مشهود و رؤیت مکذبین به دین آماده مینماید و اندیشهاش را برمیانگیزد برای همین است که در آیات بعد کسانی نشان داده و توصیف شوند که به ظاهر آیین خود را میآرایند و احکام آن به خصوص نماز را انجام میدهند، ولی در واقع و باطن، دین را تکذیب مینمایند و از آنچه از آثار و لوازم روح آن است سرمیتابند.
«فَذلِک الَّذِی یَدُع الیتِیم، وَ لا یَحُض عَلَی طَعام المِسکِین»: فذلک، جواب شرط مقدَّر و اشاره به دور است تا پس از آمادگی مخاطب، آن مکذب دور از دین و نزدیک به ظاهر آن، از نزدیک دیده و شناخته شود: اگر آمادهای و میخواهی دریابی که دین خدا فقط برای انجام ظواهر و آداب و احکام نیست، فذلک…
روح و حقیقت دین، ایمان وجدانی است که در اثر آن از ضمیر انسانی باید رحمت و خیر بجوشد و چون سرچشمهای از زبان و اعضای جاری شود. پس کسیکه یتیم نیازمند و بیپناه، و روی آورنده را به سختی و ترشرویی از خود میراند، و یا به خود وامیگذارد و سرپرستیش نمینماید (بنا به قرائت یدع، به تخفیف عین) تا حقش ضایع و استعدادش فاسد میشود و کسیکه نه خود بینوایی را سیر مینماید و نه دیگران را به سیر نمودن بینوایان برمیانگیزد؛ چگونه دین را تصدیق کرده و به آن ایمان آورده است! این همان مکذِّب به دین است گرچه به ظاهر دین خود را بیاراید، گرچه نماز گزارد:
«فَوَیل لِلمُصَلِّین، الَّذِین هُم عَن صَلاتِهِم ساهُون»: فویل، مشعر به جواب شرط مقدر و متفرع به آیات قبل و اعلام نفرین و دوری از رحمت است. «المصلین«، راجع به همان مکذبین توصیف شده است: آنها که یتیم را میرانند و افسرده میدارند و به اطعام مسکین رغبت و ترغیب ندارند، پس ویل «زیان و دوری از رحمت» بر آنها باد، اگر چه نمازگزاراناند.
تصریح به ضمیر «هم« اشعار به تثبیت و تخصیص، و عن صلاتهم به جای «من صلاتهم» دلالت به رویگردانی و دوری از روح و حقیقت نماز (نه اجزاء و رکعات آن) دارد. این روح و حقیقت در رکعات و سجدهها و حمد و تسبیح، کامل و ظاهر میشود تا نمازگزار را از جواذب پست برهاند و از ذکر به فکر تحقق یابد و اسماء و صفات خالق در او تجلّی نماید و منشأ خیر و رحمت خلق گردد. پس اگر نمازگزار با آن تکبیرات ابتدایی و نهایی و حرکات رکوع و سجود و ذکر صفات ربوبی و تکرار رحمت رحمان و رحیم و تسبیح و تقدیس مبدأ این صفات و تسلیم به مشیت او، به این صفات تحقق و تقرب نیابد و وجودش منشأ رحمت و خیر نگردد، یکسره از نماز دور و غافل است.
بعضی از مفسرین برخلاف ظاهر پیوسته و روش آیات این سوره، فویل… را منقطع از آیات قبل و چون جواب شرط و سؤال مقدری دانستهاند: چون اوصاف مکذبین شناخته شد، پس نمازگزارانی که دارای این چنین اوصافی میباشند چگونهاند! فَوَیل لِلمُصَلِّین…
«الَّذِین هُم یُراؤُون. وَ یَمنَعُون الماعُونَ»: این دو آیه عطف بیان و چون جواب از سؤال مقدَّری است: آنها که نمازگزارند و از روح نماز دور و غافلاند، چرا نماز میخوانند؟ تا خود را به ظاهر الصلاحی بیارایند و تا در صف نمازگزاران وارد شوند و خود را بنمایانند و از برکات اجتماع آن پاکدلان بهرهمند گردند. (به گفتة یکی از مصلحین غرب دربارة ریاکاران کلیسایی: انجیل مقدس میدهند و منابع ثروت و سرمایهها و طلاها را میبرند؟) اگر اینها نمازگزاران با اخلاصاند چرا مانع ماعون میگردند.
از معانی لغوی و موارد استعمال لغت خاص ماعون، که شرح داده شد، معلوم میشود که معنای اصلی آن مطلق منابع فیاض طبیعت است و سپس به آلات و وسایل عمومی تولید و زندگی که برای همه فراهم نمیشود و باید در دسترس همه باشد نیز اطلاق شده. آنچه مفسرین دربارة لغت ماعون احتمال دادهاند: «دیگ بزرگ، تیشه، دلو، اثاث خانه، آب، نمک» بیان مواردی است که در زمانهای گذشته موردِنظر بوده و در دسترس عموم نبوده و آنچه در بعضی روایات آمده که مقصود از ماعون زکات یا قرض است گویا نظر به حق قانونی و عمومی است بر کسانی که بیشتر از سرمایههای عمومی بهرهمندند.
اگر نماز این نمازگزاران، دور از ریا و مقرب به خدا باشد، باید بکوشند تا منابع زندگی و وسایل عمومی آن در دسترس همه واقع شود و باید حقوق مشروعة خلق را ادا کنند و باید چشمشان به سوی خدا و دستشان برای دستگیری بینوایان و ستمزدگان باز باشد. اگر چنین بودند و خود را مسئول خلق دانستند، نماز را در معنا و صورت به پا داشتهاند، و گرنه تنها نمازگزار و ریاکارند: «المصلین…» نه به پا دارندة نماز: «یقیمون- مقیمون- اقام الصلاة» که قرآن در مقام تعریف و تمجید از متقین و مخلصین، بیان نموده. آنها که نماز میگزارند و اقامة نماز نمینمایند، چون میدان دیدشان از سود و شهوات و آرزوهای محدود خود پیشتر نمیرود، خدا و دین و نماز و احکام و وابستگی به اینها را (چون یهودیان) وسیلهای برای در انحصار آوردن وسایل و منابع زندگی گرفتهاند. بهپا دارندگان نمازی که پیوستگی با خالق و خلق است منشأ برکت و رحمت و خیرند، و اینها سزاوار ویل، همان ویلی که سزای ربایندگان اموال مردم از طریق کیل و وزن است: «وَیل لِلمُطَفِّفِین…» و سزای سرکشانی است که شخصیت دیگران را در هم میشکنند و اموالشان را میبرند «وَیل لِکل هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ…». (رجوع شود به شرح و تفسیر این آیات). هر یک از اینها بهصورتی و از راهی، حقوق حیاتی و سرمایة عمومی مردم را میربایند، مردمی با گردنکشی و زور، مردمی به وسیلة ترازو و داد و ستد و گروهی با چهرة نماز و دین. از نظر قرآن کریم همة اینها سزاوار نفرین «ویل» و محکوماند، یا باید اصلاح شوند و یا اجتماع مسلمانان از آنها پاک گردد.
فعل یمنعون، اشعار به این دارد که ماعون به وضع و اقتضای طبیعی، برای انتفاع عموم است و آنچه آن را محدود و عموم را از بهرهبرداری محروم میدارد، همین مردمان مانع و متجاوزند. پس برای برگشت به وضع اصلی و طبیعی که تعمیم منابع ثروت است، باید این مانعها برکنار شوند و دستشان کوتاه گردد و دیگر قانون و اصلی و مجوزی مورد ندارد.
این سوره در سورههای آخرین قرآن قرار گرفته، با استفهام اعجابانگیز و توصیفهای منفی و مثبت و تکرار «الذی- الّذین» هم روی باطنی مکذبین به دین را که در پردة دینداری و نمازگزاری پنهان میدارند- با نشاندادن اعمالشان- مینمایاند و هم ضمناً اصول تربیت قرآن و هدفهای آن را میشناساند.
تا آیة 4، با طول یکسان، و هر آیه به تناسب مطالب، متضمن دو ایقاع خفیف و شدید است: «أَ رَأَیت الَّذِی- یُکَذِّب بِالدِّین. فَذلِک الَّذِی- یدُع الیتِیم. وَ لا یخص- عَلی طعام المسکین» فواصل آیات تا آیة 5 با- یاء، نون- میم. نون- پیش میرود. نمایش اوصاف مکذبین، از فاصلة ناگهانی و کوتاه آیة 5، میگذرد، و به نهایت طول نسبی و تفصیل آیة 6 میرسد و با تغییر لحن و فواصل به واو، نون، شنونده را عبور میدهد تا به دو آیة کوتاه و یکسان 7 و 8 سوره پایان مییابد. لغات و اوزان کلمات خاص این سوره: یدع. یمنعون. الماعون، است.
// پایان متن
نسخه صوتی موجود نیست.
نسخه ویدئویی موجود نیست.
گالری موجود نیست.
طراحی و اجرا: pixad