معرفی: متن حاضر تفسیر آیات 49 تا 52 سوره بقره به قلم آیت‌الله طالقانی است که در جلد اول کتاب پرتوی از قرآن است. این جلد از این کتاب شامل تفسیر جزء اول قرآن کریم (سورۀ حمد و آیات 1 تا 143 سورۀ بقره) است. آیت‌الله طالقانی در این بخش، پس از شرح لغات مهم این آیات به تفسیر آنها با موضوع سرنوشت بنی‌اسرائیل، پرداخته است. کتاب‌ «پرتوی از قرآن» در شش جلد از مهمترین آثار آیت‌الله طالقانی است. او راه رهایی مسلمانان از تفرقه و نیز راه رستگاری انسان را در ناملایمات و گمراهی‌های عصر مدرن، بازگشت به قرآن کریم می‌دانست. بنابراین پس از سال‌ها تفسیر شفاهی قرآن بر منبر و در جلسات مختلف، از سال 1341 تصمیم گرفت یک مجموعه تفسیر را به رشته تحریر درآورده و منتشر کند.
تاریخ ایجاد اثر: 1342
منبع مورد استفاده: کتاب پرتوی از قرآن، جلد اول، (جلد دوم مجموعه آثار آیت‌الله طالقانی)، سید محمود طالقانی، تهران: شرکت سهامی انتشار، مجتمع فرهنگی آیت‌الله طالقانی، چاپ اول 1398، صص 243 تا 251
متن

پرتوی از قرآن، جلد اول؛ تفسیر سورۀ بقره آیات 49 تا 52

«وَ اِذ نَجَّينَاكُم مِّن آلِ فِرعَونَ يَسُومُونَكُم سُوءَ العَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبنَاءَكُم وَ يَستَحيُونَ نِسَاءَكُم وَ فِى ذلِكُم بَلاءٌ مِّن رَّبِّكُم عَظِيمٌ» (49)

«وَ اِذ فَرَقنَا بِكُمُ البَحرَ فَأَنجَينَاكُم وَأَغرَقنَا آلَ فِرعَونَ وَأَنتُم تَنظُرُونَ» (50)

«وَ اِذ وَاعَدنَا مُوسَى أَربَعِينَ لَيلَةً ثُمَّ اتَّخَذتُمُ العِجلَ مِن بَعدِهِ وَأَنتُم ظَالِمُونَ» (51)

«ثُمَّ عَفَونَا عَنكُم مِّن بَعدِ ذَلِکَ لَعَلَّكُم تَشكُرُونَ» (52)

و به ياد آريد آن گاه كه شما را از ستم فرعونيان رهايى بخشيديم، همان‌ها كه سخت‌ترين عذاب را به شما روا مى‌داشتند: پسران شما را سر مى‌بريدند و زنان شما را زنده مى‌داشتند. در همه اين مصائب آزمايش بزرگى بود از جانب پروردگار شما. 49

به ياد آريد آن گاه كه دريا را به وسيله شما شكافتيم؛ پس شما را رهانيديم و فرعونيان را غرق كرديم، در حالى كه شما مى‌ديديد. 50

و به ياد آريد آن گاه كه با موسى چهل شب را ميعاد نهاديم، سپس در نبود او، شما گوساله را به پرستش گرفتيد در حالى كه شما ستم پيشگان بوديد. 51

پس از آن، از شما درگذشتيم تا شايد سپاسگزارى كنيد. 52

 

شرح لغات

نَجاء: شتاب كردن، پيشى گرفتن، آهسته سخن گفتن، درخت را بريدن، از شرّى رهايى يافتن.

آل، گويند با «اهل» در معنى و ريشه يكى است. چنان كه تصغير آل «اُهَيل» مى‌آيد. در استعمال براى نسبت افتخارى و شرافتى به شخص است. و «اهل» اعم است؛ چنان كه گفته مى‌شود: اهل شهر يا اهل فساد و مانند آن؛ ولى «آل» به اين گونه چيزها نسبت داده نمى‌شود. شايد «آل» از «اَلَّ» به لفظ و معناى فعل نقل شده باشد؛ يعنى به وى بازگشت و پيوست.

فرعون: نام عمومى پادشاهان مصر بوده؛ چنان كه پادشاهان روم را «قيصر» و پادشاهان ايران را «كِسرى» و سلاطين تُرك را «خاقان» مى‌گفتند.

سام: (لازم آن به معنى) بيرون رفتن چهارپا به چراگاه؛ بالاى چيزى گرديدن مرغ . (و متعدّى به يك مفعولِ آن): كالا را به مشترى عرضه داشتن و بهاى آن را ذكركردن است . (و متعدّى به دو مفعول): به كار دشوارى واداشتن، و زبون كردن است.

سوء: بد، زشت.

بلاء: آزمايش به خير و شر.

واعَدَ: دو نفر با هم قرار گذاردند. ميعاد (مكان يا زمان) قراردادن وعده.

موسى، گويند از دوكلمه قبطى تركيب يافته و عَلَم شده است: «مو» به معنى آب. و «سا» به معنى درخت، زيرا موسى از ميان آب و كنار درخت به دست آمد.

عِجل: گوساله، مى‌شود از عجله به معنى شتاب و شتابان باشد كه از صفات گوساله است.

عفو، از عَفَا الرَّيحُ الاَثَرَ (باد اثر را از ميان برد)، از ميان بردن آثار و لوازم گناه.

 

اين آيات دوران‌هاى سراسر رنج و شكنجه و زبونى بنى اسرائيل را، تا ظهور موسى  7 و نجات يافتن آنان و بيرون رفتن از مصر و عبور از دريا و غرق فرعونيان و برگشت آن‌ها به پرستش گوساله و عفو از آن‌ها را يادآورى كرده است. در جمله‌ها و لغات اين آيات داستان‌هاى پرماجراى بنى اسرائيل و احوالات نفسانى و تحولات روحى آن‌ها با حركاتِ زير و زبر شدن و بالا و پايين رفتن، گاه پيشرفت و گاه عقب گردشان، مانند تابلوها و صفحات جاندار در برابر چشم بيننده پس از قرن‌ها آشكار و نمايان است: جمله «نجّيناكم من آل فرعون»: وزن تفعيل كه براى تدريج و تكثير است. و حركات زَبَرها و نسبت فعل به جمعِ متكلمِ «نا» و اتصال فعل به «مِن آل»، صفحه‌اى از تاريخ بنى اسرائيل را تصوير مى‌كند: گويا از نزديك مى‌نگريم كه چگونه در بندهاى دستگاه و عوامل فرعون و زير پنجه ستم آنان براى نجات خود تلاش مى‌كنند، اميدها و تلاش‌ها و مقاومت‌هاى آنان مورد توجّه و لطف خداوند قرار مى‌گيرد و كم كم، با تقويت قواى روحى آنان و برانگيخته شدن موسى، بندها را يكى پس از ديگرى پاره مى‌كنند تا در پايان سر از نجات برمى‌آورند: «نجّيناكم». جمله «يسومونكم ...» شرح و پاسخِ چگونگى گرفتارى آن‌هاست: مگر فرعونيان با آن‌ها چه مى‌كردند كه اين گونه مددهاى خداوندى براى نجاتشان رسيد؟ اين تعبير «يسومونكم ...» انواع عذاب را مى‌نماياند كه از هر سو بر آن‌ها احاطه كرده و يا بى هيچ قيد و بند بر سرشان مى‌تاخت و هر روز يك نوع بلا گِرد سر آنان مى‌گشت و هر چندى چهره وحشتناك و زشت عذاب نوينى به آن‌ها روى مى‌آورد: (لغت يسومونكم و تعبير سوءالعذاب). در اينجاست كه شنونده يكسره توجّه مى‌كند و مى‌خواهد خوب بفهمد كه اين عذاب چگونه و چه بوده است. از اين رو براى نمونه يك نوع از عذاب‌هاى دردناك، آن‌ها را (از باب بيان مصداق و ذكر خاص بعد از عام) بيان مى‌كند: «يُذبِّحون أبنائكم ...». كشتن پسران و زنده داشتن زنان براى اين بود كه هم جلوى افزايش نسل آن‌ها گرفته شود و هم باقى‌مانده مردانْ گرفتارِ زنان بى‌سرپرست و ناظر پريشان حالى آنان باشند تا خواه نخواه به هر پستى تن دهند. اين نمونه سخت‌ترين ذلّت و عذاب است. آن گاه، قرآن براى اين دستگيرى و نجات و آن عذاب‌هاى جانگداز يك نتيجه كلى و نهايى بيان مى‌كند كه از جهت تربيت و سنجش استعداد بقا و مقاومت و صبر، اين‌ها آزمايش بزرگى بوده است : «وفى ذلكم بلاءٌ من ربّكم عظيم».

نخستين كسى كه از بنى اسرائيل به مصر آمد يوسف پيامبر، فرزند يعقوب، بود (چنان كه قرآن هم داستان آوردن او را به مصر بيان كرده است). آن گاه پدر و برادرانش به وى پيوستند. فرزندان يعقوب، كه داراى خون پاك و بدن‌هاى سالم و پرورده بيابان بودند، همين كه در مصر آسايش و خوشى به آن‌ها روى آورد، نسلشان افزونى يافت، چنان كه در مدت چهارصد سال، از روز ورود به مصر تا روز خروج از آن، مى‌گويند آمارشان به ششصد هزار تن رسيد. افزايش جمعيت اين اقليت متحد و متعصب و نيرومند، فرعون را نگران ساخت. چنان كه براى زبون ساختن و از ميان بردن نسلشان، آن‌ها را به كارهاى سخت، مانند ساختن و فراآوردن سنگ و خشت براى ساختن هياكل و كاخ‌هاى فرعون وادار كرد، اما از آنجا كه بنى‌اسرائيل خود را طايفه خدا مى‌دانستند و هميشه اميد نجات داشتند و نگهدار عادات و اخلاق و قوميت خود بودند، اين فشارها نتوانست آنان را از پاى درآورد، زيرا قدرت روحى و اميدوارى، جسم و بدن را قوى و نفوس را در برابر رنج و فشار پايدار مى‌دارد. فرعونيان چون اين بردبارى و پايدارى را از بنى اسرائيل ديدند و از اين راه نتوانستند آنان را نابود كنند، به كشتن پسرهاى نوزاد آن‌ها پرداختند تا آنجا كه قابله‌ها دستور داشتند كه چون پسرى از زنان بنى اسرائيل چشم به دنيا باز كند درجا او را خفه كنند يا به دست جلادان فرعون بسپارند تا سر از بدنشان بردارند.

آنچه مشهور است كه علت اين كشتار فرعون از يهود پيش بينى كاهنان و ستاره شناسان بوده سند درستى ندارد و آنچه گفته شد موافق با روش مستبدّين تاريخ، و اخلاق و روحيه يهود است.

فرعون نام و عنوان عمومى سلاطين مستبد مصر بوده، چنانكه نام عمومى پادشاهان ايران، كسرى، و پادشاهان روم، قيصر و پادشاهان ترك، خاقان خوانده مى‌شد. روش عمومى پادشاهانى كه بنى اسرائيل در زمان آن‌ها به سر مى‌بردند و سياستشان با اين قوم همين بوده است. گويا از اين جهت است كه قرآن اين عذاب‌ها را به «آل فرعون» نسبت داده و با جمله مضارع، كه مشعر بر استمرار است «يسومونكم»، بيان كرده است. آنچه از تاريخ برمى‌آيد اين است كه فرعونى كه موسى در زمان او به دنيا آمد و در كاخ او پرورش يافت، آن گاه بنى اسرائيل را نجات داد، «رامسس دوم» بوده است كه پس از پدرش، ستى اوّل در سال 1288 ق م، بر تخت فرعونى نشست و 67 سال زيست.[1]

«واذ فَرقنا بِكم البحر...» اين هم سرفصل و صفحه ديگرى است از تاريخ بنى اسرائيل كه قرآن پس از صفحه اوّل در برابر چشم آنان تصوير كرده و به تمثيل در آورده است: در زير و زبرهاى اين آيه و حركات آن، مرد و زن و كوچك و بزرگ بنى اسرائيل نمايان مى‌گردد كه با سر و صدا و آميخته با نگرانى و خوشحالى، در پى موسى از مصر بيرون آمده تا به كنار دريا مى‌رسند؛ امواج دريا را در برابر و فرعونيان را شتابان پشت سر و خود را در تنگناى دو خطر مى‌نگرند. متحيرند، چاره مى‌جويند، چه كنند؟ مى‌خواهند برگردند و از پيشگاه فرعون پوزش بطلبند و بر رهبر خود موسى كه آن‌ها را به چنين راهى كشانده، بشورند كه ناگاه دريا در برابرشان شكافته و بر كنار مى‌شود. با پيش قدمى موسى، به سوى ساحل شرقى هجوم مى‌آورند و چيزى نمى‌گذرد كه از آن سوى سر بيرون مى‌آورند. فرعون و سپاهيانش شتابان پشت سر آن‌ها مى‌رسند، امواج هم شتابان بر آن‌ها مى‌تازد و به سوى قعر درياكشاند! بنى اسرائيل در كنار دريا بهت‌زده ايستاده مى‌نگرند كه قدرت فرعون و كبرياييش در گوشه قدرت لايزال خلقت چون حباب محو شد و نعره‌هاى خود و سپاهش در ميان گرداب به هم پيچيد و خاموش گرديد.

آيه، حركات موسى و فرعون و پيروان آن‌ها و خروش دريا را با عوامل باطنى و تغييرات نفسانى مى‌نماياند: «اذ فَرَقنا بِكم» نسبت فعل به جمع متكلم «نا» و «باء» سبب، نماياننده اسباب و علل الهى و همبستگى آن با علل نفسانى است: چون شما، بنى اسرائيل، از خود آمادگى نشان داديد و از موسى پيروى كرديد و خواستيد كه از بندهاى علاقه به مصر كه بندهاى بندگى و زبونى شما بود برهيد و احساس به عزت توحيد در شما بيدار شد، امدادهاى ما به نجاتتان شتافت؛ سختى‌ها هموار گرديد و از ميان طوفان دريا گذشتيد. «أنجيناكم»، با معنا و هيئت فعل ـ كه در اينجا از باب افعال آمده و داراى سه فتحه و حركات زَبَرِ متوالى است ـ يكباره از ساحل نجات سربرآوردن را مى‌رساند:[2]  «دريا را ما به وسيله شما شكافتيم، ناگهان شما را برتر آورده رهانيديم و فرعونيان را غرق كرده به پستى قعر دريا كشانديم، در حالى كه شما در كنار ساحل و بالاى امواج دريا ايستاده مى‌نگريستيد».

عموم مفسّرين و تاريخ نگاران، موافق نقليات يهود، شكافته شدن دريا و راه يافتن بنى اسرائيل را از معجزات و خوارق عادات مى‌شمارند و از ظاهر آيات قرآن نيز چنين فهميده‌اند. يكى از دانشمندان اسلامى، «سِر سيّد احمدخان هندى»،[3]

آياتى را كه در اين باره در سوره‌هاى بقره، طه و شعراء، آمده باهم مقايسه كرده و با درنظر گرفتن وضع جغرافيايى قديم شمال بحر احمر گفته است كه موسى بنى اسرائيل را از مغرب و از شمال بحر احمر ـ كه در آن زمان درياى كم عمقى بوده ـ در هنگام جزر آن عبور داده است، فرعونِ غافل با سپاه و ارابه‌هاى جنگى‌اش همين كه به آنجا رسيد و خواست شتابان بگذرد، ناگهان دريا به حال مدّ درآمده غرقشان ساخت.

اين توجيه اگر در اين مورد درست درآيد، ديگر خارق عاداتى كه به دست اين مردان الهى اجرا شده و در قرآن آمده با اين‌گونه توجيهات درست درنمى‌آيد. «راجع به معجزات به مناسبت آيات بحث بيشترى در پيش است».

«و اذ واعدنا موسى ...» باز اين سرفصل، صفحه ديگرى از تاريخ يهود است كه پس از ماجراى نجات آن‌ها و غرق فرعون، قرآن در برابر چشم مى‌نماياند: از اينجا بنى اسرائيل روبه زندگى نوينى پيش مى‌روند و رابطه و علاقه‌شان با گذشته، با عبور از دريا و غرق فرعونيان، قطع شده مى‌بايد، از روى نظامات الهى در ميان بيابان، طرح تازه‌اى پى‌ريزى شود تا آنان را در انتظام قانون درآورد. موسى، به دستورِ الهامى پروردگار، براى فراگرفتن دستور و قانون خود را آماده مى‌كند و از ميان هياهو و بهانه‌جويى‌ها، تقاضاهاى گوناگون بنى اسرائيل، گرفتارىِ سرانجام، گرسنگى، تشنگى، مسكن و پراكندگى آنان براى چندى بايد بركنار رود و بالاى كوه يا در ميان غارى مسكن گزيند و با توجّه كامل و روزه و عبادت، فكر و روحش را براى تابش شعاع وحى صيقل دهد. محيط شرك و گاوپرستى مصر اثر ريشه‌دارى در نفوس يهود باقى گذارده بود چنان كه تنها قدرت معنوى موسى بود كه آن‌ها را به سوى عزّت توحيد مى‌كشاند و آن همه آيات و معجزات جز در حواس ظاهر آنان تأثيرى نداشت، همين كه قدرت قاهر موسى از بالاى سر آن‌ها چند روزى دور شد و آن آيات فراموش گرديد، كشش ارتجاعى اوهام مصر، و ديدن قبايل گاوپرست ميان راه و عقل بندى سامرى به سوى شركشان برگرداند و توجّه مبهم و سطحى به توحيد از سرشان پريده گوساله را به خدايى گرفتند و در پست‌ترين صورت‌هاى شرك و تاريكى آن فرو رفتند: «و أنتم ظالمون».

اين داستان مى‌رساند كه معجزات و خوارق براى رام كردن مردمى است كه از عقل و انديشه درست بهره وافى ندارند و برهان و دليل در نفوس جامد آنان راه ندارد. پيروى و ايمانى كه از راه ديدن معجزات و محكوميت حواس باشد، نه ارزش واقعى دارد و نه پايدار است. ارزش آن همين قدر است كه مانع نفوس ناقابل را از سر راه بردارد تا اصول عقلى به نفوس مستعد برسد. معجزات پى درپى موسى(ع) دليل بر انحطاط عقلى و جمود فكرى يهود بود كه جز از اين راه رام نمى‌شدند. همان مردمى كه براى دفع دشمن دستى از آستين بيرون نياوردند و با عقل و انديشه مستقل، عزّت توحيد را درنيافتند و با پاى خود از محيط ذلت و شرك بيرون نيامدند و از قدرت معجزات پيروى كردند و از چنگ دشمنِ دست‌بسته و غرق‌شده رهايى يافتند و از درياى هموار و شكافته شده و با كشش قدرت موسوى درگذشتند. همين كه با زندگى سخت ولى پر از عزت بيابان روبه رو گرديدند، بر پيشواى خود شوريدند و آرزوى جيره خوارى فرعونيان و آبگوشت همراه با تازيانه مأمورين مصر را كردند، چنان كه در تورات تصريح شده: «و همين كه پيشوا براى چند روزى از ميان آنان غايب گرديد، از نفوس گاوخو و طلاجوى آن‌ها و از ميان اجتماعشان گوساله طلائى سر بيرون آورد».[4]

 

«ثُمّ عَفونا عنكم ...» گويا يادآورى پرستش گوساله براى توجّه به همين نعمت عفو كه مقدمه شكر است، مى‌باشد، و اين خود تفصيل مورد ديگرى از همان نعمت است. شكر درك نعمت و شناسايى بخشنده نعمت، آن گاه حال خضوع پيدا كردن در نفس، سپس اظهار شناسايى و به كار بردن نعمت در راهى است كه مُنعم خواسته است. پس از ديدن آن همه آيات و آن پدران و پيامبرانى كه پيشوايان خداپرستى بودند، چنين گمراهى و شرك مى‌رساند كه يكسره نفوس آنان تباه و عقولشان تيره شده و قابليت بقا را از دست داده بودند و مى‌بايد يكسره فانى شوند. اين عفو براى همين بود كه شايد در ميان آن‌ها يا فرزندانشان مردمان قابلى يافت شود؛ (يا چنان كه در تورات است، موسى با درخواست و تضرع خشم خداوند را از آنان برگرداند و از فنا نجاتشان داد).

//پایان متن

 

[1] رامسس دوم از بزرگ‌ترين فراعنه مصر است. وى از سال 1292 تا 1225 پيش از ميلاد به مدّت 67 سال سلطنت كرد. خروج قوم بنى‌اسرائيل از مصر در زمان او يا جانشينش اتّفاق افتاد.

[2] در مواردى باب افعال براى متعدّى كردن يكباره و دفعى و باب تفعيل براى متعدّى كردن تدريجى است.

[3] «مصلح فرهنگى و مؤسس تجدّدطلبى اسلامى  در هند، بنيان‌گذار دانشگاه اسلامى عليگر هند و مفسّر قرآن. پس از انقلاب 1857 هند همّ خود را صرف بهبود وضع مسلمانان هند كرد».

[4] «همين كه قبيله اسرائيل ديدند پايين آمدن موسى از كوه به تأخير افتاد، گرد هارون جمع شدند و گفتند: برخيز و براى ما خدايانى بساز كه پيشاپيش ما روند، زيرا ما خبر نداريم كه اين مرد (موسى) كه ما را از سرزمين مصر بيرون آورد چه به سرش آمده است. هارون گفت گوشواره‌هاى طلاى زنان و كودكان را از گوششان بيرون آرند. آنها چنين كردند. هارون آنها را برگرفت و با چكش از آنها صورت گوساله‌اى بيرون آورد. گفتند: اى اسرائيل، اين همان خدايان تو است كه از سرزمين مصر بيرونتان آورد. آنگاه هارون مذبحى براى گوساله ساخت و ندا در داد كه فردا عيد پروردگار است. بامدادان، كه سر از خواب برداشتند، دودِ بخورات راه انداخته و به سلامتى‌اش قربانى به پيش آوردند، و نشستند و به خوردن و آشاميدن سرگرم شدند آنگاه ايستاده و سرگرم بازى گشتند...»، كتاب مقدّس، همان، سِفر خروج، ص 32، صحاح 32، «گوساله طلايى». [با خواندن اين مطالب در تورات، خواننده از خود مى‌پرسد] كه هارون خداپرست و دعوت كننده به توحيد و شريک و همگام با برادر موسى، در اظهار آيات (به تصريح اَصحاحِ گذشته تورات) چه شد كه ناگهان سازنده گوساله و قربانگاه و دعوت‌كننده به پرستش آن گرديد؟! صاحبان عقل و هوش حقايق تاريخى و چهره پيغمبران بزرگوار را از آيات قرآن بنگرند و با آنچه در تورات آمده مقايسه كنند. (مؤلف)

پی‌دی‌اف

کتاب پرتوی از قرآن، جلد اول، (جلد دوم مجموعه آثار آیت‌الله طالقانی)، سید محمود طالقانی، تهران: شرکت سهامی انتشار، مجتمع فرهنگی آیت‌الله طالقانی، چاپ اول 1398، صص 243 تا 251

نسخه صوتی

این محتوا فاقد نسخه صوتی است.

نسخه ویدیویی

این محتوا فاقد نسخه ویدئویی است.

گالری تصاویر

این محتوا فاقد گالری تصاویر است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *