پرتوی از قرآن، جلد اول؛ تفسیر سورۀ بقره آیات 142 و 143
«سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُم عَن قِبلَتِهِمُ الَّتِى كَانُوا عَلَيهَا قُل للّهِ المَشرِقُ وَالمَغرِبُ يَهدِى مَن يَشَاءُ اِلَى صِرَاطٍ مُّستَقِيمٍ» (142)
«وَكَذلِکَ جَعَلنَاكُم أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيكُم شَهِيدًا وَمَا جَعَلنَا القِبلَةَ الَّتِى كُنتَ عَلَيهَا اِلاَّ لِنَعلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيهِ وَاِن كَانَت لَكَبِيرَةً اِلاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللّهُ وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُضِيعَ اِيمَانَكُم اِنَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ» (143)
به زودى فرومايگان از مردم خواهند گفت: چه چيز آنها را از قبلهاى كه بر آن بودند برگرداند؟! بگو: مشرق و مغرب از آنِ خداست، هر آن كس را كه بخواهد به راه راست هدايت مىكند. 142
بدين سان شما را امتى ميانه قرار داديم تا گواهان بر مردم باشيد و پيامبر گواه بر شما باشد، و ما قبلهاى را كه بر آن بودى جز براى اين قرار نداديم تا بشناسيم كه چه كسانى از پيامبر پيروى مىكنند و آنها جدا شوند از كسانى كه به عقب برمىگردند، گرچه اين بس گران است، مگر بر كسانى كه خداوند آنها را هدايت كرده است و خداوند ايمان شما را تباه نمىكند، همانا خداوند به مردم رئوف و مهربان است. 143
شرح لغات
سفهاء جمع «سفيه» (از سفه): ناشكيبا، سبك سر، نادان، فرومايه.
قبله: سمتى كه به آن روى آورند، سمت نمازگزار.
مشرق (به كسر و فتح و ضم راء): مكان يا جهت سر زدن و تابش آفتاب. از «شَرُق»: خوشيد تابيد؛ خرما شكوفه داد؛ شَرِق رنگش از خجالت سرخ شد.
شهداء جمع «شهيد»: كسى كه چيزى بر وى پنهان نباشد؛ كسى كه بر مشهود، علم و احاطه داشته باشد؛ آن كه در راه خدا كشته شود.
الرسول: رها شده، رهايى. گويا پيامبر از اين رو «رسول» ناميده شده كه رها براى ابلاغ و انجام امر خداست و هيچ مانعى او را از رسالت باز نمىدارد.
عقب (به كسر و سكون قاف): پاشنه پا، پشت سر. انقَلَبَ على عَقِبيهِ يكباره بر پاشنه پا به پشت سر برگشت.
يَضيع (مضارع ضاع): از ميان رفت، نابود شد، به خود واگذار شد. يُضِيعُ از باب افعال مضارع متعدى: از بين مىبرد، نابود مىكند، به خود وامىگذارد.
رؤوف: بسى مهربان، دلسوز.
«سَيقولُ السّفَهاءُ مِنَ النّاسِ ما وَلّاهم عَن قِبلَتِهِمُ الّتى كانُوا عَلَيها»؟ اين دو آيه تمهيدى و براى آماده ساختن اذهان مسلمانان نخستين براى تغيير قبله است. مسلمانان، از آغاز بعثت تا هيجده ماه پس از هجرت، هنگام نماز به سوى بيتالمقدس روى مىآوردند. اين آيات، كه راجع به قبله و تغيير آن است، و پس از آيات امامت ابراهيم و بناى بيت الحرام و دعاى تسليم و دعوت به ملت ابراهيم نازل شده، براى اين است كه روى ظاهر و باطن مسلمانان را از غير خدا و مظاهر اوهام اهل كتاب و شرك برگرداند و يكسره به سوى حق بگرداند و تسليم اراده او كه در بيت و ساختمان و مناسك آن نمايان گشته، بدارد.
اين از جمود ذهن و كوتاهى انديشه است كه كسانى خداوند و عنايت او را محدود به جهت و مكانى پندارند؛ چنان كه اهل كتاب آيين خدا را محصور در انديشهها و سُـنن قومى و طايـفهاى خود مىپنداشتند و گمان مىكردند قبله همان قبله آنهاست و خداوند و رحمت و توجّه او را فقط در ساختمان بيت المقدس بايد يافت. از اين جهت پس از تغيير قبله با نگرانى و اعجاب مىپرسيدند: «ما ولّاهم …»؟ با آنكه سراسر جهانى كه نور بر آن مىتابد براى خدا و مورد عنايت و مشرق و مغرب انوار اوست:
«قُل لِلّهِ المَشرِقُ وَ المَغرِب». بنابراين، سؤال بايد از محدوديت به يك جهت شود، نه از تغيير جهتى به جهت ديگر؛ مگر ذات مقدّس خداوند و عنايت او محدود به جهتى است؟ آزاد شدن اذهان از توجّه به جهت محدود، همان روى آوردن به نامحدود و كمال مطلق و راه يافتن در صراط مستقيم است: «يهدى مَن يشاءُ اِلى صِراطٍ مُستَقيمٍ».[1]
در اين آيه هم، مانند ديگر آيات، براى نماياندن محيط روحى و اجتماعى، بيش از رسايى لغات و تركيب كلمات، بلاغت خاص فنى نمايان است: تناسق كلمات، آهنگ تركيب حركات با كلمات، مدّ و قصر، وقف و حركت، ادغام و ارسال، كوتاهى و بلندى جمله و مانند اينها، محيط نفسانى و اوضاع و احوال و مردم آن را چنان محسوس و متخيّل مىنماياند كه گويا اشخاص و اشباح را با انديشهها و گفتگوهاشان مينگريم. اين گونه تمثيل و تجسم، لطيفترين سرّ اعجاز فنّى قرآن است. در اين آيه دقّت شود: «سيقول السّفهاء…» خبر از گفتگوها و بحثهاى سفيهانه مردمى فرومايه است. اين خبر با كشش صوت و مّدِ «السفهآء» هماهنگ آمده اسـت؛ آن گاه جمله «ماولاهم …» ـ با ابهام «ما» و ادغام «ولّى» و پيچيدگى ضماير و اسم موصول ـ ابهام در انديشه و تحيّر سائلها را ترسيم مىكند. پس از آن، «قل للّه المشرق و المغرب» عدول از غياب به خطاب و توجّه به شخصيت عالى و ذهن درخشان مخاطب است كه ايقاع[2] آن چون ضربه مخصوص و كوتاهى است كه بر انديشههاى تحيّرآميز پرسشكنندگان وارد مىشود، تا اوهام آنها را درهم شكند و انديشهها را برانگيزد. پس از رهايى انديشهها از جمود و ابهام و به راه افتادن عقول و افكار، نوبت به رابطه پيوسته مشيت خداوند با رهروان و راه مىرسد كه در تعبير «و يهدى من يشاء…» و آهنگ آن، مقابل چشم بصير مىآيد، چون به هرجا روى آرند، چه به سوى مشرق يا مغرب، به سوى خداست و هدايت از اوست، ديگر جايى براى پرسش از تغيير و تحديد جهت نيست.
«وَ كَذلِکَ جَعَلناكم اُمّةً وَسَطا» نخست خطاب به سوى رسول برگشت، در اين آيه روى خطاب به سوى مسلمانان: «وكذلك»، عطف و بيان «يهدى من يشاء» است و سرّ ديگرى از تحول قبله و مشعر بر توسعه آن است: همچنانكه با تحوّل قبله، خداوند مردمى را مطابق مشيّت خود از انحراف و جمود مىرهاند و به صراط مستقيم هدايت مىكند، با اين هدايت و اين تحوّل و نسخ و اين گونه احكام و اين برگرداندن به سوى كعبه است كه شما امت اسلام را از انحراف مىرهاند و سطح عقول شما را بالا مىبرد تا از آن محيط بلند، گواه ديگران باشيد و اين ميانه روى و برترى پيوسته راه و روش و خوى شما گردد: «لِتَكونوا شهَداءَ عَلَى النّاس» رسول و راه و روش او هم همواره ميزان و گواه شما باشد: «وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا».
در حقيقت، تغيير قبله به سوى كعبه، برگرداندن توجّه است به سوى ملت ابراهيم كه مبدأ آيين و روح اسلام است تا پيوسته در شبانه روز دورنماى ملت ابراهيم و راه و روش او در برابر چشم مسلمانان نمايان گردد و از جمود و انحرافهايى كه يهوديان و مسيحيان و عرب، كه همه خود را منتسب به او مىدانند پديد آوردهاند برهند. اين وسعت نظر چون در مسلمانان تكوين يافت: «لتكونوا»، شهداى پيروان ديگر اديان خواهند شد.
ديگر از اسرار تغيير قبله اين است كه خوى فرمانبرى و پيروى از رسولِ پيشرو، در مسلمانان ثابت و نمايان گردد: «وَ ما جَعَلنا القِبلَة الّتى كُنت عَلَيها اِلّا لِنَعلَمَ مَن يتّبِعُ الرَّسُولَ» و اين گروه از مسلمانان از آنها كه به عقب برمىگردند (مرتجعاند)، ممتاز و جدا شوند:
«مِمَّن ينقَلِبُ عَلى عَقِبَيه». و براى آن است كه هسته و نطفه ايمان در قلوب آنها ضايع نگردد و محكم بسته شود و رشد كند: «وَ ما كانَ اللّه لِيُضِيعَ ايمانَكُم».
در پايان متذكّر مىشود كه مبدأ همه اين قوانين و احكام و تغييرات از مبدأ رئوف و رحيم است: «اِنَّ اللّه بِالنّاس لَرَؤوف رَحيم».
پروردگارا، به اسماء و صفاتت، قلوب ما را به نور هدايت قرآن روشن بدار و ما را مشمول رحمت و رأفت خود گردان.
با اين دو آيه كه مقدّمه تغيير قبله است، جلد اوّل اين كتاب «پرتوى از قرآن» را پايان مىدهم. جلد دوم از دستور تغيير قبله آغاز مىگردد. از برادرانى كه در انتظار اتمام چاپ اين كتاب بودند و از تأخير آن نگرانى داشتند عذر مىخواهم. موانع مختلف را عموماً مىدانند و به وضع محيط و دشوارىهاى چاپ كتاب، آن هم تفسير قرآن آشنا هستند، كه بيش از موانع و دشوارىهاى عادى، از آغاز شروع به چاپ كتاب پيوسته موانع ديگر و حوادثى دامنگير شد و تكاليف و مسئوليتهاى ديگرى پيش آمد.[3]
//پایان متن
[1] ن .ك . به تفسير سوره «حمد» [ذيل شرح صراط المستقيم ].
[2] ايقاع، در اصطلاح موسيقى، هماهنگى صداها و آهنگها در آواز خواندن يا نواختن تار است. ضربه هماهنگى كه بر تار مىزنند.
[3] اشاره آيتاللّه طالقانى به مبارزات مردم ايران عليه ديكتاتورى وابسته رژيم شاهنشاهى است كه از سال 1339 پيوسته پيش مىرفت و گستردهتر مىشد و در سال 1341 به اوج خود رسيد و مؤلّف علاوه بر رهبرى فكرى و فرهنگى مردم، مسئوليت رهبرى سياسى و مبارزات ضد طاغوتى را هم بر عهده داشت، و از سوم بهمن 1341 تا چهارم يا پنجم خرداد 1342 در زندان بودند و مجدداً از 22 خرداد 1342 تا آبان 1346 در زندان به سر مىبردند و جلدهاى دوم (جزء دوم قرآن) و جلدهاى چهارم و پنجم (جزء سىام قرآن) را هم در زندان تقرير و تدوين كردند.
کتاب پرتوی از قرآن، جلد اول، (جلد دوم مجموعه آثار آیتالله طالقانی)، سید محمود طالقانی، تهران: شرکت سهامی انتشار، مجتمع فرهنگی آیتالله طالقانی، چاپ اول 1398، صص 485 تا 489
نسخه صوتی موجود نیست.
نسخه ویدئویی موجود نیست.
گالری موجود نیست.