معرفی: آیت‌الله طالقانی به نماز جمعه توجه ویژه داشت و بارها در مسجد هدایت از اهمیت آن سخن گفته بود و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نیز بانی برگزاری نماز جمعه در مسجد جامع نارمک بود. بنابراین شش ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی پیشنهاد کرد سنت نماز جمعه احیاء شود. با موافقت امام خمینی(ره) با این امر، امامان جمعه در سراسر کشور منصوب شدند و طالقانی نیز به عنوان امام جمعه تهران، نمازهای باشکوهی را در دانشگاه تهران با حضور جمع زیادی از مردم اقامه کرد. آخرین نماز جمعه به امامت او نیز در بهشت زهرا برگزار شد. نهم شهریور 1358، پنجمین نماز جمعه به امامت آیت‌الله طالقانی برگزار شد. او در خطبۀ اول این نماز، تأکید کرد برای موفقیت انقلاب لازم است با دولت ( دولت موقت به نخست وزیری مهدی بازرگان) همکاری شود. در ادامه دو سورۀ جمعه و منافقین را برای قرائت در نماز جمعه مستحب مؤکد خواند و سپس به موضوع ناآرامی‌های کردستان پرداخت. در خطبۀ دوم او در ادامۀ همین بحث جزئیاتی از سفر خود به سنندج در فروردین ماه همان سال را شرح داد. لازم به ذکر است که در برخی منابع به اشتباه، نماز روز جمعه دوم شهریور1358 را که نماز عید فطر بوده است، نماز جمعه به حساب آورده و لذا این نماز جمعه را که یک هفته بعد از آن برگزار شده، ششمین نمازجمعه نامگذاری کرده‌اند.
تاریخ ایجاد اثر: 1358/06/09
منبع مورد استفاده: شهادت و شورا: خطبه های نمازجمعۀ مجاهد کبیر، مفسر و معلم قرآن و ابوذر زمان آیت الله سید محمود طالقانی، بنیاد فرهنگی آیت‌الله طالقانی، مهر ماه 1358، صص 49 تا 57.
منبع نسخه صوتی: آرشیو خانوادگی آیت‌الله طالقانی
متن

خطبه‌های طالقانی در نماز جمعه پنجم

 

خطبۀ اول:

بسم الله الرحمن الرحیم

درود بر همۀ شما برادران و خواهران و فرزندان عزیز. درود بر همۀ مسلمان‌های متعهد و جوان‌های مجاهد.

قبل از شروع به خطبۀ رسمی نماز جمعه، این مسئلۀ شرعی را که بارها تذکر داده شده کسانی که در نماز جمعه حضور دارند باید رعایت کنند. هنگام خطبه که جزء نماز است سکوت کنند، شعار ندهند، صلوات بلند نفرستند، صحیح است نگویند، صف‌ها به یکدیگر متصل باشد. و اگر احیاناً در نماز احساس اخلالی کردند، چه دربارۀ سکوتی که هنگام خطبه باید داشته باشند و حتی‌الامکان روی از قبله نگردانند. چه از جهت فواصلی که گاهی پیش می‌آید. بعد از نماز جمعه که نماز عصر خوانده می‌شود، می‌توانند نماز ظهر را احتیاطاً اعاده کنند. این یک مسئله. مسئلۀ دیگر، برای مزید رحمت و مغفرت و قدردانی از شهدای راه اسلام و انقلاب اسلامی ما آنهایی که خون‌هایشان در میان تپه‌ها و کوهستان‌ها و دشت‌های کردستان به زمین ریخته شده. جوانان پاسدار ما، سربازها و افسران ما و دیگر شهدای ما. به خصوص شهید آخرین ما برادر عزیزمان، شخصیت مجاهد با بینش مستقیم مرحوم حاج مهدی عراقی و فرزندش، برادران و خواهران به پا بایستند و سورۀ فاتحه بخوانند.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ * الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ * الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ‎*‏ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ‎*‏ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ‎*‏ اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ»

رحمة الله و بركاته عليهم و لعنت الله على قاتليهم.

بسم الله الرحمن الرحیم. رب العالمين، مبيرالظالمين، معزالمستضعفين، مذل المستكبرين، اللهم صل و سلم على عبدك و رسولكه السراج المنير، معلن الحق بالحق و دامغ الظلم والظلاله، محمد بن عبدالله و على آله و أصحابه المنتجبين و على القائمة الطاهرين الهداة المهديين. تعاونوا على البر والتقوى ولا تعاونوا على الاثم والعدوان.

این وظیفۀ بزرگ، مسئولیت همگانی که در میان موحدین و مسلمین دائماً باید مراعات و اجرا شود در هر کار خیری و در هر عملی که مورد رضایت خداست و برای پیشرفت و تعالی فکری و زندگی و اقتصاد مسلمانان است، همه با هم باید تعاون داشته باشند. بر و تقوا. و در آن‌چه که عصیان و گناه است، تجاوز است، باید همه در مقابل آن بایستند و عليه عصیان و طغيان یک صف تشکیل بدهند. امروز مهم‌ترین مسئله‌ای که برای همۀ ما بعد از این انقلاب، این انقلاب پیش‌رس و برای دولت ما، ملت ما و همۀ گروه‌های مخلص ما مهم است، همین تعاون است. اگر دولت پشتیبانی از ملت نداشته باشد و به یاریش نشتابند، کاری از او ساخته نیست وهمین‌طور اگر ملت پشتیبانی از دولت و قدرت اجرایی دولت نداشته باشد، کارها فلج است. من نمی‌خواهم بگویم که دولت از هر جهت کارهایش و روشش مورد تأیید است. ضعف‌ها هست. ولی از طرف دیگر بعد از این انقلاب به قدری مشکلات (که من از نزدیک وارد هستم و همه هم تا حدی می‌دانید) برای دولت در پیش بوده که شاید در هیچ انقلابی این‌قدر مشکلات نداشتند. آماده نبودن عموم مردم برای سازندگی، نداشتن یک برنامۀ قبلی که همۀ احزاب، گروه‌های انقلابی، آنهایی که در هر کشوری دست به انقلاب می‌زنند قبلاً یک برنامه‌ای مفصل یا مجمل دارند، ولی ما نداشتیم. و از جهت دیگر خواه نخواه برای حفظ امنیت و حفظ کشور مسئولینی کار را به دست گرفتند، مانند کمیته‌ها، دادگاه‌های انقلابی که چاره‌ای هم جز این نبوده و با ضعفی که قوای انتظامی ما داشت و دارد، پلیس ما داشت و دارد، ژاندارمری ما داشت و دارد، اگر این کمیته‌ها تا حدی استقلال نداشتند و همین‌طور این فرزندان و برادران از جان‌گذشته و مجاهد ما (پاسداران) در کارها دخالت نمی‌کردند، اکنون همین‌قدر ثبات و امنیتی که ما احساس می‌کنیم نداشتیم. هر روز درگیری و هر روز کشتار. درهمۀ انقلاب‌های دنیا شما ملاحظه بکنید، بعد از انقلاب مدت‌ها کشتار، زد و خورد، روزها هر روز صدها، هزارها کشته می‌دادند. این مربوط به قدرت رهبری که رهبری اسلامی و نافذ در قلوب و اندیشه‌های عموم مردم است، چنین امنیتی پیش آورد. و از طرفی دیگر مسئولیت‌هایی که کمیته‌ها به دست گرفتند. با اینکه البته اشتباهات و لغزش‌هایی هم پیش آمده و از این جهت من به سهم خود تضعیف دولت را بیش از اینکه هست جایز نمی‌دانم. باید انتقاد بکنید و شما ملت مسلمان متعهد هم همکاری کنید در اجرای کارها. دولت عبارت است از چند وزیر و یک عده کارمند. کارمندهایی که شاید اغلب اینها نمی‌توانند درست وظایفشان را انجام بدهند و قوای مجریه‌ای که اینها هنوز نتوانستند جا باز کنند در میان انقلاب. پس کی می‌ماند؟ شما ملت. شما ملت باید همکاری بکنید به خصوص با تأییدی که حضرت آیت‌الله امام می‌کنند از دولت و شرایطی که اکنون ما به سر می‌بریم. شرایط بسیار خطیر، دسیسه‌ها از هرسو و تحریکات از داخل و خارج برای از بین بردن این انقلاب ما. به ثمر نرساندن و آشوب در همۀ منطقه ایجاد کردن در کار است. یکی از طرح‌هایی که به نظر می‌رسد شاید هرچند مهم نیست. البته به نظر عده‌ای به همین طرحی است که شهرداری ما برای مسئلۀ ترافیک داده است. مسئلۀ ترافیک در دنیای تولید و مصرف مسئلۀ بسیار پیچیده‌ای است. هنوز هم نتوانسته اند حل کنند، چون آئین نامه است و قانون بدون تعهد مردم . و در کشور ما مسأله ترافیک، وقت‌هایی که صرف می‌شود و استعدادهایی که در معابر و عبور از جایی به جایی و برای رسیدن کارها همه از میان می‌رود، عصبانیت‌ها، استهلاک ماشین‌ها، مصرف بنزین‌ها، همین است که استعمار خواسته و عوامل استعمار، که ما سرگرم این مسائل جزئی باشیم که بعد هم عصبانیت و بعد هم به جان هم بیفتیم، بعد هم مصرف تولیدهای خارجی و هی ماشین پشت ماشین. هرکسی از حقوق بگیرها، حتی کارمندهای جزء اگر خانه‌اش اجاری است، اگر فرش در خانه‌اش نیست، روی رقابت‌ها و تحريكات باید یک ماشین لااقل پیکان داشته باشد. این وضعی است که ملاحظه می‌کنید و رژیم سابق هم درمانده شده بود. با اینکه به دست خودش این وضع را پیش آورد. ما از همۀ خواهران و برادران تقاضا می‌کنیم که با این عمل انقلابی و این کار انقلابی، نشان دادن قدرت انقلابی خودتان را نشان دادن ایمان و محبت و صمیمیت خودتان را در این طرح به همۀ دنیا نشان بدهید. از فردا اتوبوس‌ها به راه می‌افتند. آنهایی که ماشین سواری دارند حتی‌الامکان جز در موارد ضروری استفاده نکنند. من همین چند روز که در خیابان عبور می‌کردم، از اول مسیر تا آخر مسیر اغلب ماشین‌ها یک نفر، دو نفر و راه مردم را اشغال کرده‌اند. اتوبوس‌ها بنا شده به سرعت حرکت کنند و اكثر مردم باید این کار انقلابی، این وظیفۀ اسلامی، این چهرۀ اسلامی خودشان را نشان بدهند و سوار اتوبوس‌ها بشوند. ماشین‌ها را کنار بگذارند جز در موارد ضروری. باهم تعاون داشته باشند. ملاحظۀ حال پیرمردها، پیرزن‌ها، مریض‌ها را بکنند و همین‌طور راننده‌ها با اخلاق رفتار کنند و مسافرین هم اخلاق اسلامی خودشان را نشان بدهند. با هم تعارض نکنند با هم درگیری نداشته باشند و در عین حال با هم، یک شهر متحرکی که عبارت است از این اتوبوس‎ها و ماشین‌های عمومی در شهر به راه خواهد افتاد و در میان این ماشین‌ها مسائلی می‌تواند مطرح بشود. ولی مراقب باشید که آنچه که هر فرصت‌طلبی و هر خودخواهی از هر مسئله‌ای می‌خواهد استفاده کند. باید پاسداران را احترام بگذارید، مأمورین راهنمایی را احترام بگذارید و دستورات آنها را اجرا بکنید. در میان ماشین‌ها اگر خواستند آن کسانی که تحریک می‌کنند و اخلال می‌کنند و هر وسیله‌ای را و هر چیزی را وسیلۀ تحریک و تشنج و شایعه‌سازی درست می‌کنند، آنها را همه موظفیم جلوگیری کنیم. نفاثات في العقد، آنهایی که دائماً می‌دوند. آن خناس‌ها. اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. قل اعوذ برب الناس. هر روز صبح که از خانه بیرون می‌آییم این دو سوره را بخوانیم ولی نه قرائت، به خودمان تلقین کنیم: قل اعوذ برب الناس، ملک الناس، اله الناس. من شر الوسواس الخناس. الذي يوسوس في صدور الناس. من الجنة والناس. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته.

خطبۀ دوم:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ * الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ۚ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»

اللهم صل على محمد عبدك و رسولك المنتجب الذي ارسلته هدى للناس، و على الائمة الطاهرين و على أصحابه و خلفائه المنتجبين.

در نماز جمعه در سورۀ مستحب مؤکد است، یکی سورۀ جمعه که دستور صف مسلمان‌ها، صف عبادت، صف جهاد، صف همبستگی روابط دل‌ها، روابط قلب‌ها را دارد که مهم‌ترین مسئله است. این مسائل ارتباطی ارتباط معنوی در تعالیم عالیۀ اسلام (این روابط دائماً باید تجدید بشود). در شبانه‌روزی، در جماعت‌های صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشا. از زندگی، از توجه به امور عادی زندگی و از آلودگی به تحریکات احساسات خودخواهی، مال‌پرستی، خدعه و فریب بیرون بیاییم. در صف جماعت قرار بگیریم. تجدید حیات کنیم.  با هم پیوسته بشویم و امتیازات را الغا کنیم دو مرتبه برگردیم به زندگی معمولی. این از معجزات دستورات اسلامی است. نه مثل رهبانیت که فقط از زندگی کنار بکشند و همه چیز را ترک کنند و نه مثل دنیای مادی که یک‌سره غرق در شهوات و زندگی باشند. این یک مبارزۀ متحرک و دائم است بین زندگی و بین حق و توحید و خداپرستی و همین منشأ هرگونه تعالی انسان است. بعد روزهای جمعه و بعد هم در آن مناسک بزرگ حج. این است که سورۀ جمعه در خطبۀ اول دستور مستحبی مؤکد است برای تشکیل چنین اجتماع و ادامۀ چنین اجتماع. در سورۀ دوم سورۀ منافقین است. یعنی آن خطری که این اجتماع را متلاشی می‌کند، آن خطری که از درون نفوذ می‌کند، آن خطری که از اول اسلام بود و هرچه مسلمان‌ها بعد از طلوع اسلام ضربه خوردید به دست منافقین بوده است نه به دست کفار. كفار چهرۀ شناخته‌شده‌ای دارند. صفشان جدا است. ولی منافق یعنی آن انسان چندچهره، آن کسی که با چهرۀ دین نفوذ می‌کند در صف مسلمان‌ها، ولی این یک چهره از چهره‌های ظاهر اوست. باطنش چهرۀ کفر است، چهرۀ وابستگی با بیگانگان است. چهرۀ صدر اسلام است که در بسیاری از آیات شریفۀ قرآن چهرۀ منافقین بیشتر ترسیم شده است تا چهرۀ کفار. درسورۀ بقره دو آیه دربارۀ کفار است، ولی وضع منافقین، اندیشه‌های اینها، افکار اینها، چندچهره بودن اینها، شب اینها، روز اینها، در اجتماعات چگونه نفوذ می‎کنند و همچنین در سایر سوره‌های قرآن تأکید شده که چهرۀ منافق را بشناسیم. همین که در سورۀ منافقین می‌فرماید: «اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ» همین دو جمله آن هم «سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ». آنها عهدها، پیمان‌های خودشان را سپر قرار می‌دهند برای این‌که پشت سپر توطئه‌ها و دسیسه‌ها خودشان را پنهان کنند. و هیچ پابند عهد و پیمانی نیستند و اینها کوشش دارند که راهی که انبیاء باز کردند، اسلام باز کرده به طرف حق، به طرف خیر، به طرف عدالت، این راه را بر مردم سد کنند. این‌گونه دسیسه‌ها امروز، برادرها، خواهرها، فرزندان عزیز، اسلام ما دچار چنین منافقین شرور و حیله‌گر و فریب‌کاری هستیم که گاه به چهرۀ اسلام در می‌آیند. به چهره ایرانی هستند، بسیار هم اظهار دلسوزی می‌کنند برای مردم. ولی وابسته به جاهای دیگر هستند. مرتبط به جاهای دیگر هستند. چهره چهرۀ ایرانی ولی روح و درون و نفسش، نفس، اندیشۀ خلق امپریالیست، صهیونیست و دیگر قدرت‌‎ها یعنی کوبیدن مسلمان‌ها در چهرۀ اسلام یا در چهرۀ ایران و اختلاف در صفوف. این گرفتاری‌هایی که ما امروز در مرکز، در شهرستان‌ها به خصوص در کردستان برای این کشور پیش آمده به دست کیست؟ آن ساواکی، آن دزد فراری که با سرکرده‌شان فرار کردند و آن صهیونیست که نمی‌آید خودش را معرفی بکند. من چنینم، در چهرۀ این احزاب و این گروه‌ها در می‌آید و شعارهای فریبنده می‌دهد و چنین فتنه‌هایی برمی‌انگیزد. مسئله سطحی نیست که ما گمان بکنیم که با یک خواسته‌ای طرف هستیم و از این جهت خواست‌هایشان هم گنگ است. می‌آیند تعهد می‌کنند ولی پایبند تعهدات خودشان نیستند. می‌گویند این است خواسته‌های ما. والا كدام دولت کدام منشأ اثر وکدام رهبری است که با یک خواسته‌های معقول و منطقی یک گروهی مخالفت کند؟ چه بهانه‌ای اینها دارند؟ چه می‌گویند؟ آیا این مسئله تا به حال مطرح شده که اینها چه می‌خواهند؟ به حسب ظاهر چند مسئله‌ای را مطرح می‌کنند و می‌گویند خواسته‌های ما این است ولی در باطن چی؟ در باطن همان مرام‌نامۀ حزب دموکرات بیست سال قبل است که در مقابل رژیم، آن مرام‌نامه را تنظیم کردند. یعنی بالاخره تجزیه. ولی اکثر برادران کرد ما، خواهران کرد ما هم از این دسیسه زیر پرده بی‌اطلاع هستند. بارها می‌گویند اگر شما دیوار آهنی هم بین ما و دیگر برادران مسلمان ما بکشید، ما دیوار را فرو می‌ریزیم. راست هم می‌گویند. ولی اینها نیستند آنهایی که دسیسه می‌کنند، اینها نیستند که می‌آیند اظهار می‌کنند. چه می‌خواهید؟ می‌خواهیم در سرنوشت خودمان مختار باشیم. فرهنگ کردی را تعمیم بدهیم، خوب بکنید. کی جلوگیری کرده؟ می‌خواهیم انجمن‌های شهر و روستا را تشکیل بدهیم. کی جلوگیری کرده؟ بعد دیگر چه می‌خواهید؟ پایگاه‌های نظامی و ارتش از اینجا برود. پاسدارهای غیربومی بروند. یعنی چه؟ آخرش چی؟ آخرش یعنی ما هرکاری دلمان می‌خواهد به دست خودمان باشد. فقط دولت مرکزی به ما نان بده، آرد بده، نفت بده، پول بده. آخر مسئله به اینجا می‌انجامد. هیچ حق دخالت در کار ما ندارید. یعنی دولت فقط جیره ده پاکیسۀ اینها باشد که به اینها بدهد. نفت را از خوزستان بیاورند به اینها بدهند و اینها هیچ تمکینی از دولت مرکزی نداشته باشند. این شدنی است؟ همه چیز به دست خود ما، فقط بودجه به دست دولت که به ما بدهد. چون آن را هم از خودشان ندارند. از جای دیگر به ما بودجه بده ما خودمان می‌دانیم.

آیا این سوال مطرح نیست که قریب ده هزار، بیست هزار، سی هزار مسلح با حقوق سه هزار تومان، چهار هزار تومن، پنج هزار تومن، از کجا تأمین می‌شود؟ خوب بپرسید، این آقایان یک همچنین سرمایه‌ای از پدرشان دارند؟ از کجا آورده‌اند؟ آیا به عهد و پیمانشان وابسته هستند و متعهدند؟ همان‌طوری که به آنها گفتم شما عهد دارید؟ شما پیمان دارید؟ افسر ایرانی، سرهنگ، سربازهای ما افسرهایی که برای حفظ امنیت آمدند به اینها تأمین می‌دهید؟ پرچم امنیت می‌گذارید روی ماشینشان بعد همین که بیرون آمدند به گلوله می‌بندید؟ با شما می‌شود عهد و پیمان بست؟ یک مردمی که اول گفتند ما به جمهوری اسلامی رأی نمی‌دهیم، یعنی خودشان را عملاً از نود و هشت درصد مسلمان‌های مردم ایران جدا کردند. یهودی رأی داد، زردشتی رأی داد، مسیحی رأی داد. صابئی رأی داد، ولی یک عده‌ای گفتند ما رأی نمی‌دهیم. پس اگر رأی نمی‌دهید دیگر چه می‌خواهید؟ آن ملا، آن پیشوای مذهبی که می‌گوید من رأی به جمهوری اسلامی نمی‌دهم یعنی چه؟ جمهوریت اسلامی غیر از این است که قوانین قرآن و قوانین الهی باید پیاده شود؟ خوب این چه جور پیشوای مذهبی است که نمی‌خواهد قوانین الهی پیاده شود؟ پیشوای دین هم هست.

نمونه‌ای برای شما، برای روشنگریتان عرض می‌کنم. نخواستم زیاد افشاگری بکنم، همان وقتی که در چهار ماه، پنج ماه قبل مسئلۀ سنندج پیش آمد، ما با دوستانمان رفتیم برای حل مسئله. چه می‌خواهید؟ چه می‌گویید؟ بعد از تحقیقات معلوم شد یک درگیری بین کمیتۀ شیعه و کمیتۀ اهل سنت ایجاد کرده‌اند و بعد هم یک نفر به تیر مجهول کشته شده و بعد هم یکی از همین آقایان سران رفت در تلویزیون و رادیو را گرفت و دستور داد که ژاندارمری را بگیرید و خلع سلاح کردند ژاندارمری را. به رئیس ژاندارمری هم زود تسلیم شد. حالا نمی‌دانم چه شغلی به او داده‌اند. بعد شهربانی هم تسلیم شد. بعد حمله کردند به طرف پایگاه نظامی مرکز نظامی. بروید آنجا را هم بگیرید. آنها از خودشان دفاع کردند. اگر آن روز مرکز نظامی ارتش سنندج سقوط کرده بود، می‌دانید چه فاجعه‌ای می‌شد؟ ما هم غافل، تا وارد شدیم عوامل و دور و وری‌های اینها داد و فریاد راه انداختند که ارتشی‌ها، جوان‌های ما را کشته‌اند با بمب به سر ما ریختند، خمپاره ریختند به سر ما. خوب ما را هم ناراحت کردند. چرا ارتش چنین کاری بکند؟ برای چه؟ چه جنگی داشته علیه مردم؟ خدا رحمت کند مرحوم شهید قرنی را با او تماس گرفتیم او گفت که ما دستوری ندادیم برای حمله. مردم به اینها حمله می‌کنند. به پادگان از بالا و پایين. ما دفاع نکنیم؟ اسلحه را بدهیم به دست اینها؟ سربازانمان را به کشتن بدهیم؟ باز باور نکردم. در جلسه‌ای که رفتیم، در میدان عمومی از این چیزهایی که شبیه کله قند است جلوی ما گذاشتند که با اینها ما را کشته‌اند. تو بیمارستان‌ها رفتیم. عجیب وضعی پیش آمده. بالاخره رفتیم به پادگان برای این‌که به اینها اعتراض کنیم. چرا بر سر مردم خمپاره ریختید؟ ببینید دسیسه، تبلیغات دروغ. بعد هم متوجه شدیم یک عده جوان‌های سرباز متدین متعهد ایستادگی کرده‌اند در مقابل حملۀ اینها و از سوی دیگر هم دو سه نفر سرهنگ بودند که خودشان بومی آنجا بودند. گفتند آقا به ما حمله می‌کنند. وضع پادگان در یک سطح پایینی واقع شده از بالا و پایین به ما حمله می‌کنند، ما دفاع نکنیم؟ گفتم خوب حمله می‌کنند، چرا با خمپاره به اینها حمله کردید؟ گفتند خمپاره نیست اینها. مشعل‌هایی است که به هوا پرت می‌کنیم که اطرافمان را ببینیم بعد جعبه را باز کردند مشعل‌ها را به هوا پرت کردند گفتند بعد از آنی هم که سوختشان تمام شد، اگر جایی سقوط کند آسیبی نمی‌رساند. همین‌ها را برداشته‌اند این فریبکاران جلوی ما رژه می‌دهند که با این خمپاره ما را کوبیده‌اند. از هر فرصتی استفاده کرده‌اند. آن وقت به من پیام می‌فرستند علمای آنجا سران آنجا که مثل مغول‌ها به ما حمله می‌کنند و این ارتش شما آمده ما را می‌کوبد. ارتش ابتدائاً وارد شد؟ فتنه را کی ایجاد کرد؟ از کجا شروع شد؟ هیچ بررسی شده؟ اینها آیا به قول و عهدشان قانع هستند؟ اگر واقعاً مسائلشان این باشد بسیار آسان قابل حل است ولی مسئله این نیست. اینها صدایشان از خودشان نیست. اینها بودند که رفتند در اروپا و خارج زیر لاک خودشان پنهان شدند. این مردم مسلمان خون دادند. حالا ساکت‌ها به صدا درآمده‌اند. تسلیم شده‌ها انقلابی شدند، وابسته‌ها دو مرتبه آمدند تو کار، اینها کجا بودند؟ چه می‌کردند؟ بعد یکی از علما می‌نویسد و این آیه را در ذیل به رخ من می‌کشد «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ». آیا ارتش ما علو کرده؟ رهبرهای ما علو کردند در زمین؟ اینها که همه‌اش طرفدار مستضعفین، طرفدار بیچاره‌ها و طرفدار محرومین هستند. کی علو کرده؟ کی فساد در زمین می‌کند؟ و باید بدانید برادرها خواهرهای کرد، حساب شما از اینها جداست. و این ننگی که دارند به پیشانی کردستان می‌زنند و این همه مجاهده‌ها که کردها کردند، دارند از بین می‌برند. اینها یک عدۀ محدودی هستند. باید حساب مردم کردستان، برادران و خواهران مسلمان و متعهد ایرانی را از یک مشت کسانی که معلوم نیست یا هست از کجا کمک به اینها می‌رسد، متهم می‌کنند از کشور بزرگ شمالی ما به آنها کمک می‌رسد؟ از یک کشور اسلامی به اینها کمک می‌رسد، از اسرائیل می‌رسد، از طرف دزدهای فراری و عوامل رژیم سابق هر روز به اینها پول و اسلحه داده می‌شود. پس می‌خواهند در مقابل این دسیسه‌ها مردم ساکت بنشینند؟ ارتش دخالت نکند؟ پس چه بکند؟ پس ارتش برای چه روزی است؟ و این درگیری عاقبتی برای کردستان ندارد. جز خرابی جز کشتار. جز ویرانی جز از بین بردن آبروی برادرها و خواهرهای کرد، هیچ محصولی ندارد. سی میلیون جمعیت ایران و مسلمان‌ها تسلیم یک مشت خودخواه و وابسته به دیگران نخواهند شد. خودشان باید در ابتدا حساب اینها را برسند. نمی‌رسند؟ چاره‌ای نیست جز ارتش. ارتش دخالت نمی‌کند؟ نمی‌تواند؟ ضعف پیش می‌آید؟ همۀ ملت ایران. ما هم راه می‌افتیم امام خمینی هم راه می‌افتد. ما این انقلاب را مفت به دست نیاورده که بازیچۀ یک مشت بازیگر بین‌المللی بشویم. شصت هزار نفر از بهترین جوان‌های ما کشته شد. خیال می‌کنند به این مفتی، ما می‌گذاریم هرچه خواستند بکنند؟ خیلی خوب تو برو کنار، بعد بلوچستان را تحریک کن، بعد خوزستان را تحریک کن، بعد دولت مرکزی بماند با تهران و کویر لوت و یزد و کرمان. عاقبت کار همین است دیگر. این خیانت بزرگ. اگر مطلبی، پیشنهادی انسانی، معقول و درست دارند پیشنهاد کنند، منهای آنهایی که دستشان به خون مردم آلوده شده. و الا همین‌طور مبهم هر روز یک جا تحریک کردن، این ملت تحمل نمی‌کند. قرآن هم تحمل نمی‌کند. قرآن هم می‌گوید: «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ». هر جا فتنه شد باید بکوبید فتنه را. قرآن دین ما تحمل نمی‌کند. اگر مسئله است، مطلبی است، معقول و حقی است که اسلام هیچ حقی را ضایع نمی‌گذارد. هیچ مرام و مسلکی به اندازۀ اسلام به مردم حق نداده. خوب بیایند ابراز بکنند، دیگر آتش افروزی برای چه؟ تحریکات برای چه؟ و بالأخره به دست شما ملت باید این آتش‌ها خاموش بشود و فتنه‌ها از میان برود و حتی «وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ». فقط حاکمیت برای خدا و برای قانون خدا.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ

«تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ * مَا أَغْنَىٰ عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ * سَيَصْلَىٰ نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ‎*‏ وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ»

«رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ»

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ»

«رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنتَ مَوْلَانَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ»

وانصرنا على القوم الظالمين برحمتک یا ارحم الراحمين.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته.

//پایان متن

پی‌دی‌اف

شهادت و شورا: خطبه های نمازجمعۀ مجاهد کبیر، مفسر و معلم قرآن و ابوذر زمان آیت الله سید محمود طالقانی، بنیاد فرهنگی آیت‌الله طالقانی، مهر ماه 1358، صص 49 تا 57.

نسخه صوتی

خطبه‌های پنجمین نماز جمعه به امامت آیت‌الله طالقانی در دانشگاه تهران، 9 شهریور 1358

نسخه ویدیویی

این محتوا فاقد نسخه ویدئویی است.

گالری تصاویر

این محتوا فاقد گالری تصاویر است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *