معرفی: متن حاضر تفسیر سوره کافرون به قلم آیت‌الله طالقانی است که در جلد ششم کتاب «پرتوی از قرآن» آمده است. آیت‌الله طالقانی در تفسیر این سوره بر مرزگذاری و ایجاد تمایز میان کفر و توحید تأکید کرده است. این جلد که تفسیر بخش دوم جزء سی‌ام است، از سوره اعلی تا سوره ناس را در برمی‌گیرد. تفسیر جزء سی‌ام پس از جزء اول قرآن کریم و در مدت حبس در زندان قصر در نیمۀ دوم دهه چهل به نگارش درآمده و پس از آزادی مؤلف، توسط وی ویرایش و منتشر شده است. لازم است یادآور شویم کتاب‌های «پرتوی از قرآن» از مهمترین آثار آیت‌الله طالقانی است. او راه رهایی مسلمانان از تفرقه و نیز راه رستگاری انسان را در ناملایمات و گمراهی‌های عصر مدرن بازگشت به قرآن کریم می‌دانست. بنابراین پس از سال‌ها تفسیر شفاهی قرآن بر منبر و در جلسات مختلف، از سال 1341 تصمیم گرفت یک مجموعه تفسیر را به رشته تحریر درآورده و منتشر کند.
تاریخ ایجاد اثر: 1346
منبع مورد استفاده: کتاب پرتوی از قرآن، جلد پنجم، (جلد هفتم مجموعه آثار آیت‌الله طالقانی)، سید محمود طالقانی، تهران: شرکت سهامی انتشار، مجتمع فرهنگی آیت‌الله طالقانی، چاپ اول 1398، صص 377 تا 381.
متن

پرتوی از قرآن، جلد ششم؛ تفسیر سورۀ کافرون

سورة الکافرون، مکّی‌ (و به گفتة بعضی‌ مدنی)‌ و دارای 6 ‌آیه‌ ‌است‌.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

«قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ» ‎(١)‏

«لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ» ‎(٢)‏

«وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ» ‎(٣)‏

«وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ» ‎(٤)‏

«وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ» ‎(٥)‏

«لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ» ‎(٦)‏

به نام خدای بخشندة مهربان.

بگو هان‌ ای‌ گروه‌ کافران‌. ‎(١)

نمی‌پرستم‌ آنچه‌ می‌پرستید. ‎(٢)

و نه‌ ‌شما‌ پرستندگانید آنچه‌ ‌را‌ می‌پرستم‌. ‎(٣)‏

و نه‌ ‌من‌ پرستنده‌ام‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌شما‌ پرستیدید. ‎(٤)

و نه‌ ‌شما‌ پرستندگانید آنچه‌ ‌را‌ می‌پرستم‌. (٥)

برای‌ ‌شما‌ دین‌ ‌شما‌ و ‌برای‌ ‌من‌ دین‌ ‌من‌. ‎(٦)

«قُل یا أَیُّهَا الکافِرُون»: ‌این امر «قل‌...» فرمان‌ اعلام‌ ‌از‌ جانب‌ خداوند ‌است‌ ‌تا‌ مخاطبین‌ «کافرین» متوجه‌ شوند ‌که‌ ‌آن‌ حضرت‌ واسطة ابلاغ‌ ‌است‌ و نظر و مصلحت‌ شخص‌ ‌او‌ ‌در‌ اجرای ‌این امر دخالت‌ ندارد و ‌تا‌ یکسر امیدشان‌ ‌از‌ ‌هر‌گونه‌ سازگاری‌ دربارة یگانه‌پرستی‌ قطع‌ شود.

«یا ایها»، ندایی است‌ ‌از‌ دور ‌به‌ نزدیک‌ و هشیار کننده‌‌،‌ «یا»، ندای دور و غایب‌. «ای»‌، ندای به نزدیک‌ و حاضر. «ها»، انگیزنده‌ و هشیار کننده‌ ‌است‌.‌‌ چنان‌که‌ گویا، ندا دهنده‌ ‌به‌ مردمی‌ گول‌ و دور ‌از‌ حق‌ ندا می‎دهد، و نزدیک‌ می‌شود، و برمی‌انگیزد ‌تا‌ شاید هشیار گردند و به خود آیند[1]. کافران‌ مورد ندا همان‌ها بودند ‌که‌ ‌در‌ کفر ‌خود‌ ‌آن‌چنان‌ پایدار ماندند ‌که‌ دیگر ‌به‌ ایمان‌ و برگشتشان‌ ‌از‌ کفر امیدی‌ نبود. بیشتر این‌ها سران‌ قریش‌ و پاسداران‌ بت‌ها بودند ‌که‌ ‌برای‌ نگهداری‌ معبود و مطلوب‌ ‌خود‌ و بازداشتن‌ داعی‌ توحید ‌از‌ دعوت‌، همة قوای‌ ‌خود‌ ‌را‌ به کار بردند و ‌هر‌ وسیله‌ای‌ ‌که‌ داشتند به راه‌ انداختند و ‌از‌ ‌هر‌ دری‌ درآمدند و چون‌ توفیق‌ نیافتند پیشنهادهایی‌ ‌برای‌ سازش‌ نمودند. گویا آخرین‌ پیشنهادشان‌ چنین‌ ‌بود‌ ‌که‌ یک‌ سال‌ بت‌های‌ ‌آنها پرستش‌ شود و سال‌ دیگر خدای‌ یکتا. بعضی‌ گویند: چون‌ ‌آن‌ حضرت‌ ‌این پیشنهاد قریش‌ ‌را‌ نیز رد کرد و روی‌ سازش‌ نشان‌ نداد، گفتند: ‌پس‌ بیا پیکر یکی‌ ‌از‌ ‌این خدایان‌ ‌ما ‌را‌ استلام‌ نما «به آنها دست‌ بکش‌» ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ تو را تصدیق‌ می‌نماییم‌ و خدای‌ تو را می‌پرستیم‌. ‌آن‌ حضرت‌ ‌در‌ برابر ‌این پیشنهاد تأمل‌ نمود و فرمود: بنگرم‌ ‌تا‌ ‌از‌ جانب‌ پروردگارم‌ چه‌ دستوری‌ می‌رسد؟ سپس‌ ‌این سوره نازل‌ شد و ‌آن‌ حضرت‌ صبحگاهان‌ ‌به‌ مسجدالحرام‌ رفت‌ و بالای‌ سر انبوهی‌ ‌از‌ اشراف‌ قریش‌ ایستاد و ‌این آیات‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آنها ‌تا‌ آخر بخواند: قُل‌ یا أَیُّهَا الکافرون.

«لا أَعبُدُ ما تَعبُدُون، وَ لا أَنتُم عابِدُون ما أَعبُدُ»: ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ ندای ممتد، ‌لا‌ اعبد، خبر ‌از‌ آینده‌ای است‌ ‌که‌ کافران‌ ‌در‌ انتظارش‌ بودند ‌تا‌ شاید و به هر صورت‌، پرستش‌ خدایان‌ ‌آنها ‌را‌ بپذیرد. تعبدون‌ نیز خبر ‌از‌ آینده‌ و دلالت‌ دارد ‌به‌ استمرار و بقای ‌آنها ‌در‌ پرستشی‌ ‌که‌ داشتند. «و ‌لا‌ انتم‌...» جملة اسمیه‌ و به جای‌ «و ‌لا‌ تعبدون‌...» دلالت‌ ‌بر‌ ثبات‌ و دوام‌ ‌آنها ‌در‌ پرستش‌ ننمودن‌ معبود به حق‌ می‌نماید. ‌ما، ‌در‌ «‌ما تعبدون‌« اشعار ‌به‌ نامشخص‌ و ناشاعر بودن‌ معبودها و ابهام‌ ‌در‌ اندیشه‌ و عبادت‌ عابدها دارد، و ‌در‌ «‌ما اعبد» به جای‌ «‌من‌ اعبد» نیز ‌برای‌ ‌این ‌است‌ ‌که‌ خدای‌ یگانه‌ و معبود به حق‌، ‌در‌ اندیشه آلودة ‌آنها نامفهوم‌ و مبهم بوده‌ ‌است‌. و شاید «‌ما» ‌برای‌ تعظیم‌ یا تقابل‌ آمده است‌.

«وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدتُّم، وَ لا أَنتُم عابِدُون ما أَعبُدُ»: وَ لا أَنا عابِدٌ...، تأکید و تکرار معنای‌ ‌لا‌ اعبد ‌ما تعبدون‌، به‌ صورت‌ جملة اسمیه‌ ‌است‌ ‌تا‌ ثبات‌ و پایداری‌ ‌آن‌ حضرت‌ ‌را‌ ‌در‌ اعراض‌ ‌از‌ ‌هر‌ بت‌ و رد ‌هر‌ پرستشی‌ جز پرستش‌ خداوند و ‌هر‌ سازشی‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌این باره‌ مکرر پیشنهاد ‌شده‌ ‌بود‌ اعلام‌ نماید. و تکرار «و ‌لا‌ انتم‌ عابدون‌...» نیز پایداری‌ و ثبات‌ ‌آنها ‌را‌ ‌در‌ عبادت‌ بت‌های‌ ‌خود‌ و ناپذیری‌ عبادت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌از‌ جانب‌ ‌آنها‌، می‌نمایاند. بعضی‌ «‌ما» ‌را‌ ‌در‌ ‌این دو ‌آیه‌ حرف‌ مصدری‌ و برگشت‌ فعل‌ ‌را‌ ‌به‌ مصدر و نفی‌ چگونگی‌ عبادت‌ گرفته‌اند: نه‌ ‌من‌ عبادت‌کننده‌ام‌ بسان‌ عبادت‌ ‌شما‌، و نه‌ ‌شما‌ عبادت‌کننده‌اید بسان‌ عبادت‌ ‌من‌: ‌من‌ خداوند ‌را‌ ‌به‌ یگانگی‌ و ‌آن‌ چنان‌که‌ امر کرده‌ عبادت‌ می‌نمایم‌، ‌شما‌ بت‌های‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ روی‌ اوهام‌ و تقالید عبادت‌ می‌نمایید. بنابراین باید کلمه‌ای‌ مانند «مثل‌» مقدر ‌باشد‌ ‌تا‌ معنای‌ ‌ما عبدتم‌، و ‌ما اعبد، مستقیم‌ شود. ‌این توجیه‌ و تقدیر ‌که‌ ‌با‌ ظاهر و مورد نزول‌ ‌این سوره ناسازگار ‌است‌، ‌برای‌ رفع‌ تکرار معنوی‌ و لفظی‌ است ‌که‌ ‌در‌ ‌این چهار ‌آیه‌ آمده‌. ‌با‌ آنکه‌ اعلام‌ ‌به‌ یگانه‌پرستی‌ چون‌ اصل‌ اولی‌ ادیان‌ آسمانی‌ و دعوت‌ پیمبران‌ ‌است‌، ‌هرچه‌ بیشتر باید ‌به‌ ‌آن‌ تأکید شود، آن هم‌ ‌در‌ مقام‌ اعلام‌ رسمی‌ ‌به‌ سران‌ کفر و شرک‌ مکه‌ و ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ پیشنهادهای‌ مکرری‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌این باره‌ دادند و ‌از‌ ‌آن‌ حضرت‌ روی‌ سازش‌ خواستند.

یکتاپرستی ‌«توحید ‌در‌ عبادت‌» که‌ فرمانبری‌ کامل‌ ‌از‌ خداوند و روی‌ آوردن‌ ‌به‌ ‌او‌ و آزاد شدن‌ ‌از‌ بندگی‌ ‌غیر‌ ‌او‌ ‌است‌، تحقق‌دهندة توحید فکری‌ و فصل‌ ممیز و جدا کنندة موحد ‌از‌ مشرک‌ می‌باشد و باید ‌از‌ فکر و ایمان‌ درونی‌ ‌در‌ مظهر عبادات‌ و آداب‌ و قوانین‌ زندگی‌ و روابط اجتماعی‌ منعکس‌ شود. ‌اگر‌ یکتاپرستی‌ ‌به‌ ‌این معنای‌ وسیع‌ و حقیقی‌ نباشد، ‌پس‌ امتیاز و حد مشخص‌ میان‌ شرک‌ و توحید و اسلام‌ و جاهلیت‌ چیست‌! آیا ‌در‌ مرتبة ضمیر و وجدان‌ حد مشخصی‌ ‌برای‌ توحید ‌است،‌ ‌با‌ آنکه‌ مردم‌ به ظاهر موحد چه‌ بسا دچار انواع‌ شرکند، و به ظاهر مشرک‌ ‌که‌ ‌در‌ حد فطرت‌ و وجدان‌ موحدند: «وَ لَئِن‌ سَأَلتَهُم‌ مَن‌ خَلَق‌ السَّماوات‌ وَ الأَرض‌ وَ سَخَّرَ الشَّمس‌ وَ القَمَرَ» (عنکبوت 29/61). «مَن‌ نَزَّل‌ مِن‌ السَّماءِ ماءً فَأَحیا بِه‌ الأَرض‌ مِن‌ بَعدِ مَوتِها‌،‌ لَیقُولُن‌َّ الله» (همان/63) «... ما نَعبُدُهُم‌ إِلاّ لِیُقَرِّبُونا إِلَی‌ اللّه‌ زُلفَی‌» (زمر 39/3)، به خصوص‌ مشرکین‌ قریش‌ ‌که‌ ‌خود‌ ‌را‌ پیرو آیین‌ ابراهیم‌ می‌پنداشتند و اقرار به زبان ‌تا‌ ‌آن‌ حد پذیرفته‌ و ممیز ‌است‌ ‌که‌ ‌با‌ عمل‌ مخالفت‌ رسمی‌ و صریح‌ نداشته‌ ‌باشد‌. ‌پس‌ چون‌ مشخص‌ و ممیز میان‌ شرک‌ و توحید و جاهلیت‌ و اسلام‌ همان‌ یگانه‌پرستی‌ ‌است‌، ‌رسول‌ اسلام‌ (ص) مأمور شد ‌که‌ آشکارا و صریح‌ و مکرر و ‌با‌ تأکیدات‌ پی‌درپی‌ ‌با‌ ‌این آیات‌ ‌آن‌ ‌را‌ اعلام‌ نماید ‌تا‌ راه‌ ‌هر‌ سازش‌ و تفاهم‌ ‌را‌ به روی‌ آنان‌ ‌که‌ ‌به‌ بقاء در کفر تصمیم‌ گرفته‌اند، ببندد و امیدشان‌ قطع‌ شود و مرز اسلام‌ و کفر مشخص‌ گردد و ‌از‌ دعوت‌ و انذار ‌آنها چشم‌ بپوشد: «إِن‌ الَّذِین‌ کفَرُوا سَواءٌ عَلَیهِم‌ أَ أَنذَرتَهُم‌ أَم‌ لَم‌ تُنذِرهُم‌ لا یُؤمِنُون» (بقره 2/6) و دعوت‌ ‌به‌ توحید و اسلام‌ ‌را‌ متوجه‌ کسانی‌ نماید ‌که‌ این‌گونه تصمیم‌ ‌به‌ کفر ندارند و آمادة پذیرش‌ ایمان‌ هستند.

«لَکُم دِینُکُم وَلِی دِین»: تقدیم‌ لکم‌ ولی‌، و اضافة دین‌ ‌به‌ ضمیر جمع‌ مخاطب‌ «دینکم‌» و مفرد متکلم‌ «دینی‌‌-‌ به حذف‌ یا»‌، مشعر ‌به‌ حصر و اختصاص‌ دو دین‌ و جدایی‌ ‌آنها‌، و مجموع‌ ‌این ‌آیه‌ تقریر و استنتاجی‌ ‌از‌ آیات‌ قبل‌ ‌است‌: چون‌ نه‌ ‌من‌ ‌به‌ معبود ‌شما‌ سر فرود می‌آورم‌ و ‌آن‌ ‌را‌ می‌پرستم‌ و نه‌ ‌شما‌ معبود مرا می‌پرستید، ‌پس‌ همین‌ ‌برای‌ ‌شما‌ ‌باشد‌ دین‌ ‌شما‌ و ‌برای‌ ‌من‌ ‌باشد‌ دینم‌.

چون‌ مرز و فاصل‌ دین‌ حق‌ یگانه‌پرستی‌ ‌است‌ و دیگر احکام‌ و فروع‌، شعاع‌های‌ ‌آن‌ می‌باشد، همین‌که‌ ‌این مرز مشخص‌ و معین‌ گردید، دیگر سازش‌ و تفاهمی‌ ‌در‌ میان‌ نخواهد ‌بود‌. سازش‌ و مسالمت‌ و تفاهم‌ ‌در‌ مذاهب‌ و مرام‌هایی‌ راه‌ دارد ‌که‌ ‌با‌ امیال‌ و آرزوهای‌ بشری‌ ساخته‌ ‌شده‌ و مرز مشخص‌ و محدودی‌ ندارند. نه‌ آیین‌ خدایی‌ ‌که‌ حدود و مرزهای‌ ‌آن‌ ‌را‌ وحی‌ تعیین‌ و اعلام‌ می‌نماید، و سرچشمة ‌آن‌ کوثر ‌است‌.

طول‌ آیات‌ ‌این‌ سوره به تقریب‌ یکسان‌ ‌است‌. ‌آیة‌ نخست‌ ‌با‌ دو ایقاع‌ «امر قاطع‌‌،‌ و‌‌ ندای ممتد، هماهنگ‌ ‌با‌ اعلام‌ قاطع‌ و رسا می‌باشد و فواصل‌ دامنه‌دار واو و نون‌ ‌این‌ ‌آیه‌ و ‌آیة‌ دو، استمرار ‌در‌ کفر و عبادت‌ ‌را‌ می‌نمایاند. تغییر حرکات‌ و کلمات‌ و فصول‌ آیات‌ ‌بعد‌، هماهنگ‌ ‌با‌ تعبیرات‌ و تأکیدات‌ دربارة یک‌ مطلب‌ قاطع‌ و منفی‌ ‌است‌ ‌که‌ به‌صورت‌های‌ مختلف‌ مبین‌ ‌شده‌، ‌تا‌ ‌به‌ آخرین‌ مقطع‌ یاء و نون‌، سوره پایان‌ یافته‌ ‌است‌.

اوزان‌ لغات‌ و ترکیبات‌ کلمات‌ خاص‌ ‌این سوره‌: یا ایها الکافرون‌ عابد‌-‌ عبدتم‌‌-‌ عابدون‌، ‌است‌.

// پایان متن

[1] ‌در‌ معنای‌ یا ایها، ‌از‌ امیرالمؤمنین‌ چنین‌ نقل‌ ‌شده‌: «یا، ندای‌ نفس‌»، «ای‌، ندای قلب». ‌ها، ندای روح‌ ‌است‌».‌ ‌این روایت‌ اشعار ‌به‌ ترتیب‌ ندا و توجه‌ ‌آن‌ به مراتب‌ وجود انسان‌ و دوری‌ و نزدیکی‌ ‌آن‌ ‌به‌ حق‌، دارد. چون‌ نفس‌ دورترین‌ و نازل‌ترین‌ مراتب‌، و منشأ انگیزه‌های‌ پست‌، و غافل‌ ‌از‌ حق‌ و شاغل‌ قلب‌ و روح‌ می‌باشد، ندای «‌یا‌» به سوی‌ ‌آن‌ تنزل‌ می‌یابد و ‌از‌ ‌آن‌ به سوی‌ قلب‌ ‌که‌ به دریافت‌ حق‌ نزدیک‌تر ‌است‌ ‌با‌ ندای «ای» صعود می‌نماید. و ‌اگر‌ روح‌ ‌از‌ شواغل‌ نفس‌ و خواست‌های‌ نازل‌ قلب‌ برهد، ‌با‌ تنبیه‌ «ها» هشیار و پذیرا می‌گردد، و ‌با‌ بالا آمدن‌ روح‌ و نزدیک‌ شدنش‌ به حق‌ و فرمان‌ ‌او‌، نفس‌ و قلب‌ نیز بالا می‌آیند و آمادة گرفتن‌ فرمان‌ می‌شوند. (مؤلّف)

پی‌دی‌اف

نسخه صوتی

نسخه ویدئویی

گالری تصاویر

دیدگاه‌تان را بنویسید

اگر در رابطه با محتوای فوق اطلاعات تکمیلی دارید، از طریق کادر زیر با کتابخانه «طالقانی و زمانه‌ما» در میان بگذارید.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *