مصاحبه آیتالله طالقانی دربارۀ رفراندوم جمهوری اسلامی
بسم الله الرحمن الرحیم
خبرنگار: حضرت آیتالله چند ساعتی بیشتر به رفراندوم باقی نمانده و به همین علت باز ما به محضر جنابعالی آمدهایم تا مسائلی که هنوز هم مطرح هست را جنابعالی به آنها پاسخ دهید. یکی از مسائلی که هنوز هم در بین تعدادی از گروههای سیاسی مطرح هست، این است که اگر که قرار بود رفراندومی انجام شود، چرا رفراندوم به صورت آزادانهتری انجام نشد و چرا چندین نوع حکومت در رفراندوم به آرای عمومی گذاشته نشده است؟
آیتالله طالقانی: من خودم هم از این سؤالاتی که مطرح میشود و مراجعاتی که شده دربارۀ همین مسئله [اطلاع دارم. این]که اولاً چرا چند نوع حکومت مورد رأی قرار گرفته نشده؟ و دیگر اینکه حکومت اسلامی برای عدهای بهانهای است یا واقعاً مسئلهای برای آنها [وجود دارد] ما تشخیص نمیدهیم که چیست؟ و از این جهت، گروههایی یا گروهی -من درست اطلاع ندارم. در روزنامهها میخوانم که خودداری میکنند- اعلام کردهاند که ما رأی نخواهیم داد، [اطلاع دارم]. مسائلی که به نظر من تکرار مکرارت است. بارها و بارها بحث شده. مسئلۀ اول این است که چند نوع حکومت در رأی گذارده بشود. این چند نوع حکومت مقصود چیست؟ آیا مقصود این است که رژیمهای دیکتاتوری هم و استبدادی هم به هر صورتی به رأی گذاشته شده باشد؟ با [وجود] اینکه تمام مبارزهها و خونهایی که از همۀ مردم، از همۀ گروهها ریخته شد برای همین بود که از سیطره و تسلط استبداد رهایی پیدا کنند [آیا با حکومت استبدادی به رأی گذاشته شود؟] و این دیگر موردی ندارد که به رأی گذاشته شود و سؤال کنند از مردم که آیا شما دوباره میل دارید که آریامهری و شبیه آریامهری بر شما مسلط شود یا نه؟ البته یک عدهای که منتفع بودند و جزء دستگاه بودند، الان تحت تعقیب بودند، آنها بسیار مایلند که یک شبه طاغوت را دو مرتبه علم کنند و هم تأمین خواستهها و شهوات خودشان بشود و هم اربابانشان. این که محکوم است و احتیاجی به رأی گذاشتن نیست و همین مبارزهها و شهادتها خود به خود محتوم کرده و کسی هم فکر نمیکنم به این مسئله رأی بدهد یا بتواند رأی بدهد. نه [فقط] از نظر ما که از نظر دنیا محکوم است و از نظر اسلام که از ابتدا محکوم بود. اما انواع دیگر حکومت مسئله این است که ما بفهمیم در چه محیطی و در چه شرایطی و با کدام مردم سر و کار داریم. همان گروههایی که طرفدار توده مردم هستند. آیا نباید نظر تودۀ مردم را محترم بشمارند و مراعات کنند؟ نظر تودۀ مردم چیست؟ اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان این کشور مگر نه این است که به جمهوریت اسلامی رأی میدهند؟ چون همین مردم قطع نظر از اکثریت رهبری این نهضت را پذیرفتند و آن همه خون دادند برای یک همچنین آرزویی، یک همچنین ایدهای. از این جهت آنهایی که بر خودشان تحریم میکنند، اختیار دارند و آزادند ولی در واقع، اینها از تودۀ مردم خودشان را کنار میکشند و اگر با این عذرها خودشان را از رأی دادن برکنار بدارند، معنایش چیست؟ معنایش فرار از مسئولیت است. کسی که حاضر نیست به جمهوریت اسلامی به این بهانهها رأی بدهد، معنایش این است که پس من مسئولیتی در برابر کشور و ملتم ندارم. وقتی مسئولیت ندارد، نداشته باشد ولی بعدها حق اینکه چیزی از ملت و مردمی که به جمهوریت اسلامی رأی میدهند، مطالبه کند، ندارد.
مسئلۀ مهمتر قطع نظر از این، این است که عدهای در روزنامهها کم و بیش آن قدری که فرصت برای من پیش میآید، میبینم اشکالشان در این است که ما معنای جمهوریت اسلامی، مفهومش را و یا ابعادش را درک نمیکنیم. بسیار خوب، اینها این را درک نمیکنند. اولاً وقتی یک ملتی که اکثراً مسلمانند و تابع قرآناند، تابع سنت پیامبر و صحابه و ائمۀ طاهرینند، وقتی که راه و روش و مسائل اسلامی را تودۀ مردم اگر درک نکنند چطور میتوانند مثلاً جمهوریت دموکراتیک را در یک گروههای روشنفکر و اندکی بفهمند؟ یا جمهوریت سوسیالیستی را آن هم با تعاریف مختلفی که دارد [چطور میتوانند بفهمند]؟ که خود من که سالها در این مسائل واردم و میخواهم بفهمم یک تعریف جامعی از جمهوریت دموکراتیک درک نمیکنم و اگر نمونههایی هم میخواهند نشان بدهند که پیاده شده، هر جایی هم به یک صورتی است و به یک شکلی [پیاده شده است]. کدام جمهوریت دموکراتیک؟ نظیرش در کجاست که ما آن را الگو قرار بدهیم؟ یا جمهوریت سوسیالیستیای که هم خود اینهایی که طرفدارش هستند بپسندند و هم به ملتمان بخواهیم بفهمانیم که این است، [چیست]؟. برای اینکه دموکراتیکهای غربی را اکثر جوانهای ما دیدهاند، اینها که به اصطلاح انقلابی هستند، همه [آن را] طرد میکنند و نظرشان این است که این دموکراتیک باعث شده که به همین عنوان و در زیر لوای همین نظام، سرمایهدارها و غارتگران بر مردم در داخل و خارج غالب بشوند و این را که نمیپذیرند. جمهوریتهای سوسیالیست را هم که مثلاً شوروی را میپذیرند که یک حزب مثلاً ۱۲ میلیونی بر ۲۵۰ میلیون جمعیت حاکم باشد، به ادعای خودشان، آن را هم که نمیپذیرند. میرویم سر چین که مدتی قبلهٔ عدهای از جوانهای ما بود. چین هم که در زمان مائو قبله بود ولی بعد جانشینهایش او را قبول ندارند. وقتی به آنها میگوییم که خوب اینجا نمونه است، نمونهٔ یک جمهوریت سوسیالیستی یا کمونیستی است، میگویند بله ولی سرانشان را قبول نداریم. یک جمعیت هشتصد میلیونی که نتوانند یک سرانی را که اینها منحرف شدهاند -البته به عقیدهٔ آنها، از فعل سابقشان منحرف شدهاند- این را تغییرش بدهند، ما چطور میتوانیم به این تکیه کنیم؟ بنابراین، خلاصه این است که آنچه اینها میگویند واقعا گنگ است. اگر برای خودشان هم به فرض این که خیلی روشن، تعریفش هم کامل، نمونههایش هم جلوی چشم مردم بیاورند تازه خود تودهٔ مردم که صاحب رأیاند هم به عقیدهٔ ما که سرنوشت باید به دست تودهٔ مردم، عامهٔ مردم باشد، هم به عقیدهٔ خودشان که طرفدار قشر خلق و تودهٔ مردماند، آنها آیا میتوانند این مسئله را دریافت بکنند تا رأی بدهند آیا چنین چیزی هست؟ خب سالها بگذرد حالا بروند توی کارگرها، کشاورزها انواع دموکراتیک را معنی کنند و انواع دموکراتیک را برای آنها تبیین کنند، بعد بیایند بگویند که حالا این را ما میخواهیم. این بهشت موعود است. بیایید تا به آن رأی دهید. اما در وضع کنونی که ما از یک نظام طاغوتی نجات پیدا کردهایم. این عامهٔ مردم چه جور فکر میکنند؟ چه میخواهند؟ اگر ما صداقت داریم باید درک عامهٔ مردم را میزان کارمان، رأیمان، نظرمان و عملمان قرار دهیم. عامهٔ مردم این است. بنابراین، آنها که خودشان را کنار میکشند، حالا از هر جهت که هست، صداقت دارند یا ندارند، به نظر میرسد که از مردم خودشان را جدا میکنند و از مسئولیت فرار میکنند. یا علل دیگری دارد که حالا جای خود باشد. ولی بیاید در مسئلهٔ جمهوریت اسلامی [صحبت کند]. جمهوریت اسلامی برای این مردم و برای اکثر قریب به اتفاق مسلمانان دنیا یک مسئلهٔ تبیین شدهای است. نه تبیین شده از جهت این که در این چندین قرن نمونههای کاملی از آن بوده، این نیست. برای اینکه ما مسلمانها به اتفاق قائلیم که بعد از خلفا، اسلام از مسیر صحیح خودش منحرف شد. بنابراین همهٔ مسلمین از زمان امویها به بعد را، تا کنون، تا شاهنشاهی خاندان پهلوی، در تمام کشورها این را نمونهٔ اسلام نمیدانند. پس این مطرود است. ولی از طرف دیگر نمونهٔ زندگی رسول اکرم به قدری روشن و خطوط آن مبین است که هر بچه مسلمانی که یک مقداری تاریخ بخواند و تتبع کند این خطوط برایش با گذشتن ۱۴ قرن، مثل امروز روشن است. آن زندگی که پیغمبر خدا با همهٔ مردم مدینه داشت. با هم زندگی میکردند. غذایشان با هم بود. تفاوت نبود. به قول امروزیها استثمار نبود. خانهها مثل خانههای لانهٔ زنبور یکسان در اطراف مدینه بود. مهاجرینی که میآمدند از مکه به مدینه و بیچیز بودند، مسلمانها هرچه داشتند به آنها تقسیم میکردند. خانهشان را تقسیم میکردند. این نظام پیاده شدهای است که در هیچ جای دنیا، نه جمهوریت سقراطی پیاده شده در عالم و نه هم این جمهوریتهایی که ادعا میکنند طرفدار خلقاند. کدامشان این طور بود؟ خلاصه این نمونهٔ زندگی مدینهٔ فاضلهٔ عملی اسلامی به قدری روشن و خطوطش روشن است که هیچ مسلمانی منکر آن نیست و همین حرکت انقلابی بود که از مدینه شروع شد به طرفداری محرومین، به طرفداری زحمتکشان و در عرض یک ربع قرن، دو امپراطوری را از پای درآورد.
نامهای که رسول خدا برای خسرو پرویز، شاهنشاه ایران مینویسد که همهٔ مورخین نقل میکنند با این تعبیر شروع میشود که «مِن محمد رسول الله». این نامهای است از محمد رسول خدا به عظیم فرس. نمیگوید شاه فرس، اصلا کلمهٔ شاه را قلم کشیده. [میگوید] بزرگ فارسیان، یعنی ایرانیان. «اسلم تسلم»، اسلام بیاور تا سالم بمانی. خداوند اجر تو را مضاعف میکند. برای اینکه پادشاهی اسلام آورد، دیگران از او تبعیت میکنند. در آخر نامه بنابر یک روایت میفرماید که «و الا فعلیک اثم عکارید» در آن زمان . اگر تو اسلام نیاوری تمام گناه محرومیت شخمزنها –عکار یعنی شخم زن-، نمیگوید دهاقین، چون دهقان ممکن است ثروتمند هم باشد، کدخدا هم باشد. عکار یعنی آنها که دستشان به شخم است. گناه همهٔ آنها به گردن تو است. مسئلهٔ دیگر، مسئلهٔ شورا بود که حق دخالت همهٔ مردم در شئون زندگی و حل و فصل مسائلی که پیش میآید. این هم که هم صریح قرآن است و هم سیرهٔ رسول اکرم است. حتی در جنگ احد با اینکه به حسب ظاهر صلاح در این بود که با آن تهاجم مشرکین و ایادی آنها در مدینه از سنگر مدینه دفاع کنند و بیرون نرود. ولی چون اکثریت رأی دادند پیغمبر اکرم رأی اکثریت را محترم شمرد و بیرون آمدند و حسب ظاهر هم شکست خوردند. شکستی که مقدمهٔ پیروزیها بود. بعد زمان خلفا میدیدیم، شور طرفداری از ضعفا بوده تا اواخر خلافت سوم که امویها اموری را به دست گرفتند و مردمی را محروم کردند و قدرتهای سیاسی و اقتصادی به دست آنها افتاد. روی همین معیارها انقلاب شد. از طرف مسلمانهای صدر اسلام مثل عمار، اباذر و خلیفه کشته شد. علی آمد به خلافت نشست. به بیعت عمومی و اولین خطبهای که میخواند، ملاحظه کنید از این انقلابیتر نیست. در ضمن خطبهٔ انقلابی و برنامهٔ حکومتش میگوید: «وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً» به آن خدایی که محمد را به حق برانگیخت، شما زیر و رو خواهید شد و غربال خواهید شد و مانند دیگی که بجوشد زیر و رو خواهید شد تا پایینیها بیایند بالا. حتی «حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ» آن خوشنشینها و حکام و استثمارگران مردم که خودشان را تحمیل کرده بودند، پایین بیایند. «حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ» و بالاییها عقب بروند. آنهایی که بیخود آمده بودند امور را قبضه کرده بودند و مردم را تحت نفوذ گرفته بودند و محرومین را زیر فشار قرار داده بودند، آنها بالا بیایند، محرومین بالا بیایند، اینها عقب بروند. «وَ لَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ» آنهایی که لیاقت و شایستگی دارند، آنها باید جلو بیایند. آنهایی که پشتسر ماندند و آنهایی که بیخود جلو آمدند اینها عقب بروند. این خطبهٔ انقلابی علی بود بعد از سلطهٔ امویها در اواخر خلافت عثمان و در همین خطبه است که میفرماید: «الْيَمِينُ وَ الیسارُ مَضَلَّةٌ». شما این کلمه را ملاحظه بکنید. با تجربههای تاریخ در همهٔ کشورها و کشور خودمان، آن هم در این زمان که اساسا این اصطلاحات نبود. ما الان مینگریم کأنه علی در افق این زمان ایستاده و به مسلمانها خطاب میکند و هشدار میدهد. میگوید: «الْيَمِينُ وَ الیسارُ مَضَلَّةٌ». چپگرایی و راستگرایی راه گمراهی است. «وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِيَ الْجَادَّةُ». راه وسط همان جادهای است که نزدیکترین طریق است و انسان را به حق و عدل میرساند. «عَلَيْهَا بَاقِي النُّبُوَّةِ» یعنی نبوت بر همین پایه بقا پیدا میکند. آثار نبوت بر همین است. مسیر سنت پیامبر در همین جهت است. «مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَيْهَا مَصِيرُ الْعَاقِبَةِ». بعد در جمله دیگر میفرماید: «لَا يَهْلِكُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ وَ لَا يَظْمَأُ عَلَيْهَا زَرْعُ قَوْمٍ». اگر در یک محیط تقوای اجتماعی تشکیل شد، همه به آرزوهای خودشان میرسند. استعدادها شکوفا میشود. بهرهها درست تقسیم میشود. همهٔ مردم بهرهمند میشوند. در نظام طبقاتی و نظام تضادی، آن کسی که ثروتمند است و بهرهکش [است]، آسایش ندارد. همیشه در حال اضطراب و تزلزل است. فقیر هم که در محرومیت است. «لَا يَهْلِكُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ وَ لَا يَظْمَأُ عَلَيْهَا زَرْعُ قَوْمٍ».
این نمونههایی بود که خواستم برای شنوندگان و بینندگان عزیزمان منصفانه [عرض کنم]. این خلافت خلفا، این سنت پیامبر اکرم، بعد مقداری از خلافت خلفا، این خطبههای انقلابی علی در نهج البلاغه که همه قبول دارند، این خطوط اصلی اسلام ما است. حالا ممکن است کسانی بگویند که الان این جور نیست. کسانی در لباس اسلام، در ذیل اسلام، در منطق اسلام هستند [که خلاف آن هستند]، البته ما این را قبول داریم. برای اینکه آن اسلامی که از میان بیابان و از خانههای سنگ و گلی حجاز حرکت کرد و آن انقلاب عظیم را در دنیا ایجاد کرد، آن طوفان بزرگ را علیه ظلم و ستمگری و شاهنشاهیها [ایجاد کرد]، همان اسلام بعد در میان قصور مُرد و از حرکت افتاد و مسخ شد و به نفع کاخنشینها و اطرافیان آنها توجیه شد. این جمهوریت اسلامی که ما میگوییم این است و هیچ کس هم نمیتواند مخالفت کند. بعضیها نگرانند برای این که مثلاً آخوندها حکومت بکنند، اگر آخوند با همین معیار باشد میتوان او هم مثل دیگر مردم، مثل سایر مردم در حکومت دخالت داشته باشد. اگر نباشد او را هم باید کنار زد. ما تعصب لباسی نداریم. ممکن است لباسش هم خیلی فخفخه باشد و برای عوام الناس چشمگیر باشد ولی مسخ کنندهٔ اسلام باشد. این دیگر مربوط به آگاهی و هوشیاری عمومی است. وقتی دین اسلام از جهت دموکراتیک بگوییم و سوسیالیستی بگوییم، میبینیم هست و شما ملاحظه میکنید که هفتاد سال قبل زیر نظر علمای اسلام قانون اساسی تدوین شد و یکی از اصول قانون اساسی، مسئلهٔ انجمنهای ایالتی و ولایتی است. این انجمنهای ایالتی و ولایتی چه بود؟ در آن زمان که شاید اکثر دنیا توجه به آن مسئله نداشتند، این بود که هر ولایتی هر قسمتی به حسب سنن خودشان زبان خودشان، فرهنگ خودشان حق دارند انجمنهایی تشکیل دهند و سرنوشت خودشان را تعیین کنند و مرتبط با حکومت مرکزی باشند. اگر مقصود، نظر کسانی که میگویند ما نمیفهمیم ما جمهوریت اسلامی چیست، این است که این اسلام را نمیفهمند، خب بروند بفهمند. واضح میتوانند بفهمند. اگر میگویند این اسلام فعلی کافی نیست، ما با آنها هم صدا هستیم. این اسلامی که رایج است بین مردم و کسی هم نمیتواند با آن اسلام اصیل [یکی کند]. [در اسلام اصیل] نصوص قرآن «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ…»، «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ…» و این تأکیدات قرآن و آن سنت پیامبر حاکم بر هر فکر و اندیشهای است و هیچ کس نمیتواند از آن تجاوز کند. اسلام مسخ شده، اسلام آریامهری است. اسلام اموی است. اسلام صفوی است. اسلام عباسی است. آن را ما طرد میکنیم و این را میخواهیم: جمهوریت اسلامی. حالا کسانی که میگویند ما به این جمهوریت رأی نمیدهیم، متأسفانه شاید بعضیشان هم در ذیل روحانیت باشند، ما خیلی متأسفیم. چطور این اسلام را نمیخواهند رأی بدهند و نظر بدهند دربارهاش؟!
این یک مسئله که خلاصه این است که اگر طرفداری از مردم است و تودهٔ مردم است، اگر میگویید مردم اسلام را نمیشناسند، نه [اینطور نیست]، تودهٔ مردم و مسلمین دنیا بیشتر اسلام را میشناسند تا جمهوریت دموکراتیک و سوسیالیست را. اگر میگویید محتوای اسلام آزادی مردم را تأمین نمیکند، ما میگوییم اسلام تأمین کرده، قرآن تأمین کرده، سنت تأمین کرده، سنت پیامبر تأمین کرده و کسی هم حق ندارد از آن حدود خارج بشود.
خبرنگار:
حضرت آیتالله البته در این سخنانی که شما فرمودید من فکر میکنم تمامی سؤالاتی که ما مطرح کرده بودیم، به خوبی خوب جواب داده شد. ولی مسائلی هست که اگر اجازه دهید باز هم آنها را مطرح بکنیم. هر چند که جنابعالی اشارات زیادی هم به تمامی آنها داشتید و آن مسئلهٔ حقوق افراد و اقشار در اسلام است که میپرسند. حقوق زنان چیست؟ وضع طبقات زحمتکش مثل کارگر که البته روایاتی نقل فرمودید از پیامبر اکرم…
آیتالله طالقانی: نامهای بود از پیامبر خطاب به پادشاه ایران، شاهنشاه اعلیحضرت همایون، خسرو پرویز.
خبرنگار: ولی با وجود این باز هم جماعتی، گروهی میخواهند بدانند که واقعاً وضع این طبقات در حکومت آیندهٔ این مملکت که حکومت جمهوری اسلامی است، به چه صورت خواهد بود؟
آیتالله طالقانی:
بله اولاً تکمیل میکنم بحث سابق را اینکه این ایده و نقشه و طرح اسلام است. ولی باید اشخاص منصف، آنها که باید با یک دید بازی به شرایط فعلی کشور بعد از انهدام رژیم توجه کنند. اینها با این میزانها، با این قدرت پشتیبان که کتاب و سنت و سیرهٔ آن بزرگان ما است، میدانم که اینها باید با این همه خرابی و ویرانیها به تدریج پیاده شوند. آگاهی برای تودههای رنجبر مردم که بفهمند که این حرف برایشان هست. هنوز باور نمیکنند. از یک طرف، هنوز سؤال میکنند که این حق را به ما بدهید، ما به آنها میگوییم که حقتان را بگیرید. حق چیزی نیست که بیاییم دو دستی تقدیم [کنیم]. هنوز ما رسومات نظامات سابق در اداراتمان هست، در ارتشمان هست. هنوز هم نفوذ دارند. میگوییم این شما و ما هم پشتیبان شما، بیایید حقتان را بگیرید. این است که این مسئله، مسئلهای نیست که همین حالا، فردا، پس فردا، یک ساله پیاده بشود. ولی ما در آن مسیر باید واقع بشویم و خیال نمیکنم هیچ کس هم مخالف باشد. اما راجع به اقلیتها که بارها این بحث را گفتیم، به نقل از قرآن، سیرهٔ پیغمبر، روشی که همیشه در کشورهای اسلامی به خصوص ایران بوده، اقلیتها در سرنوشت خودشان، تعیین وکیلشان، در معابدشان و در زندگی فرهنگی خودشان و مذهبی خودشان آزاد بودند و همیشه هم وکیل داشتهاند و بعد هم خواهند داشت. ما دیگر نمیدانیم چه حقی از آنها تضییع خواهد شد که سؤال میکنند.
خبرنگار:
البته قربان یک مقدار هم منظور اقلیتهای سیاسی بود.
آیتالله طالقانی:
اقلیتهای سیاسی هم همینطور. اقلیتهای سیاسی به نظر ما کسانی هستند که من به گروههاییشان حق میدهم که اسلام را درک نکردهاند. آنها که صادقاند. یک عده هم مرید بودند. این کشور مرید و مرادی بوده است، به اسم هر عنوانی. یکی هم گروه سیاسی که عدهای را با یک شعارهایی دلچسب و برانگیزندهای دور خودش جمع بکند و بشود مراد و رهبر. این حس رهبری در ایران برای اشخاص خیلی اهمیت دارد. میخواهند مرید جمع بکنند. و الّا با همان معیارها که من گفتم. کدام آدم منصفی است که اینها را قبول نکند.
… استثمار نشوند طبقات … آنها میگویند باید سرنوشت گروهها، افراد به دست خودشان باشد،. ما میگوییم باید باشد. آنها میگویند قسط باید [باشد]. همان تعریفی که قرآن میکند. قسط یعنی حق هرکسی را، چه حق فکری، چه حق نظری، چه استعدادی، چه کار و عملشان باید به خودشان برگردد. همان آیهای که خواندم «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا» و همین طور «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ». یعنی همه قسط را باید برپا کنیم. نه کار یک دولت است، نه یک نفر. اگر منظور این باشد که خب پس اختلاف، اختلاف همان اذن و انگور و عنبی است که ملّای رومی بیان میکند. که میگوید چند نفری دور هم جمع شدند ولی زبان هم را نمیفهمیدند. خواستند یک شرکت خوردنی تشکیل بدهند. پولهایشان را روی هم گذاشتند گفتند یک چیزی بخوریم. یکی به زبان عربی میگفت ارید عنب. یکی به زبان ترکی ازن استرم. یکی هم به زبان دیگر میگفت. سر همین اصطلاحات در سر و کله هم میزدند. یک کسی که زبان همه را میفهمید برای اینکه تعجب کرد که اینها چرا اختلاف دارند! متوجه شد که اینها در زبان، در تعبیر اختلاف دارند. پولشان را گرفت رفت یک مقداری انگور گرفت. جلویشان که گذاشت گفت خوب همین است. مسئلهشان حل شد. اگر [مسئله این است که] استثمار نباشد، ما هم میگوییم نباشد. اگر[مسئله این است که] فشار طبقاتی نباشد، میگوییم نباید باشد. اگر منظور این است که مردم سرنوشت را به دست خودشان بگیرند، ما هم همین را میگوییم. پس دیگر ما نمیفهمیم این گروهبندیها [برای چیست] و اینها را من که نمیفهمم. جز اینکه بگوییم یک خصلتهایی، خودخواهی نفسانی، گروهپرستی که در منطق اسلام همهٔ اینها شرک است، [در بین است]. ما میگوییم توحید این است که همه متوجه به یک مبدأ باشند و یک جامعهٔ توحیدی که همه در حد یکسان باشند. هیچ کسی برای خودش اعتلا نداشته باشد. چون به تدریج مسائل خاطرم میآید برای تکمیل عرض کنم، در روزهای آخر وفات پیغمبر اکرم، وقتی که قشون را میفرستادند برای سرحدات، یکی از سفارشات رسول خدا این بود که «علی لاتعلو علی الله فی عباده و بلاده». این سفارش من زیر گوش شما باشد که به مردم سرکشی نکنید. سرکشی به مردم، سرکشی به خدا است. پیغمبر میفرماید. اگر حتی بندگان را از بین ببری و بخواهی حاکمیت و استبداد به خرج دهی این غلو بر خداست. چون خدا همه را آفریده و نسبت به همه به یک چشم نگاه میکند و همه بندگان خدا هستند. در اسلام هم ما میگوییم که کسی حق تعالی و حق استبداد و تحمیل رأی هیچ وقت ندارد.
خبرنگار:
حضرت آیتالله با این سخنان که فرمودید من فکر میکنم که همین مسئلهای را که خیلی به آن اشاره میکنند، بعضی از گروهها که مسئلهشان کارگر و کشاورز و سایر اقشار مملکت است، تا حدود زیادی روشن شد. ولی در این مورد به خصوص اگر که خود جنابعالی توضیحاتی دارید، آگاهی بیشتری در اختیارمان بگذارید.
آیتالله طالقانی:
من یک مقداری در این کلمه [مسئله میبینم]. یک مقداری کلمهٔ طرفداری کارگر یک شعار وارداتی شده. از قرون وسطی یعنی از قرون ۱۸ و ۱۹ [میلادی] چون کارگرها در اروپا استثمار میشدند این کلمه کارگر همینطور به طور توارثی زبان به زبان آمده. در محیط اجتماعی ما کارگر یک قشر هستند و همهٔ اقشار نیستند، همهٔ طبقات نیستند. روی این تکیه میشود. یک مقداری لق لقهٔ زبان و مسئلهای است که از آن زمان آمده. در این کشور، در نظام طاغوتی و استبدادی کارمند دولت هم استثمار میشود. کارگر هم استثمار میشود. بازاری و خرده بازاری هم استثمار میشود. دین هم استثمار میشود. هیچ فرقی نمیکند. دین هم وسیلهای شده بود برای استثمار یک عدهای. پس بنابراین تنها ما به کارگر تکیه نمیکنیم، گرچه آنها زحمت [میکشند]. زارع استثمار شده، کارگر استثمار شده. کارمند درستکار، خدمتکن، نه دزد هم استثمار شده. همهٔ اینها استثمار شدند. ما میخواهیم بگوییم اصلاً استثمار نباید باشد. کارگر هم یک قشری از مردم. نمیدانم مطلبم مفهوم بود.
خبرنگار:
حضرت آیتالله سؤالهای زیادی باز مطرح است ولی بیش از این وقت جنابعالی را ما نمیگیریم و این مسئله هست که فکر میکنم تمامی ما که در این مرحله الان هستیم، شبی را که امشب هست و میخواهیم پشت سر بگذاریم در این دوهزار و پانصد سال تنها شب و اولین شب هست که فردا همهٔ مردم میخواهند درمورد مملکت خودشان و در حقیقت در مورد سرنوشت خودشان تصمیم بگیرند و به پای صندوق رأی بروند و حکومت آیندهٔ مملکت را مشخص کنند و به خاطر همین هم است که همه از یک هیجان و یک شور و هیجان خاصی برخوردار هستند. با توجه به لحظهٔ حساسی که الان در آن قرار داریم. میخواستم که اگر حضرتعالی پیامی برای ملت ایران دارید، آن پیام را بفرمایید.
آیتالله طالقانی:
پیام من به همهٔ ملت ایران، برادران، خواهران، فرزندانم این است که ما در یک فصل، در فصل تاریخی جدیدی قرار گرفتهایم. سرنوشت آیندهٔ ما مربوط میشود به همین فردا و پس فردای ما و همین طور که شرح دادم در حکومت و جمهوریت اسلامی حق هیچ کس تضییع نخواهد شد و ما امیدواریم که همه به حق خودشان برسند و ریشههای استبداد و استعمار و استثمار و تمام … [اینها کنده شود] و از این جهت چون در سرفصل سرنوشتساز هستیم همانطور که مراجع علمی و مذهبی ما، روحانی ما فتوا دادند، چه از جهت وظیفهٔ مذهبی و شرعی و چه از جهت وظیفهٔ ملی و انسانی واجب است که رأی خودشان را بدهند. اگر فردی رأی ندهد برخلاف مسئولیت و وظیفهٔ شرعی و وظیفهٔ ملی خود عمل کرده و به همین قدر هم در پیشگاه خدا و خلق ناراحت خواهد بود. امیدواریم در انجام وظیفه کوتاهی نکنند. بنابراین توصیه میکنم که عوامل … و اخلالگرها توطئهای دارند اما مثل همهٔ توطئهها و کیدهاشان امیدواریم به خودشان برگردد. مراقب صندوقها باشند. مراقب آرا باشند. مراقب امنیت هیئت حوزهها و رأی دهندهها باشند که مبادا حادثهای رخ دهد که یک مقداری باعث وحشت مردم بشود که این مردم هم به قدری که ما امتحان کردیم از هیچ چیز وحشت نخواهند کرد. انشالله تعالی خداوند به همه توفیق بدهد که یک آیندهٔ روشنی برای همه، همهٔ ملت ما و همهٔ اقشار ما واقع بشود که همه در مسیر این فجر نویدبخشمان، کاروانمان را به حرکت دربیاوریم. انشالله.
خبرنگار: متشکر هستم.
//پایان متن
روزنامۀ اطلاعات، شمارۀ 15828، پنجشنبه 1358/01/23، ص 2.
نسخه ویدئویی موجود نیست.
گالری موجود نیست.
- آیتالله طالقانی, استثمار, انتشارات ابوذر, برابری و برادری, جمهوری اسلامی, جمهوری دموکراتیک, جمهوری سوسیالیستی, چپگرا, حکومت دموکراتیک, راستگرایی, رفراندوم جمهوری اسلامی, روزنامه اطلاعات, سرمایهداری, سیاست و اجتماع, سیاسی, صدا و سیما, صدر اسلام, عدالت, عدل اسلامی., کارگران, کتاب از آزادی تا شهادت, مصاحبه, همهپرسی
- سیاست و اجتماع
- انتشارات ابوذر, روزنامۀ اطلاعات