اعتقاد به مبدأ حي قيوم و حکيم که اساس فضایل و یگانه وسيلۀ اطمینان و خوشی است، مطابق فطرت و براهین روشن و مورد اتفاق جميع بزرگان و مصلحین و اکثریت بشر است.
بنابراین بی دینی و افکار مانند امراض جسمی از عوارض است که به واسطۀ عللی گاهی بر افکار عارض میشود. علل اساسی انحراف فکر از راه روشن حقپرستی و فطرت سه چیز است.
اول، حکومت شهوات و غرایز حیوانی است:
هر فرد یا جامعهای که دچار انحطاط اخلاقی گردید و از لذات مادی به طور معتدل و قانونی بهرهمند نگردید و احساس به فضائل و سرفرازی و شرافت در او سست شد و تعادل روحی خود را از دست داد، به تدریج شهوات پست بر فضائل و عواطف نیک چیره میشود. برای آنکه در مقابل فرمان شهوات هیچ مقاومت معنوی نباشد و حکومت آن کامل و بی مزاحم گردد، پیوسته در هنگام توجه به عقاید صحیح و ایمان به مبادی عالی که حس به مسئولیت را بیدار و زنده مینماید به طرف شک و تردید مایل میشود و متدرجاً شک و تردید مانند مرض حالت ثانوی او میگردد و چون روح و ذهن حساس انسان با شک و تردید آرام و قانع نمیشود و گاه به گاه که محیط شهوات و آرزوهای پست سرد و معتدل میشود، در مقام مؤاخذه دلیل و برهان بر میآید. به این جهت، مقدمات و مطالبی برای انکار تمامی مبادی فضيلت و مسئولیت از وجود مبدأ گرفته تا معاد و پایان کار انسان و هر نوع فضيلت و حس قانونی ترتیب میدهد. چون این مطالب و مقدمات شبیه به دلیل و برهان است، آن را برهان مینامد و آن را آب و رنگ میدهد و در قالب عبارات درشت در میآورد تا فضای خالی فکر را که از ایمان صحیح و عقاید استوار تهی است، پر نماید. این یکی از علل پیدایش انکار مادی و ضد حق است که از قدیم در زمان یونانیها به واسطۀ استعداد محیط پیدا شد و به صورت فلسفه درآمد و پس از آن که استعداد آن محیط از میان رفت آن هم نابود شد. ولی در هر زمان و به حسب هر محیطی از آن وقت تا به حال با رنگهای مختلف آشکار گردیده و نوابغ و پیشوایان ضد دین و فضایل ظاهرساخته که مردم را به زندگی مانند پستترین حیوانات دعوت نمودهاند.
علت دوم قدرتهای ناحق و غیرقانونی است.
به واسطۀ علل اجتماعی گاهی دربارۀ محيطها مردمان غیرلایق که فاقد تربیت صحیح و مبانی اخلاقیاند، قدرتی به دست میآورند و چون هدف اصلاحی و تربیتی ندارند و فقط هدفشان حفظ شخصیت و تأمین آرزوهاست میکوشند، هر گونه مقاومتی را از مسیر خود بردارند تا تسلط خود را بر تمام عواطف شئون فردی و اجتماعی مستقر گردانند و افراد را فقط ابزار و چرخهای اراده شخصی خود گردانند. از آنجا که عقاید صحیح، خصوص اعتقاد به مبدأ قدرت و هستی هر فردی را صاحب استقلال و شخصیت مینماید و قدرت مقاومت روحی در برابر ناروایی ایجاد میکند و سد غير قابل نفوذی در باطن میسازد، به این جهت، اینگونه صاحبان قدرت برای از میان بردن عقاید یعنی شخصیت و فضیلت فردی به مبارزه بر میخیزند.
از یک طرف، وسایل تحریک شهوات و آرزوهای پست را که خود معارض فضائل است، فراهم مینمایند و از طرف دیگر، مسائل بیدار کردن افکار عقاید و تحکیم آنها را از میان میبرند.
و در نتیجه محیطی فراهم میسازند که افراد آن فاقد ایمان یعنی اراده و شخصیت و هدفند و چنین افرادی به آسانی وسیله و حامل اراده و شهوات آن فرد یا آن قوم میشوند.
علت سوم عکسالعمل دستگاهها و مظاهر دین است.
آب در سرچشمۀ خود گوارا و حیاتبخش و وسیلۀ لطافت هوا و محل اجتماع است.
ولی هر چه از سرچشمه دورتر شود، آلودهتر میشود. تا آنجا که یکسره لطافت و صفای خود را از دست میدهد و موجب نفرت و پراکندگی و بیماری میگردد. تعلیمات و آداب و رسوم و معارف دینی هم در سرچشمۀ خود صافی و گوارا و موجب رفع عطش نفوس و راحتی قلب است. ولی همان معارف و تعلیمات چون از سرچشمۀ خود دور شد، صافی و گوارایی و آثار حیاتبخش خود را از دست میدهد و بسا خیالات و اوهام ملل و تراوشات دماغها آن را آلوده مینماید. گاهی موجب انحطاط اخلاقی و پراکندگی و وسیلۀ مالاندوزی و غرور و كبر و سرانجام اعمال ناشایست و شهوات و مانع رشد فکر میگردد. پس از آن که وضع دستگاهها و مردمان وابسته به دین به طور کلی به این حد رسید، عکسالعمل شروع میشود و موجبات دیگری هم این عکسالعمل را سریعتر و تندتر مینماید و مردمی به نام آزادی وارد میدان مبارزه با دین میشوند و اعمال و رفتار پارهای مظاهر دین را نمونه قرار میدهند.
و راه مشکوک و شبهات را هر چه بیشتر باز مینمایند. در اینجا است که برای بیدینی به نام مادیگری و عناوین دیگر فلسفه پیدا میشود و طرفداران این فلسفۀ مجعول هر مطلب علمی را که با افکار عموم دینداران مطابقت ندارد، سلاح و پشتیبان مقصود خود قرار میدهند. گرچه به حسب واقع ربطی میان آن و مدعای اینان نباشد.
این بحث مختصر که محتاج شرح و ذکر مثالها و شواهد تاریخی است، به این نتیجه میرساند که فکر و فلسفۀ مادی مولود برهان و منطق نیست بلکه مولود یکی از این عوامل یا بعض یا همۀ آن است و لذا، مقدمات آن فقط محتملات است و نتایج با مقدمات تطبيق نمینماید و مطالب روی اساس منطق و استدلال نیست.
اگر محیطهای اجتماعی از جهت وضع اقتصادی و تربیت وضع بهتری پیدا کند تا شهوات تعدیل و فضائل زنده شود و از سرچشمه دین معارف و اصول گرفته شود و منتسبين به ادیان وضع خود را تغییر دهند و قدرتهای ناحق دستشان کوتاه گردد، به طور مسلم فلسفۀ مادی متزلزل خواهد شد و قدرت خود را از دست میدهد و مردم به اصول فطرت بر میگردند.
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ»
//پایان متن
نسخه صوتی موجود نیست.
نسخه ویدئویی موجود نیست.
گالری موجود نیست.
طراحی و اجرا: pixad