بسم الله الرحمن الرحیم
خبرنگار:
در پی حوادث پنجشنبه گذشتهٔ تهران در روزهای اخیر، تهران، شاهد تظاهراتی بود که ظاهراً گروههای مختلف سیاسی و طرفدارانشان با جبههگیریهای مشخص و نامشخص عامل اصلی ماجرا بودند. در منزل فرزند امام و در حضور حضرت آیتالله طالقانی هستیم و همانگونه که دیروز ایشان وعده فرمودند پیرامون این حوادث مطلبی را با ما درمیان میگذارند.
آیتالله طالقانی:
بسم الله الرحمن الرحیم
الهم انی أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ
مسئلهای روز پنجشنبه غیرمترقبه برای من پیش آمد که موجب نگرانیهایی برای شخص من شد. نه از جهت اینکه برای فرزندان من پیش آمده بلکه برای من از این جهت نگرانی آورده بود که شاید توطئهای، دسیسهای در داخل مرز، خارج مرز ایران در پشت این مسئله باشد و این حادثه منشأ حوادثی در مرکز و در تهران بشود. من در آن روز، مثل کسی بودم که بعد از ماهها ناراحتی، اضطراب، نگرانی، در یک خواب و خیال خوشی و آرامشی به سر میبردم و ناگهان از این خواب خوش بیدار شدم و با یک مسئلهٔ خطیری مواجه [شدم]. خوابی که برای من لذتبخش بود این بود که میدیدم حادثهٔ سنندج در یک مسیر صحیحی و مردمی پیش میرود و آن نگرانیهایی که در این نقطهٔ حساس برای همهٔ مردم پیش آمده کم کم زایل میشود. پس از آن مسئلهٔ گنبد پیش آمد، با تلاشی که همه کردند، همهٔ کسانی که بینشی دارند، حسن نیتی دارند، صداقتی دارند، گروههایی که با صداقت نمیخواهند این حوادث گسترش پیدا کند، ریشههای این مسائل را میخواهند بفهمند و علاج صحیح بکنند. در آنجا هم دیدیم که در همان روزها کم کم مسائل و پیشامد گنبد به خاموشی این شعله و [همچنین] به تدریج، به مسیر اصلاح پیش میرفت و همهٔ اینها برای من لذتبخش بود. در نواحی دیگر ایران که نگرانیهایی داشتیم باز خبرهایی برای رفع این نگرانی و تفاهم مردم به ما میرسید و دولت هم احساس میکردم به تدریج بر کارها مسلط شده و برنامههای سازندهاش را در صدد است پیاده کند و از این جهت هم نگرانیها کم شده بود. ولی ناگهان مواجه به یک همچنین مسئلهای شدم. ربودن فرزندانم در روز روشن، آن هم بعد از ملاقاتی که با نمایندهٔ فلسطین از طرف من داشتند، برای من نگرانیآور شد. احساس کردم همان کبریتهایی که در سنندج و در گنبد منشأ اشتعال شد، از اینجا [باز هم] این برنامهها شروع شده [است]. برای این که به صورت تفاهم و دقت و بدون احساسات از جانب دولت، از جانب مراجع، [از جانب] شورای انقلابی، [از جانب] کمیتهها بررسی بشود، من صلاح در این دیدم که چند روزی تهران را ترک کنم و دفترها بسته باشد. تا مراجعات گوناگون، آمدن افراد متنوعی که بعضیها شاید شناخته نمیشدند، تحریکاتی در خانه من و نسبت به افراد که با حسن نیت، با صداقت، با کوشش در خانه من مشغول خدمت به مردم هستند، پیش بیاید و دنبال آن مبادا حوادثی در پی داشته باشد. من این طور به نظرم میرسید که این راه حل قضیه است. بدون دخالت من و بودنم در تهران و باز بودن دفترها، گروهها، افراد، دولت این قضایا را پیگیری کنند. برای اینکه هم ریشههای آن به دست بیاید و هم تکرار بشود. ولی متأسفانه این غیبت چند روزهٔ من باعث توجیهات و بهرهگیریها [شد] و منشأ این شد که گروههایی، حالا با حسن نیت، [یا] با سوء نیت، این مسئله را هم در بیان خبریش و هم در توجیهش، تنوع پیدا کند. تشتت و بعد در مقابل هم ایستادن [اتفاق بیفتد]. آنچه که در روزنامهها نوشتند، مقدار زیادیش درست بود. همینطور بود اما همهاش این نبود.
از این جهت من نگران شدم که مبادا همین غیبت من با این که نظر اصلاحی داشتم، منشأ مسائلی و خیانتهایی بشود که در این شرایط حساس ملت ایران، مردمی که انتظاراتی دارند، امیدهایی دارند دچار مصائبی بشویم که مشکلات بیشتر و تحریفات زیادتر بشود و انقلاب ما که انقلاب اصیل اسلامی است به وضعی [بیفتد]، در راهی و در مسیری پیش برود که مثلاً خدا نخواسته در مدت دیر یا زودی تبدیل به ضد انقلاب، استبداد، دیکتاتوری اینها [بشود]. با اینکه من بیرون بودم، دائماً بچههایی که با ما بودند و دائماً فرزندانم با رفقایم و دوستانم که در تهران بودند، تماس داشتند و قضایا را آنطور که بود بررسی میکردند. در این بین به من خبر دادند که از طرف آیتالله امام خمینی، فرزند آزادهشان حضرت حجت الاسلام احمد آقا، تهران تشریف آوردند و مطالبی داشتند. تصورم این بود که آمدن ایشان فقط یک معنی دلجویی برای من از طرف آقا بوده. بعد که گفتند ایشان مسئلهای است که باید مطرح کنند، محلی که بودم آنجا تشریف آوردند و نگرانی حضرت آیتالله خمینی را به من گفتند و خودشان هم اظهار کردند که ممکن است نبودن ایشان هم منشأ نگرانی و مسائلی بشود. از این جهت، من با اشتیاقی که داشتم بعد از مدتها ملاقات با حضرت آیتالله خمینی با ایشان حرکت کردیم و علاوه بر این سالها بود که به قم من نیامده بودم. با همهٔ محبتها و لطفهایی که از مراجع عظام، فضلا و علمای اینجا [داشتند که] چه کتباً و چه با تلگراف و چه با فرستادن افراد مرا مرهون لطف خودشان قرار داده بودند و من خودم را مدیون [اینها] میدانستم و [به خاطر] عشق و علاقهای که به این وطن ثانوی که مکتب فکری من بود یعنی شهر قم داشتم، [به قم رفتم تا] شاید تجدید عهدی هم بکنم. این بود که در خدمت ایشان حرکت کردیم و دیشب آمدیم. از جهت دیگر، احساس کردم که [برای] حضرت آیتالله امام خمینی نگرانیهایی پیش آمده که مبادا تفرقهافکنها، فرصتجوها، عوامل مستقیم و غیرمستقیم استعمار و رژیم بخواهند از این مسائل بهرهبرداری کنند و یا چنین بنماید که بین نظریات مراجع دینی، رهبرهای دینی اختلافاتی هست و همیشه هم ما میدانیم و تجربهٔ تاریخی ما است که عوامل ضد انقلاب و دشمن و ارتجاع داخلی و خارجی و استعمار، از همین احساس اختلاف نظرها سوءاستفاده کنند و [حتی] بیشتر از مواردی که ما در تاریخ میدانیم و در داخل کشور و در خارج، [ضدانقلابها در] انقلابات همیشه سوء استفاده کردهاند. با این که بارها این مطلب را ما تذکر دادیم، همان وقتی هم که حضرت آیتالله خمینی در تهران بودند باز یک همچین انتشاراتی در گوشه و کنار جراید و اعلامیهها منتشر کردند که من جواب گفتم. ما رهبری حضرت آیتالله خمینی را، نه ما، دنیا پذیرفته. خبرنگارهای خبرگزاریها، روزنامهنگارانی که به ما مراجعه میکنند و با اعجابی این رهبری و این انقلاب را مینگرند، مسلمانهای دنیا، آزادگان دنیا، اینها همه پذیرفتهاند که رهبری، رهبری غیرعادی بوده و طبق موازینی که دنیا در رهبری دارد، آنها نبوده است. رهبری است که منشأ آن ایمان، تقوی، وارستگی، همبستگی، صمیمیت، قاطعیت [است] و من خودم کسی نیستم که تازه ایشان را شناخته باشم. سالها از دورهٔ طلبگیمان، ایمان، تقوا، وارستگی، صلابت در ایمان ایشان را میدانستیم. چندین سالی که ایشان شروع کردند به مبارزه، همیشه ما مبارزهٔ ایشان را تأیید کردیم. گفتههایشان، طرحهایشان، شعارهایشان، همه مورد تأیید بوده و از این جهت، از این راه، آن کسانی که میخواهند، اندیشهٔ تفرقهافکنی دارند و میخواهند سوء استفاده کنند، یا حالا آگاهانه یا ناآگاهانه، از این جهت باید خاطرشان جمع باشد که ما تا وقتی که زنده هستیم ممکن نیست که بین ما که اصولمان را، اصول مکتبمان را قرآن و سنت مشخص کرده و هدفهایمان مشخص است [اختلاف پیش بیاید]. گاهی ممکن است بین رهبران دینی همانطوری که در مسائل فتوایی گاهی نظرهای مختلف دارند، غیر از رهبری در مسائل اجتماعی و اصولی [هم اختلاف پیش میآید]. در این مسائل اصولی میبینید هیچ یک از رهبران دینی که در این مکتب تربیت شدهاند نمیتوانند اختلاف داشته باشند. ممکن است در مشی، بعضی تندتر بعضی آرامتر [باشند]. بعضی مسائلی را مطرح کنند که مثلاً این مسائل باید در مرحلهٔ دیگر مطرح شود. ولی در اصول، در مشی، در به ثمر رساندن این انقلاب اسلامی بین هیچ کس اختلاف نیست. به خصوص بین این مخلص که نسبت به رهبری ایشان بارها و بارها نظر دادم و رهبری قاطع ایشان را برای خودم پذیرفتم و همیشه سعی کردم که از مشی این شخصیت بزرگ و افتخار قرن و اسلام مشی من خارج نباشد.
مسئلهٔ دیگری که پیش آمده، مسئلهٔ این کمیتهها و پاسداران انقلاب است که مطالبی گفته شده، [یا] در روزنامهها نوشته شده. به نظر من این حملههایی که به اینها شده یا ناآگاهانه است یا مغرضانه. حال آنکه ما میدانیم در یک چنین انقلاب عظیمی، در هر جای دنیا پیش میآمد چقدر ضایعات، کشتارها در پی داشت. کی توانست تهران این شهر بزرگ مخلوط و ترکیب شدهٔ از عوامل مختلف، عوامل ضد انقلاب، ساواک، سیا، اسرائیل را و همینطور عوامل بیمسئولیتی که میخواهند به خانههای مردم، به نوامیس مردم تجاوز کنند [را حفظ کند]؟ کی توانست این شهر و دیگر شهرها را حفظ کند؟ همین کمیتهها بود، همین پاسدارها بودند. همانهایی که شب و نصف شب [مشغول کار بودند]. من خودم از پیادهروها عبور میکردم این جوانهایی که سراسر ایمان، سراسر عشق به انقلاب، چه بسا زن و بچه داشتند، روزها بلکه هفتهها به سراغ زن و بچهشان نمیرفتند و با اندک غذایی اکتفا میکردند. شب و روز چند ساعتی بیشتر نمیخوابیدند. برای اینکه حافظ انقلاب باشند. پاسدار انقلاب باشند. برای اینکه انقلاب به ثمر برسد. حقا کسانی که به طور دربست به پاسداران و به کمیتهها اعتراض دارند انتقاد میکنند اینها به نظر من درست نیست. اگر از ابعاد مختلف مسائلی بررسی کنند و صادقانه قضاوت کنند و از نزدیک این جوانها را ببینند که چه میکنند و چه افتخاری اینها برای دین و برای انقلاب ما هستند، [یک طرفه انتقاد نمیکردند]. البته در بین این پاسدارها و کمیتهها اشخاص غیرمسئول [رخنه کردند]. خصوصاً در این چند هفتهٔ اخیر خودشان هم اعتراف دارند رخنه کردهاند. کارهایی انجام دادهاند. بی رویهگیهایی بوده. حتی ما از بعضی کمیتهها چیزهای خیلی بدی [دیدیم]. یعنی بعضی افرادشان نشان دادهاند و حتی ما دیدیم که بعضیها میروند در خانهٔ مردم به عنوان یک پاسداری از مردم پول گرفتهاند، بدون آنکه رسیدی بدهند. بدون آنکه خودشان را بشناسانند. اینها هست. این مسائل [وجود دارد]. این مسائل ربطی به اصول کمیتهها و پاسداران اصیل مؤمن انقلابی ما ندارد و بارها [به] حضرت آیتالله امام خمینی و کمیتههای اصلی چهاردهگانه که آقایانی که در رأس این کمیتهها هستند که سالها من از نزدیک [آنها را] میشناسم، این تذکر را دادهام. ولی نخواستم مبادا درگیری شود. مبادا حوادثی پیش بیاید. گفتم آهسته آهسته شناسایی بشوند و کمیتهها و پاسدارها تصفیه بشوند. ما دیدیم در قضیهٔ گنبد یک عدهای با اخلاص و یک عدهای افراد مشکوک که گزارشهایی به ما دادند. رفتم آنجا دیدم خیلی آدمها در آنجا کشته شدهاند و بعد برگشتم معلوم شد از بعضی کمیتههایی که فرعی بوده و غیر مسئول بودهاند [مقصر بودهاند]. این حوادث هست. خاصیت انقلاب است. بیشتر از این را ما باید انتظار داشته باشیم و الان باید دعا کنیم به اینها که در همین حد بوده است. امیدواریم در همین حد هم پایان پیدا کند و پاسداران و مأمورین ما تصفیه بشوند. سوابقشان سنجیده بشود. مسئولیتهایشان مشخص بشود و دیگر از این حوادث پیش نیاید و بارها این [موضوع] تأکید شده و اگر این غیبت چند روزهٔ من هر زیانی داشت، این سود را داشت که یک آگاهی عمومی برای همه پیش آمد و این کار را لازم و واجب دانستم که کمیتهها را بیشتر نظارت کنند و این افرادی که پاسدارند را بهتر بشناسند.
این مسئلهای بود که به طور مختصر خواستم به همهٔ برادران و خواهران و فرزندان عزیزمان که در همین چند روزه احساساتی نسبت به این خدمتگزار در راهپیماییهایشان، در شعارهایشان ابراز کردند [عرض کنم و] باید تشکر کنم. ولی در عین حال همهٔ فرزندان ما باید مراقب باشند تحت تأثیر تبلیغات و تهییجات منحرف واقع نشوند و همانطور که گفتم راست افراطی و چپ افراطی هر دو مضر است. مسلمانها شب و روز مهمترین دعا[یشان] این است که در متن نمازمان وارد است که [«اهدنا الصراط المستقیم»]. هر مسلمانی لااقل باید ده مرتبه در شبانه روز این دعا را بخواند و از خدا بخواهد. هر فرد مسلمانی در شبانه روز ده بار، اگر حساب کنیم ششصد، هفتصد میلیون مسلمان نمازخوان، میبینیم که هیچ شعاری، هیچ ذکری در شبانه روز اینقدر تکرار نمیشود. برای این که بسیار حساس است. «اهدنا الصراط المستقیم» یعنی در هر قدمی، در هر اقدامی، در هر مسئلهای راه چپ و راست هست که هر دو [مخل است]. همانطور که علی آن روز فرمود: «لْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ». چپ و راست رو به گمراهی میرود. «وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِيَ الْجَادَّةُ». «اهدنا الصراط المستقیم»، برای همین است. اگر منظور شناسایی دین و احکام فرعی دین بود، خوب آنها شناخته شده است. دیگر هدایت نمیخواهد که ما شبانه روز از خدا بخواهیم. این که شب و روز از خدا میخواهیم همه مسائل روز است. نه به طرف چپ برگردیم و نه به طرف راست برگردیم، راه مستقیم [برویم]. انقلابمان در صراط مستقیم باید باشد. برای همهٔ مردم برای همهٔ قشرها، برای مردمی که جان دادهاند در خیابانها سینههایشان را در مقابل تانک و گلوله سپر کردند [باشد]. این انقلاب مال این مردم است. یک عدهای میخواهند از این مردم و از این انقلاب به نفع نظریات شخصی، انحرافی، [به صورت] آگاهانه، ناآگاهانه [سؤاستفاده کنند]. [برای] خودخواهیهای خود، نشان دادن خود، بهرهگیری، فرصتجویی استفاده کنند. این آگاهی مردم است که جلوی فرصتجوییها و بهرهگیریهای بیمورد و نابسامان را بگیرند تا انشاالله این انقلاب ما که مرحلهٔ نفی رژیم را گذرانده و در مرحلهٔ مشکل و حساس سازندگی است، همه به سازندگی بپردازند. دانشآموزان ما همه در مدرسهها برای دریافت آگاهیها، وظایف، مسئولیتها و علم باید سرگرم درسخواندن بشوند. نه تنها درسهای معمول، درس زندگی، درس حیات، درس هدفداری [بگیرند] و همین طور دانشجویان ما، هر روز برای مسئلهای که پیش میآید ما انتظار نداریم که اینها به خیابانها بریزند و مقابل هم شعار بدهند و همین طور دیگر گروهها و دیگر مردم. امروز روز سازندگی است. روز حرکت است. به طرف سازندگی و چشم دنیا به ما معطوف است و ما باید نه تنها در مرز محدود ایران بلکه خاورمیانه، عالم اسلام، کشورهای عربی، دنیا که همه نظر دارند و میخواهند این انقلاب را آزمایش کنند، [موفق شویم]. ملتهای محروم که از هر طرف توسری خوردهاند به اسم محرومها انقلاب شد بعد هم علیه محرومها برگشت، امروز میخواهند این انقلاب ما را آزمایش کنند و ما باید به دنیا نشان دهیم این انقلاب ما به نفع محرومها است. در طریق محرومها است. برای زنده کردن آنها است. برای برانگیختن استعدادهای آنها است. برای درک زندگی است برای مردمی که نمیگذاشتند درکشان وسعت پیدا کند و شناختشان بالا برود و برای بالا آوردن زندگی مادی و معنوی آنها است. از این جهت، ما همه باید در این مسیر بکوشیم و از خداوند میخواهیم که هیچ سوءتفاهمی با کسانی که صداقت دارند، در راه خیرند و در راه خدمتاند برای هیچ کس پیش نیاید. همهٔ جوانها را من فرزندان خودم میدانم. تا آنجا که ممکن است اینها را جمع میکنم، دعوت میکنم، بحث میکنم اشتباهاتی اگر هست رفع بشود. اگر صداقت دارند، می توانند به تدریج آن راهی که هست و ما انتخاب کردیم و راه خداست، راه خلق است، راه خدمت است، راه نجات کشور است، راه نجات دنیا است انشاالله پیش برویم. به امید خدا.
و السلام علیکم و رحمه الله
//پایان متن
نسخه ویدئویی موجود نیست.
طراحی و اجرا: pixad