بسم الله الرحمن الرحيم
مسئلهای روز پنجشنبه غیرمترقبه برای من پیش آمد که موجب نگرانیهایی برای شخص من شد. نه از جهت این که برای فرزندان من پیش آمده، بلکه برای من از این جهت نگرانیآور بود که شاید توطئهای، دسیسهای در پشت این مسئله باشد در داخل مرز، خارج مرز ایران و این حادثه منشأ حوادثی در مرکز و در تهران بشود. در آن روز مثل کسی بودم که در يك خواب و خیال خوشی به سر میبردم و آرامشی بعد از ماهها ناراحتی -اضطراب- نگرانی و ناگهان از این خواب خوش بیدار شدم و مواجه با يك مسئله خطیری. خوابی که برای من لذتبخش بود، این بود که میدیدم حادثۀ سنندج در يك مسير صحیحی و مردمی پیش میرود و آن نگرانیهایی که در این نقطۀ حساس برای همۀ مردم پیش آمده، کم کم ظاهر میشود.
پس از آن، مسئلۀ گنبد پیش آمده با تلاشی که همه کردند. همۀ کسانی که بینشی دارند، حسننیتی دارند، صداقتی دارند. گروههایی که با صداقت نمیخواهند این حوادث گسترش پیدا کند، ریشههای این مسائل را میخواهند بفهمند و علاج صحیحی بکنند. در آنجا هم دیدیم که در همان روزها کم کم مسائل و پیشآمد گنبد به صلح و خاموشی این مسئله انجامید و به تدریج رو به مسیر اصلاحی پیش میرفت و همۀ اینها برای من لذتبخش بود.
از نواحی دیگر ایران که نگرانیهایی داشتیم باز خبرهایی برای رفع این نگرانی و تفاهم مرام به ما میرسید و دولت هم احساس میکردم به تدریج بر کارها مسلط شده و برنامههای سازندهاش را درصدد است، پیاده کند و از این جهت هم نگرانیها کم شده بود ولی ناگهان مواجه با يك همچین مسئلهای شدم.
صلاح دیدم دفترها بسته شود
ربودن فرزندانم در روز روشن و آن هم بعد از ملاقاتی که با نمایندۀ فلسطین داشتند از طرف من، این برای من نگرانیآور شد و احساس کردم همان کبریتهایی که در سنندج منشأ اشتعال شد و در گنبد، از اینجا این برنامهها شروع شده.
برای این که مسئله به صورت تفاهم و دقت و بدون احساسات بررسی بشود از جانب دولت، از جانب مراجع شورای انقلابی، کمیتهها؛ من صلاح در این دیدم که چند روزی تهران را ترك كنم و دفترها بسته باشد. تا مراجعات گوناگون، آمدن افراد متنوعی که بعضیها شاید شناخته نمیشدند تحریکاتی در خانۀ من و نسبت به افرادی که با حسن نیت، با صداقت و با کوشش در خانۀ من مشغول خدمت به مردم هستند، پیش بیاید و دنبال آن مبادا حوادثی در پی داشته باشد.
من آنطور به نظرم میرسید که این راه حل قضیه است. بدون دخالت من و بودنم در تهران و باز بودن دفترها، گروهها، افراد، دولت این قضایا را پیگیری کنند. برای اینکه هم ریشههای آن به دست بیایند و هم تکرار نشود. ولی متأسفم این غیبت چند روزۀ من باعث توجيهات، بهرهگیریها و منشأ این شد که گروههایی یا حالا با حسننیت یا سوءنیت، این مسئله را هم در بیان خبریاش و هم در توجیهش، اینها تنوع پیدا کند، تشتت و بعد در مقابل هم ايستادن. آنچه در روزنامهها نوشتند، خوب مقدار زیادش درست بود، اما همهاش این نبود.
از این جهت من نگران شدم که مبادا همین غیبت من با اینکه نظر اصلاحی داشتم، مسائلی پسآمدهایی بشود که در این شرایط حساس ملت ایران، مردمی که انتظاراتی دارند، امیدهایی دارند، دچار مسائلی بشویم که مشکلات را بیشتر و تحریکات زیادتر بشود و انقلاب ما که انقلاب اصیل اسلامی است به وضعی، از راهی و در مسیری پیش برود که هم خدای ناخواسته در يك مدت دیر یا زودی تبدیل به ضد انقلاب که استبداد و دیکتاتوری، اینها بشود.
با آنکه من بيرون بودم، دائماً بچههایی که با من بودند، فرزندانم یا رفقا و دوستان و کسانی که در تهران بودند، تماس داشتند و قضایا را آنطوری که بود، بررسی میکردند و به من میرساندند. در این ضمن به من خبر دادند که از طرف حضرت آیتالله خمینی، فرزند آزادهشان حضرت حجتالاسلام آقای حاج احمد آقا به تهران تشریف آوردند و مطالبی دارند. تصورم این بود که آمدن ایشان به تهران فقط يك فرم دلجویی برای من بوده از طرف آقا. بعد که گفتند ایشان مسئلهای است که باید مطرح کنند، محلی که آنجا بودم آنجا تشریف آوردند و نگرانی حضرت آیتالله خمینی را به من گفتند و خودشان هم اظهار کردند که ممکن است نبودن شما منشأ نگرانیها و مسائلی بشود.
از این جهت من با اشتیاقی که داشتم بعد از مدتها ملاقات با حضرت آیتالله خمینی، با ایشان حرکت کردم و علاوه بر این سالها بود که من به قم نیامده بودم با همۀ محبتها و لطفهایی که از مراجع عظام، فضلا، علمای اینجا، چه کتباً، چه با تلگراف و چه با فرستادن افراد، من را مرهون لطف خودشان قرار داده بودند و من مدیون خود را میدانستم. عشق و علاقهای داشتم که با این وطن ثانوی که مکتب فکری من بود، یعنی شهر قم يك تجدید عهدی بکنم.
احساس کردهام امام نگران هستند
این بود که در خدمت ایشان حرکت کردیم، دیشب آمدیم. از جهت دیگر احساس کردم که حضرت آیتالله امام خمینی نگرانیهایی پیش آمده برای ایشان که مبادا تفرقهافکنها، فرصتجوها، عوامل مستقیم و غیرمستقیم داخلی و خارجی استعمار و رژیم میخواهد از این مسائل بهرهبرداری کند و یا چنين بنمایاند که بین نظریات مراجع دینی رهبرهای دینی اختلافاتی هست و همیشه هم ما میدانیم که عوامل ضدانقلاب و دشمن و ارتجاع داخلی و خارجی و استعمار، تجربۀ تاریخی ما است که از همین احساس اختلافنظرها سوءاستفاده کرده و انقلابات هميشه و بیشتر از مواردی که ما در تاریخ میدانیم در داخل و خارج از کشورمان سوءاستفاده کردهاند.
با اینکه بارها این مطلب را ما تذکر دادیم، همان وقتی هم که حضرت آیتالله خمینی در تهران بودند باز هم چنین انتشاراتی در گوشه و کنار جراید و اعلامیهها منتشر کردند که من جواب گفتم ما رهبری حضرت آیتالله امام خمینی را [پذیرفتهایم]، نه ما [که] دنيا پذيرفته است.
خبرنگارها، خبرگزاریها، روزنامهنگارهایی که به ما مراجعه میکنند و با اعجابی به این رهبری و به این انقلاب مینگرند. مسلمانهای دنیا، آزادگان دنیا اینها همه پذیرفتهاند که این رهبری، رهبری غیرعادی بوده، بر طبق موازینی که دنیا در رهبری دارد، آنها نبوده. رهبری است که منشأش ایمان است، تقوی، وارستگی، صمیمیت، قاطعيت. و من خودم کسی نیستم که تازه ایشان را شناخته باشم. سالها از دورۀ طلبهگیمان ایمان و تقوا و وارستگی، صلابت در ایمان ایشان را میدانستیم و این چندین سالی که ایشان شروع کردهاند به مبارزه، همیشه ما مبارزات ایشان را تأیید کردیم. گفتههایشان، طرحشان، شعارهاشان همه مورد تأیید بوده و از این جهت، از این راه آن کسانی که میخواهند اندیشه تفرقهافکنی دارند و بخواهند سوءاستفاده کنند، یا آگاهانه یا ناآگاهانه، از این جهت باید خاطرشان جمع باشد که ما تا وقتی که زنده هستیم، ممکن نیست که بین ما که اصولمان را، اصول مکتبمان را قرآن و سنت مشخص کرده و هدفهایمان مشخص است.
گاهی ممکن است بین رهبرهای دینی آنطوری که در مسائل فتوایی، گاهی نظرهای مختلف داريم، غير از مسائل رهبری در مسائل اجتماعی و اصولی است. در این مسائل اصولی هیچ يك از رهبرهای دینی که در این مکتب تربیت شدهاند، نمیتوانند اختلاف داشته باشند. ممکن است در مشی بعضی تندتر، بعضی آرامتر، بعضی در مسائل، مسائلی را مطرح کنند که مثلاً این مسائل باید در مرحلۀ دیگر مطرح شود. ولی در اصول و مشی و به ثمر رساندن این انقلاب اسلامی بین هیچکس اختلاف نیست. بین این مخلص که نسبت به رهبری ایشان بارها و بارها نظر دادهام و رهبری قاطع ایشان را برای خودم پذيرفتهام و همیشه سعی کردم که از مشی این شخصیت بزرگ و افتخار قرن با اسلام، مشی من خارج نباشد.
وضع کمیتهها و پاسداران
مسئلۀ دیگری که پیش آمده، مسئلۀ این کمیتهها و پاسداران انقلاب است که مطالبی گفته شده، در روزنامهها نوشته شده، حملههایی به اینها شده که به نظر من این حملهها یا ناآگاهانه است يا مغرضانه. برای اینکه ما میدانيم يك چنين انقلاب عظیمی در هر جای دنیا پیش میآمد، چقدر ضایعات و کشتارها در پی داشت. کی توانست تهران این شهر بزرگی مخلوط و ترکیب شده از عوامل مختلف، عوامل ضدانقلاب، ساواك، سیا، اسرائیل و همینطور عوامل بیمسئولیتی که میخواهند به خانههای مردم نوامیس مردم تجاوز کنند، کی توانست این شهر و دیگر شهرها را حفظ کند؟ همین کمیتهها، همین پاسدارها بودند. همينهایی که شب و نصف شب، من خودم از خیابانها عبور میکردم این جوانهایی که سراسر ایمان، سراسر عشق به انقلاب، چه بسا زن و بچه داشتند، روزها و بلکه هفتهها به سراغ زن و بچههایشان نمیرفتند و با اندك غذایی اکتفا میکردند. شب و روز چند ساعتی بیشتر نمیخوابیدند، برای اینکه حافظ انقلاب باشند، پاسدار انقلاب باشند، برای اینکه انقلاب به ثمر برسد.
آنها که به طور دربست به پاسدارها و به کمیتهها اعتراض دارند، انتقاد میکنند، اینها به نظر من درست نیست. اگر از ابعاد مختلف مسائلی را بررسی کنند و صادقانه قضاوت کنند، از نزديك این جوانها را ببینند که چه میکنند، چه افتخاری هستند اینها برای دینها و برای انقلاب ما.
البته در بین این پاسدارها و کمیتهها اشخاص غيرمسئول، خصوصاً در این چند هفتۀ اخیر، خودشان هم اعتراف دارند رخنه کرده. کارهایی انجام دادند، ایرادگیریهایی بوده. حتی ما از بعضی کمیتهها چیزهای خیلی بدی، یعنی از بعضی از افرادشان نشان دادند و حتی ما دیدیم که بعضیها میروند در خانه مردم به عنوان يك پاسدار از مردم پول گرفتهاند، بدون اینکه رسیدی بدهند، بدون اینکه خودشان را بشناسانند.
اینها است، این مسائل و این مسائل ربطی به اصول كميتهها و پاسداران اصیل و مؤمن انقلابی ما ندارد و بارها حضرت آیتالله امام خمینی به کمیتههای اصلی چهاردهگانه که آقایانی که در رأس این کمیتهها هستند، سالها من از نزدیک میشناسم، این تذکر را دادم ولی نخواستم که مبادا درگیری پیش بیاید. مبادا حوادثی پیش بیاید. گفتم آهسته، آهسته شناسایی بشوند و کمیتهها و پاسدارها تصفيه بشوند. ما ديديم در قضیه گنبد يك عدهای با اخلاص و عدهای افراد مشکوک که در گزارشهایی که به ما دادند، ما رفتيم آنجا، عدهای جوانهایی کشته شدند در آنجا و بعد که برگشتند معلوم شد از بعضی کمیتههایی بوده که فرعی و غیرمسئول بودند.
امیدواریم پاسداران تصفیه شوند
این حوادث هست. خاصیت انقلاب است. بیشتر از این هم ما باید انتظار داشته باشیم. واقعاً باید دعا کنیم به اینها که در همین حد بوده و امیدواریم که در این حد هم پایان پیدا کند و پاسداران و مأمورین ما تصفيه بشوند. سوابقشان سنجیده بشود. مسئولیتهایشان مشخص بشود و دیگر از اینگونه حوادث پیش نیاید و بارها این تأکید شده که اگر هر زیانی داشت، این غیبت چند روزه من این سود را داشت که آگاهی عمومی برای همه پیش آمد و این کار را لازم و واجب دانستم که کمیتهها را بیشتر نظارت کنند و این افرادی که پاسدارند [را] بهتر بشناسند.
این مسئلهای بود که به طور مختصر میخواستم به همۀ برادران و خواهران و فرزندان عزیزمان که این چند روزه احساساتی نسبت به این خدمتگزار در راهپیماییهایشان، شعارهاشان ابراز کردند. باید تشکر کنم ولی در عین حال همۀ فرزندان ما باید مراقب باشند، تحت تأثیر تبلیغات منحرف واقع نشوند. راست افراطی همان طور که گفتم و چپ افراطی هر دو مضرند.
ما مسلمانها شب و روز مهمترین دعایمان که در متن نمازمان واقع است که هر مسلمان لااقل باید ده مرتبه شب و روز این دعا را بخواند و از خدا بخواهد و هر فرد مسلمانی در شبانه روز ده بار اگر حساب کنیم، ششصد تا هفتصد میلیون مسلمان نمازخوان، مقدارش هیچ دعایی و هیچ ذکری در شبانهروز آنقدر تکرار نمیشود، برای اینکه بسیار حساس است: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»
یعنی در هر قدمی، در هر اقدامی، در هر مسئلهای راه چپ و راست است که هر دو منحرف است، همانطور که علی آن روز فرمود «اليمين واليسار مذله»؛ چپ و راست رو به گمراهی میرود. «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» برای همین است. اگر منظور شناسایی دین بوده و احکام فرعی دین بوده خوب آن شناخته شده، دیگر هدایت نمیخواهد ما شبانهروز از خدا بخواهیم. این که شبانهروز از خدا میخواهیم همۀ مسائل روز است که نه به طرف چپ برگردیم نه به طرف راست برگردیم. راه مستقیم انقلاب ما در صراط مستقيم باید باشد برای همۀ مردم، برای همۀ قشرها، برای این مردم که جان دادهاند، در خیابانها سينههایشان را در مقابل توپ و تانك و گلوله سپر کردهاند. این انقلاب مال این مردم است.
يك عدهای میخواهند از این مردم و از این انقلاب به نفع نظریات شخصی و انحرافی، آگاهانه یا ناآگاهانه، خودخواهیها، خود نشان دادن، خود بهرهگیری و فرصتجویی استفاده کنند. این آگاهی مردم است که [میتواند] جلو این فرصتجوییها و بهرهگیریهای بیمورد نابسامان را بگیرند. تا انشاالله این انقلاب ما که مرحلۀ نفی رژیم را گذرانده و در مرحلۀ مشکل و حساسِ سازندگی، همه به سازندگی بپردازند.
دانشآموزان ما در مدرسهها برای دریافت آگاهیها، وظایف، مسئولیتها، علم، باید سرگرم درس خواندن بشوند. نه تنها درسهای محدود، درس زندگی، درس حیات، درس هدفداری و همانطور دانشجویان ما هر روز برای مسئلهای که پیش میآید، ما انتظار نداریم که به خیابانها بریزند و مقابل هم شعار بدهند و همانطور دیگر گروهها و دیگر مردم امروز روز سازندگی است. روز حرکت به طرف سازندگی است و چشم دنیا به ما معطوف است و ما باید نه تنها در مرز محدود به ایران بلکه در خاورميانه، عالم اسلام، کشورهای عربی، دنيا همه نظر دارند و میخواهند این انقلاب را آزمایش کنند. ملتهای محروم که از هر طرف و سری خوردند، به اسم محرومها انقلاب شد و بعد هم عليه محرومها برگشت، امروز میخواهند این انقلاب ما را آزمایش کنند و ما باید به دنیا نشان بدهیم، این انقلاب ما به نفع محرومها در طريق محرومها است، برای زندگی کردن آنها است. برای برانگیختن استعدادهای آنها است. برای درک زندگی است. برای مردمی که نمیگذاشتند درکشان وسعت پیدا کند و شناختشان بالا برود. برای بالا آوردن زندگی مادی و معنوی آنهاست و از این جهت همه باید در این مسیر بکوشیم و از خداوند میخواهیم که هیچ سوءتفاهمی با کسانی که صداقت دارند، در راه خیرند، در راه خدمتند برای هیچ کس پیش نیاید. همۀ جوانها را من فرزندان خودم میدانم. تا آنجایی که ممکن است اینها را جمع میکنم، بحث میکنم، اشتباهاتی اگر هست رفع بشود. اگر صداقت دارند میتوانند به تدریج آن راهی که هست و ما انتخاب کردهایم راه خدا و راه خلق است، راه خدمت است، راه نجات کشور است و راه نجات دنیا است انشاءالله پیش برویم، به امید خدا.
والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته
روزنامه اطلاعات، اول اردیبهشت ۵۸
//پایان متن
نسخه ویدئویی موجود نیست.
طراحی و اجرا: pixad