خطبههای طالقانی در آخرین نماز جمعه
آخرین نماز جمعه در بهشت زهرا
خطبۀ اول:
بسم الله الرحمن الرحيم. درود برهمۀ شما و درود بر شهدای ما و درود بر ملت قهرمان مسلمان ما و درود بر رهبر عالیقدر ما. همانطوری که دین ما، قرآن ما، خدای ما از شهدا تعظیم و تجلیل فرموده است، شما برادران و خواهران که در مزار شهدای اسلام، در زیر این آفتاب سوزان جمع شدهاید برای تعظیم و احترام و مغفرت بیشتر نسبت به شهدای عزیز ما، همه از جا برخیزید و سورۀ فاتحه را قرائت کنید: (سورۀ فاتحه در سکوت قرائت شد ).
اللهم اغفرهم، اللهم عظم اجورهم و احشرهم مع اولیائ و شهدائك الاولین والعن على قاتلیهم اجمعین.
بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين، الحمد لله المذل المعز، الذي يخرج الحي من الميت و يخرج الميت من الحي و يعز من يشاء و يذل من يشاء بيده الخير و هو على كل شي قدير
اللهم صل و سلم على عبدک و امینک البشير النذير السراج المنير، محمد بن عبدالله وعلى آله الطيبين الطاهرين الائمة المعصومين الهداة المهدیین و علی اصحابه المنتجبين و على جميع الأنبياء والمرسلين والشهداء والصديقين والصالحين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجیم «وَلَا تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَٰكِن لَّا تَشْعُرُونَ»
در منطق انبیاء، در منطق قرآن مسئلۀ مرگ، به خصوص برای انسانهای مجاهد و پیشرو و شهدا حل شده است. در این آیه، قرآن با صراحت و قاطعیت میگوید: دربارۀ کسانی که در راه خدا کشته شدهاند کلمۀ مرگ را بردارید، نگویید، نگویید اینها مرده هستند، بلکه اینها زنده هستند و لكن بیشتر مردم و شما چنین استفساری ندارید. این راهیست که انبیاء باز کردند و دیوار بین این زندگی و زندگی آخرت و زندگی برتر را برداشتند.
و این راز را برای انسانها گشودند که مرگ نیست، تحولی است از زندگی به زندگی دیگر، از رحم طبیعت به فضای بزرگ و وسیع و عالی الهی. به خصوص مرگی که في سبيل الله باشد، راه خدا، جهاد في سبيل الله، قتال في سبيل الله، هجرت في سبيل الله، سختیها و شکنجههای فی سبیل الله. این راه خداست، این راه خداست که راه نجات خلقهاست. راه آزادی انسانهاست. راه خدا نه به به طرف آسمانها است و نه شرق و نه غرب و نه جنوب و نه شمال، راه خدا همین است، درهمۀ آیاتی که دربارۀ جهاد، قتال، هجرت، حرکت، مبارزه آمده، قید فی سبیل الله هست. اولاً برای اینکه جهادها و کوششها از جهت خودخواهی، سلطهجویی، تحميل، به بند کشیدن، غنیمت ربودن نباشد، فقط برای نجات انسانها، برای نجات همۀ مردم، برای گشودن بندها، برای آزاد کردن انسانها، برای برداشتن سدها، سدهایی که مردم را از هم جدا کرده و راه خدا را، راه تعالی را بسته است. همین راه تعالی خود انسان است. در دیگر عبادات شخصی قید فی سبیل الله نیست، رابطهایست بین انسان و خدای خود. ولی در اینگونه عبادات: جهاد، کوشش، به میدان جنگ رفتن، با دشمن مقابله کردن، هجرت کردن، همه في سبيل الله، که ملاحظه میکنید سبيل خدا همین راه نجات مردم است. هم مردم را نجات دادن، هم خود انسان از شهوات و غرایز و سقوط در زندگی کثیف دنیوی نجات پیدا کردن. و الا انسان گوشهای بنشیند و در افکار و اندیشه و خیالات خود فرو برود و تنها تسبیح و تهنیت بگوید این از نظر اسلام منشأ تقرب به خدا نیست. چه بسا کسی که در گوشهای نشسته و به زبان سبحانالله میگوید و در درون و اندیشههایش آلودگی و نقشههای شیطانی است. چه بسا انسانی که با تسبیح الله اکبر میگوید ولی مال و ثروت و قدرتطلبی و شهوات را بزرگتر از هرچیز میداند. چه بسا انسانی که به زبان در گوشۀ خانقاهی، مسجدی، لا اله الا الله میگوید و در اندیشهاش صدها بت برای خود میتراشد. چه بسا انسانی که به تنهایی الحمد لله میگوید ولی در درون آلوده به هرگونه رذایل خلقی و اندیشههای پست است. آنچه که راه خداست و انسان را از زمین میکند و به آسمان میپیوندد و در ردیف ملائکه قرار میدهد، جهاد في سبيل الله است. سبیل مردم، سبيل خدا، یک راه است. سبیل مردم، سبيل خداست. هجرت في سبيل الله، رنج کشیدن في سبيل الله، انفاق فی سبیل الله، در مقابل سبیل شیطان، سبيل طاغوت، سبیل غی، در مقابلش سبیل رشد و سبیل رشاد. راه رشد انسانها همین است. در این آیه به صراحت میگوید: این کلمۀ مرگ را از زبان بیندازید دربارۀ کسانی که فی سبیل الله کشته میشوند. و این عالیترین تعالیم انبياء است که کلمۀ مرگ برداشته بشود.
وقتی کلمۀ مرگ دربارۀ شهدا برداشته شد، چنان نیرویی برای اجتماع و افراد پیش میآید که هیچ قدرتی توان مقاومت ندارد. بزرگان محققین و فلاسفه برای تشکیل مدینۀ فاضله و برای مردمی که در راه تحقق چنین اجتماع بزرگ و عظیم و انسانی هستند، میگویند باید کلمۀ مرگ از چنین اجتماعی حذف بشود. همانطوری که از زبان باید حذف بشود. از اندیشه هم باید رانده شود.
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»
در آن آیه میگوید نگویید، در این آیه میگوید از اندیشه بیرون برانید. اینجور حساب نکنید که کسانی که در راه خدا کشته شدهاند، مردهاند. اینها زندهاند، بسط پیدا میکنند، دارای فرح میشوند، انبساط وجودی پیدا میکنند و دائماً پرتوافکن بر دیگران هستند. «فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» این انسانی که در این محدودۀ مادی گرفتار است و دائماً نگران است، یا نسبت به گذشته محزون است، آنچه که از دست داده، غنایمی که به دست نیاورده، شهواتی که به آنها نرسیده، لذاتی که از او فوت شده، ثروتهایی که از دست داده، این حزن است نسبت به گذشته، خوف نسبت به آینده. که چه خواهد شد؟ زندگی من، بقای من، حیات من، حیات خانوادۀ من، این انسانیست که مثل حبابی در روی موج خوف و حزن گرفتار است و همۀ بشر گرفتارند. قرآن میگوید: اینها میخواهند بشارت بدهند، رو نشان بدهند، سعی میکنند به هر زبانی به بازماندگان در دنیا بفهمانند که لا خوف عليهم، از این در بند رهایی پیدا کردهاند، نه خوف دارند و نه حزن. اینها نزد پروردگار مرتزق هستند. شهدا چنیناند، شهدا دائماً الهامبخشند. شهدا در قلوب همۀ مردم زنده هستند. شهدا در نزد خدا پایدار و زنده هستند. این تحول و این انقلاب شهادت که یک انسان آلوده و ساقط را یک مرتبه بالا میبرد. این خاصیت شهادت است. همان جوان، زن، مرد که دائماً در اندیشۀ تأمین لذات و شهوات مادیست، یک مرتبه از جا کنده میشود. وقتی که به میدان شهادت آمد، وقتی که دیدش وسیع شد، این انسان چنان اوج میگیرد که همۀ غرایز را به جا میگذارد. یکی انسان ساقط شهوانی و گرفتار غرایز میشود، یکی انسان عالیقدری که پر و بال میگشاید و به طرف خدا حرکت میکند و مردمی را دنبال خود میکشد. این خاصیت شهید است. هر ملتی اگر سست شد، اگر تن به ذلت میخواهد بدهد، اگر تن به تحميلات و بندها میخواهد بدهد، شهدا در وجدانهای یک یک این مردم چهره نشان میدهند و نجات میدهند. از جا برمیانگیزند، شهدای هفده شهریور ما چنین بودند. رژیم و پشتیبانان آن و عوامل خارجی آن گمان میکرد، بعد از مدتهایی که فرهنگش را تحمیل کرده، اقتصادش را تحمیل کرده، جوانهای ما را ساقط کرده به شهوترانی و لذات و بیبندی و بیحسابی و بیقیدی کشانده، خیال میکرد این ملت ساقط شد، تمام شد کارش. ولی هفده شهریور نشان داد که این ملت از جا بلند شد با همۀ عوامل سقوط، با همۀ بندها، با همۀ قیدهای اخلاقی و فرهنگی و اقتصادی تحمیل شده، بندها را باز کرد و در مقابل گلولهها و در مقابل تانکها با مشت گره کرده و فریاد الله اکبر دنیا را تکان داد، فهماندند ما زندهایم. ما به خودمان متکی هستیم، دنبال رهبری قاطع خودمان هستیم و دنبال انبیاء و اولیاء و شهدای گذشته، از میدان کربلا گرفته تا این مسیر تاریخ، ما دنبال آنها حرکت میکنیم. این عظمتی بود که در چنین روزی مسلمان ایرانی، جوان ما، زن ما، مرد ما، دختر ما، پسر ما نشان دادند. این وثیقهای بود که برای ما گذاشتند. امروز ما بالای تربت آنها هستیم. در مزار آنها هستیم. ولی این آمدن غیر از زیارتها و فاتحهخوانیهای سنتی و معمول است. این آمدن برای این است که تجدید عهد کنیم. ای بچههایی که در این خاک خفتهاید. ای جوانهایی که با گلولۀ دشمن تنهای شما و قلبهای شما دریده شد.، ای زنهای بزرگواری که به میدان ریختید بچهها را به بغل گرفتید و در مقابل گلولهها شتافتید، ما آمدیم بعد از یک سال با شما تجدید میثاق کنیم. خون شما میثاق ما است. فریاد الله اكبر شما میثاق ماست.آن هدفی که شما دنبال کردید، در مقابل طاغوت و برای آزادی انسانهای ایران و مسلمان و همۀ انسانهای دنیا ما با شما تجدید پیوند و تجدید عهد میکنیم که ما همان را تعقیب خواهیم کرد و ما در زیر این آفتاب سوزان و در میان این جمعیت و کنار مزار شما آمدیم تجدید پیمان کنیم. تجدید پیمان در مقابل هرگونه استبداد به هر شکل، تجدید پیمان در مقابل هرگونه استثمار و استبداد، تجدید پیمان برای آزادی همۀ بشر و همۀ مردم، تجدید پیمان برای پیاده کردن احکام عالیۀ اسلام و قرآن که مدتها زیر خاکها مانده بود و فقط برای قرائت بود، تجدید پیمان برای زنده کردن قرآن، زنده کردن احکام اسلام، زنده کردن قوانینی که بشر را باید زنده کند، برای این جمع شدیم. با شما پیمان میبندیم. در آن روزی که شما آماده شدید که سینه سپر کنید و خودتان را مقابل گلوله قرار بدهید، بزرگترین و عظیمترین کار تاریخ را کردید، رژیم را با آن همه قدرت، با آن همه پشتیبانی، با آن همه سلاحها از پا درآوردید، درود خدا و درود همۀ ما بر شما باد. «وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ * إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا»
غفرالله لنا ولكم و لجميع المومنین واحشرنا مع اولیائک، و احشرنا مع الشهداء والصديقين والصالحين.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته.
خطبۀ دوم:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ * الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ»
والصلوة والسلام على عبده و رسوله المنتجب و نبیه، ارسله بالهدى و دین الحق ليظهره على الدين كله و لوكره المشركون، و لو كره الكافرون. النبی الخاتم، ابوالقاسم محمد و على آله الطيبين الطاهرين المعصومين المنتجبين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
کسانی که این پیامبر بزرگوار و این رهبر عالیقدر انسانیت را پیروی کردند، آن پیامبری که امی بود، یعنی از میان تودۀ مردم برخاست. از میان بیسوادها، برای آنان و به نفع آنان. نه از میان یک گروه خاص و طبقۀ معین. الرسول النبی الامی همان پیامبری که پیامبران دیگر چشم به راه او بودند تا وحی آنها و رسالت آنها تکمیل بشود. «يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ». همان پیامبری که آمد تا مردم را به معروف وا دارد و از منکر باز دارد. همان پیامبری که آمد همۀ آنچه را که ادیان گذشته تحریم کرده بودند از طیبات، بر مردم حلال کند. این قیدها را بردارد و آنچه خبیث است حرام کند و «وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ». بارهای سنگینی که بر دوش بشر بوده است بردارد. غلهایی که فکر و اندیشۀ مردم را و زندگی و حیات مردم را بسته بود بگشاید. اینها هدف این نبی بود: تحلیل طیبات، امر به معروف، نهی از منکر، تحلیل طیبات، تحريم خبائث، برداشتن اصرها و غلها، أصر یعنی چه؟ یعنی بار سنگین. باری که محکم بسته شده است. آن تحميلات فکری و اندیشهای و عقیدهای که دنیای شرک و کفر بر افکار و اندیشههای مردم تحمیل کرده بود. آن نظام طبقاتی که بر تودۀ مردم تحمیل و بسته شده بود، آن قوانین و آداب و سننی که مردم را زیر بار تحمیلات کمرشکن کرده بود و آن غلهایی که دست و پای فکر و حرکت مردم را بسته بود. این پیامبر آمد همۀ آنها را بردارد، این غلها را بگشاید. اینها هدف این پیامبر بود. یعنی آزاد کردن مردم، آزاد کردن از تحمیلات طبقاتی، آزاد کردن از اندیشههای شرکی که تحمیل شده، آزاد کردن از احکام و قوانینی که به سود یک گروه و یک طبقه بر دیگران تحمیل شده، این رسالت پیامبر شما بود. ما هم باید دنبال همان رسالت باشیم. این شهدای ما هم دنبال همین رسالت بودند. در مقابل فرهنگ تحمیلی، در برابر اقتصاد تحمیلی، در برابر قوانین تحمیلی، در برابر محدودیتهای پلیسی که گاهی به اسم دین بر مردم تحمیل میشد که از همه خطرناکتر یعنی آنچه را که احبار و رهبان و همکاری آنها با طبقات ممتاز بر مردم تحمیل کرده بودند به نام دین. این خطرناکترین تحميلات است. یعنی آنچه که از خدا نیست، از جانب حق نیست. آنها را به اسم خدا به دست و پای مردم ببندند و مردم را از حرکت حیاتی بازدارند، حق اعتراض به کسی ندهند، حق انتقاد ندهند، حق فعالیت آزاد به مردم و مسلمانها و مردم آزادۀ دنیا ندهند. این همان اصر است، این همان آغلال است. این آغلالیست که پیامبر مبعوث شد و بشر دچار شده به این همه غلها را نجات داد تا ما دنبال این پیامبر، هم خودمان را نجات بدهیم، هم دیگران را نجات بدهیم. دعوت اسلام، دعوت به رحمت و آزادی است. در اول هر سوره به نام دو رحمت، رحمت واسعه و رحمت خاص شروع میکند. بسم الله الرحمن الرحیم. «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ». تو رحمتی، رحمت برای همۀ مردم، همان گناهکاری که محکوم به اعدام میشود. به قانون اسلام، هم برای خودش رحمت است که گناهانش شسته شود، از شر باقیماندهاش مردم آزاد بشوند، هم رحمت به دیگران است. جهادش رحمت، هجرتش رحمت، قوانینش رحمت، هدایتش بر اساس رحمت. ما نظام اسلامی میخواهیم که در پرتوی رحمت باشد. ما اگر همان رسالت، رحمت الهی را دربارۀ مردم خودمان و دیگران در مرحلۀ اول اجرا بکنیم، بسیاری از مشکلات حل میشود و بسیاری از این تشنجات از میان میرود. هنوز مردم مستضعف ما چه در داخل و مرکز و اطراف و انحاء کشور باور نمیکنند که رسالت اسلام و انقلاب ما برای آزادیست. چون عمل کمتر دیدهاند. در همین مسائلی که در کردستان پیش آمد، اگر ما به جای پسگیری، پیشگیری میکردیم، اگر آن وقتی که من به سنندج رفتم با دوستانمان عمل میکردند، با حس رحمت و در پرتوی رحمت با اینها تماس میگرفتند و بندها را از اینها برمیداشتند، آن بندهایی که تحمیل شده بود و آنچه که رژیم بر اینها تحمیل کرده بود. آن رژیم غدار طاغوت، شاید این مسائل یا پیش نمیآمد یا کمتر پیش میآمد، همینطور نسبت به دیگران و نسبت به همه. ولی ما هنوز هدف اسلام را تشخیص ندادهایم. همه میگوییم انقلاب اسلامی. بپرسید هدف اسلام چیست؟ این گروه، آن گروه، آن گروه، «يَكْفُرُ بَعْضُكُم بِبَعْضٍ»، این آن را تکفیر میکند، این به آن میگوید مرتجع، این به آن میگوید انحرافی. ولی هنوز مشخص نشده اسلام چه میخواهد؟ منظور اسلام چیست؟ اگر هدفها تشخیص داده بشود، اگر راه به طرف هدف باز بشود، بسیاری از این درگیریها تخفیف پیدا میکند. آن وقت مشخص میشود که این برادر کرد آیا واقعاً ضد انقلاب بوده یا او را با شعارهایی که در زمینۀ غلها و اصرهای مادی و فرهنگی نگه داشتهاند؟ شعار میدهد، او را فریب میدهد، به خودش میکشد و به طرف خودش جذب میکند. راه تبلیغات علیه دولت و رهبری و این شهدای ما و این مردم انقلابی ما که اینقدر در اینجا زیر آفتاب جمع شدند از تودۀ مردم، راه انقلاب را به آنها عملاً باید نشان بدهیم، باید از همان قدم اول، روز اولی که رژیم سقوط کرد، ما پرچم رحمت را باز کنیم و با عمل نشان بدهیم، آن کسانی که هنوز میخواهند حقوقهای زیاد در ادارات بگیرند و بنشینند و کار نکنند، اینها را ببریم دنبال کار و به زندگی مردم، مستضعفین، مسکن، زندگی، آنقدری که میتوانیم برسیم و از این کاغذبازیها دست برداریم. اگر میکردیم بسیاری از مسائل حل میشد. من قول میدادم حل میشد. صدها بار من گفتم که مسئلۀ شورا از اساسیترین مسئلۀ اسلامی است. حتی به پیغمبرش با آن عظمت میگوید با این مردم مشورت کن. به اینها شخصیت بده. بدانند که مسئولیت دارند، متکی به شخص رهبر نباشند. ولی نه اینکه نکردند، میدانم چرا نکردند. هنوز هم در مجلس خبرگان بحث میکنند. در این اصل اساسی قرآن که به چه صورت پیاده بشود: باید، شاید، یا اینکه میتوانند. نه این یک اصل اسلامی است. یعنی همۀ مردم از خانه و زندگی و واحدها باید با هم مشورت کنند در کارشان. على(ع) میفرمود:
من استبد برأيه هلك. هر که استبداد کند در کارهای خودش هلاک میشود. من شاور الرجال شاركهم في عقوله، وقتی من یک دید دارم با یک نفر از شما با دو نفر، با ده نفر وقتی مشورت میکنم، ده دید پیدا میکنم. ده عقل به عقل خودم ضمیمه میکنم. چرا نمیشود؟ نمیدانم!! امام دستور میدهد، ما هم فریاد میکشیم. دولت هم تصویب میکند. ولی عملی نمیشود. مگر در سنندج که این شورای نیمبند تشکیل شد ضرری به جایی رسید؟ و میبینیم آنجا نسبتاً از همۀ منطقه کردستان آرامتر است. یعنی گروهها و افراد دستاندرکار شاید اینطور تشخیص بدهند که اگر شورا باشد دیگر ما چکاره هستیم؟! شما هیچ!! بروید دنبال کارتان، بگذارید این مردم مسئولیت پیدا کنند، این مردمند که کشته دادند. اینهایی که اینجا خوابیدهاند از همین تودههای جنوب شهر بودند. منطق اینها بود. میگویند در کارخانهها اخلال میشود، خوب یک مرتبه اخلال بشود. آن اصل مهمتر از این است که در یک کارخانه اخلال بشود. در کارخانه اخلال شد، شورا را تعطیل کنید، چرا؟ «وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ». در اجراییات پیغمبر با آن عظمتش مینشست با مسلمانها در جنگ بدر، جنگ احد، جنگ خندق، شما نظرتان چیست؟ از شهر خارج بشویم، یا در شهر بمانیم؟ شما نظرتان در جنگ خندق چیست؟ خرماها را به یک عده از قبایل عرب بدهیم اینها بروند کنار تا بین اینها اختلاف ایجاد بشود یا ندهیم؟ در جنگ بدر که آمادۀ جنگ نبودند، جنگ کنیم یا نکنیم؟ وقتی آنها میگویند که یا رسول الله ما آن وقتی که در پرتوی اسلام نبودیم، مقابل دشمن میرفتیم. حالا چرا در خانه در میان شهر باشیم؟ میفرمود بفرمایید، بروید. یا رسول الله آن وقتی که ما مسلمان نبودیم و موحد نبودیم به عربها باج نمیدادیم، حالا باج خرما بدهیم به اینها؟ فرمود: نه، میجنگیم، شما نظرتان این است؟ میجنگیم. این کاریست که باید همۀ مردم بکنند. میفرمایید ما برای جنگ نیامدهایم، در بدر، این همه قشونی که حرکت کردند با تجهیزات از مکه، ما شاید تاب و توان آنها را نداشته باشیم بجنگیم یا نجنگیم؟ مقداد عرض میکند: یا رسول الله ما با شما بیعت کردهایم دست ما را بگیرید به دریا بیندازید! به هر جا میخواهی پرت کن و به هر موجی میخواهی بسپار. ما دنبال تو هستیم. میجنگیم به اذن خدا و فتح هم میکردند. چون همه مسئولیت قبول میکردند، ولی وقتی مردم از مسئولیت خارج شدند، شما برادر، شما کاسب، شما کارگر، شما بازاری، شما کشاورز، میگویید خوب به ما چه؟ خودشان دارند کارشان را میکنند. نه وظیفۀ یک یک یک از شماست.
و اگر میکردیم و اگر میکردیم و اگر میکردیم! که خیلی زمینه برای کارها داشتیم و هنوز هم داریم. بیشتر این تشنجها، این فرصتطلبیهای عوامل ضد انقلاب و خارجی را زبانشان را میبستیم و سلاح از دست اینها میگرفتیم ولی متأسفانه دیر شد. ولی هنوز دیر نشده، همانطوری که جلوی توپ و تانک رفتید، این مسئولیتها را دارید شما، این به عهدۀ شماست. شاید بعضی از دوستان ما بگویند آقا شما چرا این مسائل را در میان تودۀ مردم مطرح میکنید؟ بیایید در مجلس خبرگان! میگویم بین موکلین شما مطرح میکنم، اینها هستند که ما را وکیل کردند. میدانم برای چه وکیل کردند. ما موظف و نسبت به اینها مسئولیت داریم. باید دردها، اندیشهها، بدبختیها، ناراحتیها، عقبماندگیهای این مردم را جبران کنیم. با قوانین نجاتبخش و حیاتبخش اسلامی، امیدواریم که همۀ ما هوشیار بشویم. فرد فرد مسئولیت قبول بکنیم و این مسائل عظیم اسلامی را پیاده بکنیم. خودرأیی و خودخواهی را کنار بگذاریم. گروهخواهی، فرصتطلبی و تحمیل عقیده یا خدای نخواسته استبداد زیر پردۀ دین را کنار بگذاریم و بیاییم با مردم، با دردمندها، با رنج کشیدهها، با محرومها همصدا بشویم. خداوند همۀ ما را بیامرزد.
اللهم اغفرلنا و لوالدينا و لجميع المومنین و المومنات و لا تزد الظالمين الا تبارا.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ * وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»
خداوند همۀ ما را به راه راست و راه مستقیم، نه راه چپ و نه راه راست مقابل چپ، هدایت کند. رهبرهای ما را در مسائلی که برای مردم و در راه خیر مردم است الهام ببخشد، رهبر عالیقدر ما را در راه خیر و صلاح و آزادی مردم تأیید بفرماید و همۀ ما را قدردان این خونهای شهدا و پیمانهایی که خون اینها با ما بستهاند بدارد.
والسلام عليكم و رحمة الله.
//پایان متن
شهادت و شورا: خطبه های نمازجمعۀ مجاهد کبیر، مفسر و معلم قرآن و ابوذر زمان آیت الله سید محمود طالقانی، بنیاد فرهنگی آیتالله طالقانی، مهر ماه 1358، صص 59 تا 67.
- آخرین نماز جمعه, آزادی, آیت الله طالقانی, استبداد, اصر, بنیاد فرهنگی آیت الله طالقانی, بهشت زهرا, پیامبر اسلام, پیشخوان, جهاد, حضرت محمد (ص), سخنرانی, سیاست و اجتماع, سیاسی, ششمین نماز جمعه, شهادت, شهدای هفده شهریور, شهید, شورا, طاغوت, قرآن, کتاب شهادت و شورا, کردستان, کشتار هفده شهریور, مجلس خبرگان قانون اساسی., مذهبی, مرگ, نماز جمعه
- سیاست و اجتماع
- انتشارات قلم, ایرنا, روزنامۀ اطلاعات, کتابخانه ملی
2 نظر در “خطبههای طالقانی در آخرین نماز جمعه”
در خطبه ای مرحوم طالقانی در مورد برگشت بیت المال حتی اگر به نکاح زنان باشد گفته بودند اگر چنین متنی و سخنی موجود باشد تقا ضادارم به آدرس زیر ارسال فرمایید nqeshlaqi@gmail.com با درود به روان پاک ایشان نادر قشلاقی
سلام و عرض ادب
همه خطبه های نماز جمعه ایشان در سایت موجود می باشد. احتمالا از بین آنها بتوانید متن مورد نظرتان را بیابید.